|
|
(۴۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{در دست ویرایش|کاربر=A.ahmadi}}
| |
| {{شروع متن}} | | {{شروع متن}} |
| {{سوال}}بر اساس روایتی، جوان کفن دزدی به جنازه دختری که کفنش را دزدیده بود تجاوز کرد؛ پس از پشیمانی نزد پیامبر(ص) رفت ... آیا این روایت معتبر است؟{{پایان سوال}} | | {{سوال}}در روایتی آمده است، جوان کفندزدی به جنازه دختری تجاوز کرده بود و از کرده خود پشیمان شده بود و پیامبر(ص) او را از خود دور کرد. آیا این روایت معتبر است؟ {{پایان سوال}} |
| {{پاسخ}} | | {{پاسخ}} |
| | {{جعبه اطلاعات حدیث |
| | | عنوان = |
| | | تصویر = |
| | | توضیح تصویر = |
| | | اندازه تصویر = |
| | | نامهای دیگر = بهلول کفن دزد |
| | | موضوع = [[توبه]] و پذیرش آن |
| | | به نقل از = [[پیامبر(ص)]] |
| | | روایات مشابه = |
| | | راوی اصلی = معاذ بن جبل |
| | | دیگر راویان = صالح بن سعد تمیمی، موسی بن داوود |
| | | اعتبار سند = [[حدیث مجهول|مجهول]]، [[حدیث ضعیف|ضعیف]] |
| | | منابع شیعه = [[االمالی (صدوق)|الامالی صدوق]] |
| | | منابع سنی = |
| | | وابسته = |
| | }} |
| | '''داستان جوان کفن دزد'''، نقلی است از [[شیخ صدوق]] در کتاب [[الامالی (شیخ صدوق)|الامالی]] که جوانی کفندزد به جنازه دختری [[تجاوز به عنف|تجاوز]] کرد، پشیمان شده نزد [[پیامبر(ص)]] آمد و پیامبر(ص) او را از خود دور کرد. جوان به بیرون شهر رفت، چهل روز عبادت کرده و [[توبه]] نمود و مورد بخشش [[خداوند]] قرار گرفت. این روایت از نظر سندی [[حدیث ضعیف|ضعیف]] دانسته شده است. بیشتر راویان این روایت، در کتابهای [[علم رجال|رجالی]]، [[حدیث مجهول|ناشناخته]] بوده و [[ثقه|تأیید]] نشدهاند. بخشی از این روایت از نظر محتوایی نیز، با [[قرآن]] ناسازگار شمرده شده است. |
|
| |
|
| == حدیث == | | ==خلاصه داستان== |
| شیخ صدوق در کتاب الأمالی
| | داستان جوان کفن دزد حدیث بلندی است که خلاصه آن چنین است: |
| | |
| شخصى به نام عبدالرحمان مىگويد: روزى معاذ بن جبل در حالى كه بشدّت مىگريست خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد. و به آن حضرت سلام كرد.
| |
| | |
| پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله جواب سلام او را داد به او فرمود: - اى معاذ - چه چيزى تو را به گريه واداشته است؟
| |
| | |
| معاذ در جواب گفت: - يا رسول اللّٰه - در بيرون درب. پسر جوانى كه صورت زيبا و چهرهاى خوشرنگ دارد ايستاده است. و مانند زن جوان مردهاى بشدّت مىگريد و ناله سر مىدهد.
| |
| | |
| و تقاضاى آمدن به محضر شما را دارد.
| |
| | |
| سپس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به معاذ فرمود: اين جوان را به نزد من بياور.
| |
| | |
| پس از دستور پيامبر صلى الله عليه و آله معاذ آن جوان را به نزد ايشان آورد.
| |
| | |
| پس از آنكه آن جوان بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد به آن حضرت صلى الله عليه و آله سلام گفت.
| |
| | |
| و پيامبر صلى الله عليه و آله جواب سلام او را داد.
| |
| | |
| سپس پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: - اى جوان - چه چيزى تو را به گريه واداشته است؟
| |
| | |
| آن جوان گفت: چگونه گريه نكنم. در حالى كه گناهان بسيارى مرتكب شدهام.
| |
| | |
| كه اگر خداى عزّ و جلّ بخواهد مرا بخاطر بعضى از آنها مجازات كند. مسلّماً جاى من در آتش جهنّم خواهد بود.
| |
| | |
| و گمان مىكنم كه خدا مرا بخاطر گناهانى كه كردهام مجازات خواهد نمود.
| |
| | |
| و هيچگاه مرا نخواهد بخشيد.
| |
| | |
| در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمود: آيا به خدا شرك ورزيدهاى؟
| |
| | |
| آن جوان گفت: پناه بر خدا مىبرم اگر به او شرك ورزيده باشم.
| |
| | |
| آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: آيا مرتكب قتل نفس محترمهاى شدهاى؟
| |
| | |
| آن جوان گفت: خير.
| |
| | |
| سپس پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: خداوند عزّ و جلّ گناهان تو را خواهد آمرزيد اگر چه به اندازۀ رشتهكوههاى بلند باشد.
| |
| | |
| آنگاه آن جوان به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: گناهان من از كوههاى به هم پيوسته نيز بيشتر است.
| |
| | |
| سپس پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: خداوند متعال گناهان تو را مىبخشد اگر چه به اندازۀ زمينهاى هفتگانه و درياها و شنزارها و درختها و تعداد مخلوقات باشد.
| |
| | |
| سپس آن جوان به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: گناهان من بيشتر از زمينهاى هفتگانه و درياها و شنزارها و درختان و تعداد مخلوقات مىباشد.
| |
| | |
| آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله به آن جوان فرمود: خداوند متعال گناهان تو را مىبخشد. حتى اگر به اندازۀ آسمانهاى هفتگانه و ستارههاى آنها و به قدر عرش و كرسى باشد.
| |
| | |
| سپس آن جوان به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: گناهان من از اينها بيشتر مىباشد.
| |
| | |
| در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله نگاه تند و غضبناكى به آن جوان افكنده. سپس به او فرمود:
| |
| | |
| واى بر تو - اى جوان - آيا گناهان تو بيشتر است يا رحمت الهى؟
| |
| | |
| در اين هنگام آن جوان سر خود را به زير افكنده و گفت: منزّه است خداى من.
| |
| | |
| زيرا هيچ چيزى با عظمتتر از خداى عزّ و جلّ نيست.
| |
| | |
| و پروردگار جهانيان از هر بزرگى بزرگتر است.
| |
| | |
| در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمود: آيا جز خداى بزرگ. شخص ديگرى گناهان بزرگ را مىبخشد؟
| |
| | |
| آن جوان گفت: نه - بخدا -.
| |
| | |
| سپس آن جوان ساكت شد.
| |
| | |
| در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمود: - اى جوان - آيا مرا به يكى از گناهانى كه مرتكب شدهاى آگاه نمىسازى.
| |
| | |
| آن جوان در جواب گفت: بله. يكى از گناهانى را كه مرتكب شدهام براى شما بازگو مىكنم.
| |
| | |
| سپس آن جوان گفت: من به مدّت هفت سال قبرها را مىشكافتم.
| |
| | |
| و مردگان را از آنها بيرون مىآوردم.
| |
|
| |
|
| و كفن آنها را از بدنشان جدا مىكردم. | | جوان گناهکاری را که از [[گناه|گناهان]] خود [[توبه|پشیمان]] شده بود و گریه زیادی میکرد، نزد [[پیامبر(ص)]] آوردند. جوان تصور میکرد [[خدا]] او را نخواهد بخشید؛ ولی پیامبر(ص) او را امیدوار کرد و [[رحمت الهی|رحمت خدا]] را از گناهان او بزرگتر دانست. او یکی از گناهانش را اینگونه بیان کرد که شبی به قصد کفندزدی به [[قبرستان]] رفته و پس از [[دزدی|دزدیدن]] کفن دختری، به جنازه او [[تجاوز به عنف|تجاوز]] کرده است. |
|
| |
|
| روزى از روزها دختر يكى از انصار از دنيا رفت.
| | پیامبر اسلام(ص) پس از شنیدن این گناه، به او گفت: «از من دور شو، میترسم آتشی به سوی تو بیاید و من را نیز با تو بسوزاند؛ زیرا تو به آتش نزدیک شدهای.» جوان به بیابان رفت و چهل روز [[عبادت]] کرده از خدا درخواست بخشش کرد. پس از چهل روز، خداوند آیاتی را بر پیامبر(ص) [[وحی]] کرده و [[توبه]] او را پذیرفت. حضرت محمد(ص) نزد آن جوان رفته و خبر قبولی توبهاش را به او داد. سپس رو به [[صحابه|اصحاب]] کرده و گفت: «این گونه از گناه خود توبه کنید».<ref name=":0">شیخ صدوق، محمد، الأمالی، به تحقیق قسم الدراسات الاسلامیة مؤسسة البعثة، قم، مرکز الطباعة والنشر فی مؤسسة البعثة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۹۷.</ref> |
|
| |
|
| هنگامى كه او را به طرف قبر آورده و در آن دفن نمودند. و خانوادۀ او در آنجا دور شدند. و شب هنگام فرا رسيد و تاريكى همه جا را گرفت. من به نزد قبر اين دختر رفتم و آن قبر را شكافتم و بدن آن دختر را از قبر بيرون آوردم و كفن را از تن او بيرون كردم. و او را لخت و برهنه در كنار قبر قرار دادم.
| | ==بررسی سند== |
| | [[شیخ صدوق]]، محدث [[شیعه]] قرن قمری، روایت داستان جوان کفن دزد را در کتاب [[الامالی صدوق (کتاب)|الامالی]] نقل کرده است.<ref name=":0" /> |
|
| |
|
| هنگامى كه مىخواستم از آنجا دور گردم شيطان به سراغم آمده و مرا از رفتن منصرف ساخته وباوسوسههاى شيطانىخود به منگفت: به اندام اين دختر نگاهكن.
| | حسن بن ابیالحسن بصری، یک از راویان این حدیث، از سوی [[محمد بن عمر کشی|محمد بن عمر کَشّی]] رجالنگار شیعه ضعیف شمرده شده است.<ref>کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، تلخیص شیخ طوسی، تصحیح محمدباقر میرداماد، قم، مؤسسة ال البیت(ع) لاحیاء التراث، ۱۴۰۴ش، ص۳۱۵.</ref> |
|
| |
|
| آيا سپيدى شكم او را نمىبينى؟ آيا رانهاى او را مشاهده نمىكنى؟
| | همچنین بیشتر راویان این روایت، از جمله احمد بن صالح بن سَعْد تَمیمی،<ref>نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران، ناشر فرزند مؤلف، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۲۸.</ref> موسی بن داوود<ref>شبستری، عبدالحسین، سبل الرشاد الی اصحاب الامام الجواد(ع)، قم، المکتبة التاریخیة المختصة، ۱۴۲۱ق، ص۲۶۱.</ref> در کتابهای رجالی شیعه [[حدیث مجهول|ناشناخته]] بوده و [[ثقه|توثیق]] نشدهاند. عالمان [[علم حدیث]] روایتی را که در سند آن فرد ضعیف یا ناشناخته باشد از نظر سند، [[حدیث ضعیف|ضعیف]] شمردهاند.<ref>رحمان ستایش، محمدکاظم، [https://noorlib.ir/book/view/52802 توثیق و تضعیف]، ص۱۸۲ و ۱۸۳، قم، دانشگاه قرآن و حدیث، ۱۳۸۹ش.</ref> |
|
| |
|
| و شيطان با اين وسوسهها مرا تحريك كرده بطورى كه از رفتن منصرف شدم. | | ==ناسازگاری با قرآن== |
| | بخشی از این روایت که پیامبر(ص)، جوان [[توبه|توبهکننده]] را از خود دور کرد، با [[قرآن]] ناسازگار دانسته شده است. بر اساس آیه ۶۴ [[سوره نساء]]، وقتی گنهکاری نزد پیامبر(ص) میآید و از خدا [[استغفار|آمرزش]] میطلبد، پیامبر(ص) برای او از خدا آمرزش میخواهد.<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح فضلالله یزدی طباطبایی و هاشم رسولی، تهران۷ ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۱۰۵.</ref> |
|
| |
|
| سپس به طرف آن دختر برگشتم.
| | ==منابع== |
| | |
| و بدون آنكه بتوانم نفس امّارۀ خود را مهار كنم. اسير هواهاى نفس خود شده و فريب شيطان را خوردم.
| |
| | |
| و به جسد آن دختر تجاوز نموده و با او آميزش جنسى كردم.
| |
| | |
| و پس از انجام اين عمل او را - با آن وضع - در همانجا رها كردم و از او دور شدم.
| |
| | |
| در اين هنگام صدائى را از پشت سر خود شنيدم كه بر من نهيب زده و گفت:
| |
| | |
| - اى جوان - واى بر تو از دادگاهى كه در روز قيامت برپا مىشود.
| |
| | |
| در آن روز من و تو - در آن دادگاه - در محضر عدل الهى حضور خواهيم يافت.
| |
| | |
| و من با اين بدن برهنه در آن دادگاه از تو شكايت خواهم نمود كه تو مرا از قبر خارج نمودى. و كفنم را از بدن بيرون آوردى.
| |
| | |
| و مرا در حال جنابت رها كردى.
| |
| | |
| واى بر تو - اى جوان - از آتش دوزخ.
| |
| | |
| سپس آن جوان به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: با اين گناهى كه مرتكب شدهام مطمئن هستم كه هيچگاه بوى بهشت را نيز استشمام نخواهم نمود.
| |
| | |
| اينك چه مىگوئى - يا رسول اللّٰه -؟
| |
| | |
| در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمود: از من دور شو - اى فاسق گناهكار -.
| |
| | |
| زيرا اينك مىترسم كه آتشى به سوى تو بيايد و مرا نيز با تو بسوزاند.
| |
| | |
| زيرا تو. به آتش نزديك شدهاى!
| |
| | |
| زيرا تو. به آتش نزديك شدهاى!
| |
| | |
| پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چندين بار اين جمله را - خطاب به او - تكرار نمود.
| |
| | |
| و با دست اشاره مىفرمود - و از او مىخواست - كه از آنجا دور شود.
| |
| | |
| آنگاه آن جوان از آنجا دور شد.
| |
| | |
| او سپس به شهر بازگشت و مقدارى توشه براى خود تهيه كرده و روانۀ بيابان شد.
| |
| | |
| و در ميانۀ كوهها به عبادت خدا پرداخت.
| |
| | |
| و پيراهنى كه از مو بافته شده بود بر تن خود كرد.
| |
| | |
| و دو دست خويش را به گردن خود بست.
| |
| | |
| و ندا داده و فرياد مىزد - اى پروردگار من - اين بهلول بندۀ تو مىباشد كه با سرافكندگى و دست بسته به سويت آمده و از تو طلب عفو و بخشش مىكند.
| |
| | |
| - اى پروردگار من - تو مرا مىشناسى و از گناه من آگاهى.
| |
| | |
| - اى سيّد و اى مولاى من - اينك من از كردۀ خود نادم و پشيمان گشتهام.
| |
| | |
| و براى توبه نمودن به نزد پيامبر تو رفتم. امّا او مرا از خود راند.
| |
| | |
| و اين كار او ترس و خوف مرا بيشتر نموده است.
| |
| | |
| اينك تو را به نام مقدّست - و به عزّت و جلالت و عظمت شأنت و بزرگى قدرتت - مىخوانم.
| |
| | |
| و از تو مىخواهم و عاجزانه طلب مىنمايم تا مرا نااميد نگردانى و دعايم را بىاجابت نگذارى. و مرا از رحمت خود محروم نسازى.
| |
| | |
| و اين جوان در مدّت چهل شبانه روز اين گونه عمل مىنمود و درخواست عفو و طلب توبه مىكرد.
| |
| | |
| و وضع او به گونهاى رقّت بار شده بود كه حيوانات اطراف او برايش مىگريستند.
| |
| | |
| و پس از گذشت چهل روز - از اين وضع - او دست به آسمان برده و گفت:
| |
| | |
| - اى پروردگار - با خواهش من چه كردى؟
| |
| | |
| آيا دعاى مرا مستجاب نمودى؟
| |
| | |
| و گناه مرا بخشيدى؟
| |
| | |
| و توبۀ مرا پذيرفتى؟
| |
| | |
| اگر چنين است از تو مىخواهم كه به پيامبرت وحى فرمايى.
| |
| | |
| و جواب مرا به وسيلۀ او بدهى.
| |
| | |
| و چنانچه دعاى مرا مستجاب نكردهاى.
| |
| | |
| و از گناه مرا نبخشيدهاى.
| |
| | |
| و توبۀ مرا نپذيرفتهاى.
| |
| | |
| و مىخواهى كه مرا عقوبت نمايى. و به كيفر برسانى. از تو مىخواهم كه آتشى را به سوى من روانه نمايى تا مرا در همين دنيا بسوزاند و به عقوبت رسانده و هلاك گرداند. تا بدينوسيله از رسوائى روز قيامت رها گردم.
| |
| | |
| و از آتش دوزخ نجات يابم.
| |
| | |
| پس از آنكه چهل روز از ماجراى اين جوان گذشت. خداوند متعال آياتى از قرآن را بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل فرمود.
| |
| | |
| و بدينوسيله توبۀ آن جوان پذيرفته شد.
| |
| | |
| و پس از نزول اين آيات بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آن حضرت. از محل خود خارج شده و در حالى كه آن آيات را تلاوت مىفرمود و لبخند مىزد به اصحاب خود فرمود:
| |
| | |
| كداميك از شما مرا به آن جوان توبهكننده مىرساند؟
| |
| | |
| در اين هنگام معاذ به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: خبردار شدهايم كه اين جوان در ميان بيابان در كنار كوهى سكونت گزيده است.
| |
| | |
| سپس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به همراه اصحاب خود به طرف آن بيابان رفته و خود را به آن كوه رساندند.
| |
| | |
| و پس از رسيدن به محل. مشاهده نمودند كه آن جوان در بالاى كوهى سكنى گزيده است و او در حالى كه بين دو صخره بر روى پا ايستاده. و دستان خود را به گردن خود بسته - و چهرهاش سياه و تاريك گشته. و پلكهاى چشمش - بخاطر گريۀ زيادى كه كرده ريخته شده بود - با خداى عزّ وجلّ مناجات مىكرد. و اين چنين مىگفت:
| |
| | |
| - اى مولاى من - خلقت مرا نيكو قرار دادى و چهرۀ مرا زيبا آفريدى.
| |
| | |
| كاش مىدانستم كه مرا براى چه آفريدى؟
| |
| | |
| آيا مىخواهى مرا به آتش جهنّم بسوزانى؟
| |
| | |
| يا مىخواهى مرا در بهشت سكنى دهى؟
| |
| | |
| - اى پروردگار من - احسان تو بر من بيش از حد زياد بوده است.
| |
| | |
| و نعمتهاى تو بر من افزون بوده است.
| |
| | |
| كاش مىدانستم كه عاقبت امر من چه خواهد شد؟
| |
| | |
| آيا بهشت مرا در خود جاى خواهد داد؟
| |
| | |
| يا آنكه آتش جهنّم از من استقبال خواهد نمود؟
| |
| | |
| - اى پروردگار من - گناه من از آسمانها و زمينها بيشتر است.
| |
| | |
| كاش مىدانستم كه آيا مرا مىآمرزى و گناه مرا مىبخشى؟
| |
| | |
| يا آنكه مىخواهى در روز قيامت مرا رسوا ساخته و آبروى مرا بريزى؟
| |
| | |
| اين جوان. پيوسته اين سخنان را مىگفت و در حالى كه مىگريست - و خاك بر سر خود مىريخت - به مناجات خود با پروردگار ادامه مىداد.
| |
| | |
| در اين هنگام حيوانات و درندگانى كه در اطراف او بودند دور او جمع شدند و پرندگان در بالاى سر او بالهاى خود را گسترانده و در كنار هم قرار گرفته بودند.
| |
| | |
| و آن حيوانات و پرندگان از گريۀ اين جوان مىگريستند.
| |
| | |
| در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او نزديك شد و دستان او را از گردنش باز نمود و خاكهايى كه بر سر آن جوان بود زدود.
| |
| | |
| سپس پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: - اى بهلول - بر تو بشارت باد. زيرا تو از آتش جهنّم آزاد گشتهاى و خداوند عزّ وجلّ توبۀ تو را پذيرفته است.
| |
| | |
| آنگاه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رو به اصحاب خود نموده و فرمود: اين گونه از گناه خود توبه نمائيد.
| |
| | |
| سپس آن حضرت صلى الله عليه و آله آياتى را كه به ايشان وحى شده بود. براى آن جوان تلاوت نموده و او را به بهشت بشارت دادند.
| |
| | |
| | |
| <ref>شیخ صدوق، محمد، الأمالی، به تحقيق قسم الدراسات الاسلامية مؤسسة البعثة، قم، مركز الطباعة والنشر في مؤسسة البعثة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۹۷.</ref>
| |
| | |
| | |
| آورده است که از نظر رجالی، سندش ضعیف است و قابل استناد نمیباشد زیرا:
| |
| | |
| نام مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ در کتابهای اولیه رجال نیامده است و مرحوم خوئی مینویسد که وثاقت وی ثابت نیست، هرچند قرینهای وجود دارد که وی شیعه بود.<ref>رک: خوئی، ابوالقاسم، معجمرجالالحدیث، ج۱۴، ص۲۲۱.</ref>
| |
| | |
| طبق نرمافزار اسناد شیخ صدوق، اکثر راویان این روایت از جمله أَحْمَدُ بْنُ صَالِحِ بْنِ سَعْدٍ التَّمِیمِیُّ؛ مُوسَی بْنُ دَاوُد؛ وَلِیدُ بْنُ هِشَام؛ هِشَامُ بْنُ حَسَّان و عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ غَنْمٍ الدَّوْسِیِّ افرادی هستند که در کتابهای رجالی مجهول بوده و توثیق نشدهاند.
| |
| | |
| علاوه بر ضعیف بودن سند حدیث، این روایت با قرآن کریم نیز در تضاد میباشد زیرا خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت بیان میکند که اگر گنهکاران بیایند پیش رسول خدا و از او بخواهند که از خدا طلب مغفرت کند، خدا را بخشنده مییابند: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً»<ref>نساء/ ۶۴.</ref>؛ «ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند (و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند)، به نزد تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند».
| |
| | |
| با این بیان نمیتوان چنین روایتی را پذیرفت؛ زیرا هم سند معتبری ندارد و هم در تضاد با آیه قرآن کریم است.
| |
| | |
| == منابع == | |
| {{پانویس|۲}} | | {{پانویس|۲}} |
| {{شاخه | | {{شاخه |
| | شاخه اصلی = حدیث | | | شاخه اصلی = حدیث |
| |شاخه فرعی۱ = منبعشناسی | | | شاخه فرعی۱ = منبعشناسی |
| |شاخه فرعی۲ = علم رجال | | | شاخه فرعی۲ = علم رجال |
| |شاخه فرعی۳ = | | | شاخه فرعی۳ = |
| }} | | }} |
| {{تکمیل مقاله | | {{تکمیل مقاله |
| | شناسه = | | | شناسه = شد |
| | تیترها = | | | تیترها = شد |
| | ویرایش = | | | ویرایش = شد |
| | لینکدهی = | | | لینکدهی = شد |
| | ناوبری = | | | ناوبری = |
| | نمایه = | | | نمایه = |
| | تغییر مسیر = | | | تغییر مسیر = شد |
| | ارجاعات = | | | ارجاعات = |
| | بازبینی = | | | بازبینی نویسنده = |
| | | بازبینی =شد |
| | تکمیل = | | | تکمیل = |
| | اولویت = | | | اولویت = ب |
| | کیفیت = | | | کیفیت = ب |
| }} | | }} |
| {{پایان متن}} | | {{پایان متن}} |
| | |
| | [[رده:فقه الحدیث]] |
| | [[رده:مقالههای پیشنهادی]] |