automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۵٬۸۱۶
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
با نگاهی ژرف به جهان آفرینش در مییابیم که آفریدگار جهان برای رساندن هر موجودی به کمال ممکن خود، هرگونه وسایل لازم و مفید را در اختیار او گذاشته است. حال این سؤال پیش میآید که آیا آفریدگاری که در عالم تکوین (آفرینش) این اندازه وسایل پیشرفت و تکامل را در اختیار هر موجودی نهاده است چگونه ممکن است، موضوع فرستادن انبیا که مهمترین نقش را در تکامل انسان در جنبههای مادی و معنوی دارد، نادیده گرفته باشد و جامعه انسانی را از این موهبت بزرگ محروم سازد! | با نگاهی ژرف به جهان آفرینش در مییابیم که آفریدگار جهان برای رساندن هر موجودی به کمال ممکن خود، هرگونه وسایل لازم و مفید را در اختیار او گذاشته است. حال این سؤال پیش میآید که آیا آفریدگاری که در عالم تکوین (آفرینش) این اندازه وسایل پیشرفت و تکامل را در اختیار هر موجودی نهاده است چگونه ممکن است، موضوع فرستادن انبیا که مهمترین نقش را در تکامل انسان در جنبههای مادی و معنوی دارد، نادیده گرفته باشد و جامعه انسانی را از این موهبت بزرگ محروم سازد! | ||
[[ابوعلیسینا]] در کتاب «[[شفاء]]» با عباراتی کوتاه و تشبیهی جالب به این حقیقت اشاره میکند: | [[ابوعلیسینا]] در کتاب «[[کتاب شفاء|شفاء]]» با عباراتی کوتاه و تشبیهی جالب به این حقیقت اشاره میکند: | ||
«احتیاج به بعثت پیامبران برای بقای نوع انسان و تحصیل کمالات وجودی او از روییدن موهای مژه، ابرو، و فرورفتگی کف پا (که راه رفتن و ایستادن را برای انسان آسان میسازد) و امثال این منافع بیشتر است؛ بنابراین ممکن نیست عنایت ازلی الهی آن منافع را ایجاب کرده باشد و بعثت پیامبران را که اساس زندگی انسان است ایجاب نکند.»<ref>نگاه کنید به مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج۷، ص۴۶، به نقل از: ابن سینا، حسین، شفاء، الهیات، مقاله دهم، فصل دوم.</ref> | «احتیاج به بعثت پیامبران برای بقای نوع انسان و تحصیل کمالات وجودی او از روییدن موهای مژه، ابرو، و فرورفتگی کف پا (که راه رفتن و ایستادن را برای انسان آسان میسازد) و امثال این منافع بیشتر است؛ بنابراین ممکن نیست عنایت ازلی الهی آن منافع را ایجاب کرده باشد و بعثت پیامبران را که اساس زندگی انسان است ایجاب نکند.»<ref>نگاه کنید به مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج۷، ص۴۶، به نقل از: ابن سینا، حسین، شفاء، الهیات، مقاله دهم، فصل دوم.</ref> |