automoderated
۱٬۲۷۴
ویرایش
Mnazarzadeh (بحث | مشارکتها) (تکمیل و بارگزاری) |
Mnazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (ویرایش بهوسیلهٔ ابرابزار:) |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
|شاخه فرعی۱ = آفریدگار | |شاخه فرعی۱ = آفریدگار | ||
|شاخه فرعی۲ = توحید و ادله آن | |شاخه فرعی۲ = توحید و ادله آن | ||
|شاخه فرعی۳ = | |شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
برهان فرجه در اثبات [[ | برهان فرجه در اثبات [[توحید]] خداوند را توضیح دهید؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
برهان فرجه از براهینی است که برای رد وجود شریک برای خدای متعال و دو تا بودن واجب الوجود توسط امام صادق(ع) اقامه شده است. به صورت خلاصه | برهان فرجه از براهینی است که برای رد وجود شریک برای خدای متعال و دو تا بودن واجب الوجود توسط امام صادق (ع) اقامه شده است. به صورت خلاصه تقریر برهان فرجه این است که در صورتی که قائل به دو خدا شویم، یا از هر جهت، باهم اتفاق دارند یا باهم فرق دارند. اگر از هرجهت، باهم اتفاق دارند، تعدد باطل است؛ چرا که نظام واحد و تدبیر واحد، حکایت از وحدت و یگانگی خدا دارد؛ و اگر باهم فرق دارند، باید میان آنها فرجه باشد، فرجه هم یک واجب است. پس سه واجب الوجود داریم. از فرض سه واجب، لازماست دو فرجه دیگر هم فرض کنیم؛ بنابراین، میشوند پنج واجب. میان این پنج واجب، باید چهار فرجه دیگر فرض کرد؛ بنابراین، نه واجب داریم و بدین ترتیب، بینهایت واجب الوجود خواهیم داشت. | ||
==معرفی برهان فرجه== | == معرفی برهان فرجه == | ||
یکی از براهینی که اندیشمندان دینی به خصوص فلاسفه در رابطه با اثبات [[وحدانیت خداوند]] متعال ذکر کردهاند، برهان فرجه است، البته این برهان برگرفته از سخن [[امام ششم(ع)|امام صادق]] در پاسخ کسی است که پرسید: چرا امکان ندارد خالق جهان تعدد داشته باشد؟ امام در پاسخ مطالب طولانی ای میفرمایند که برای مطالعه کامل آن، میتوان به کتاب کافی در مبحث توحید مراجعه کرد.<ref>کلینی، محمد یعقوب، الکافی، ج۱، ص ۸۱(کتاب التوحید).</ref> | |||
==تقریر و توضیح برهان== | == تقریر و توضیح برهان == | ||
این برهان بیشتر به صورتی که در حدیث آمده است تقریر میشود | |||
اگر فرض | اگر فرض کنیم دو [[واجب الوجود]] هست لازم است فرجه یعنی امتیازی میان آنها باشد زیرا تکثر و دو تا بودن فرع بر اینست که هر کدام از آنها و لا اقل یکی از آنها چیزی داشته باشد که دیگری ندارد اگر هر چه این یکی دارد آن دیگری هم داشته باشد و بالعکس فرض تعدد نمیشود پس در میان دو ذات واجب امر سومی لازم است که ما به الامتیاز آن دو باشد آن امر سوم نیز به نوبه خود واجب است زیرا اگر ممکن باشد باید از ناحیه دیگری رسیده باشد پس لازم میآید هر یک از واجب الوجودها در مرتبه ذات خود از دیگری متمایز نباشد و با او یکی باشد و در مرتبه بعد کثرت و تعدد پیدا شده باشد. | ||
پس آن امر سوم | پس آن امر سوم نیز واجب الوجود است پس وجود دو واجب مستلزم وجود سه واجب است و چون هر سه واجب اند و میان هر دو واجب الوجود با واجب الوجود دیگر فرجه و وجه امتیازی ضرورت دارد واجب سوم باید از هر دو واجب دیگر ممتاز باشد پس باید دو ما به الامتیاز دیگر در کار باشد تا این واجب را از دو واجب دیگر متمایز کند پس وجود سه واجب مستلزم پنج واجب است. | ||
و چون | و چون علی الفرض این دو واجب نیز باید از سه واجب قبلی ممتاز باشند مستلزم این است که لا اقل سه ما به الامتیاز دیگر یعنی سه واجب دیگر در کارباشد و این خود مستلزم هشت واجب است و هشت واجب مستلزم سیزده واجب است و سیزده واجب مستلزم بیست و یک واجب و بیست و یک واجب مستلزم سی و چهار واجب است و همینطور الی غیر النهایه. پس وجود دو واجب مستلزم بینهایت واجبها است یعنی مستلزم این است که یک واجب از بینهایت واجبها ترکیب یافته باشد. | ||
گذشته از | گذشته از اینکه ترکب با وجوب ناسازگار است این نوع خاص ترکیب یعنی ترکب از اجزائی که هر جزء مستلزم جزء دیگر علاوه بر اجزاء مفروضه اولی باشد محال است.<ref>. مطهری، مرتضی، حاشیه کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، علامه طباطبایی، ج۵، ص ۱۵۶ انتشارات صدرا،</ref> | ||
==تقریر دیگر از برهان فرجه== | == تقریر دیگر از برهان فرجه == | ||
اگر فرض | اگر فرض کنیم دو آفریدگار و واجب الوجود در عالم باشد، لازم است بین آنها فرجه و امتیازی برقرار گردیده باشد، زیرا تکثر و تعدد آفریدگار متفرع بر این است که هر کدام از آنها چیزی داشته باشند که دیگری ندارد، چرا که اگر هرچه این یکی دارد آن دیگری هم داشته باشد و عکس آن، در این صورت فرض تکثّر و تعدد معنا پیدا نمیکند، بلکه یکی خواهند بود، منتها یکی فرضی و خیالی و دومی واقعی و خارجی. پس در میان دو خدا (دو ذات واجب) امر سومی لازم است که مابه الامتیاز آن دو باشد. | ||
آن امر سوم | آن امر سوم نیز باید از نوع هستی باشد؛ چون نیستی امتیازی نمیتواند باشد. آن هستی امتیاز دهنده هم باید از نوع واجب الوجود باشد، زیرا اگر ممکن الوجود باشد باید هستی خود را از ناحیه دیگری گرفته باشد؛ بنابراین لازم میآید هریک از واجب الوجودها در مرتبه ذات خود از دیگری متمایز نباشند؛ بلکه با همه یکی و در مرتبه بعد از ذات، تعدد و تکثر پیدا کرده باشد. وانگهی لازمه این حرف، ترکیب واجب الوجود است و هر چیز مرکبی ممکن خواهد بود نه واجب و این محال است؛ مثل این است که بگوییم یک موجودی مرکب از یخ و آتش باشد و حال آن که هرکدام از اینها وجود دیگری را نفی میکند. پس آن امر سوم نیز باید ذاتی باشد واجب الوجود. پس وجود دو حقیقتِ واجب مستلزم وجود سه امر واجب است و چون هرسه واجب الوجود و خدا هستند و بین هر وجود واجب با دیگری امتیاز و فرجه ای ضرورت دارد و بی گمان واجب سوم نیز باید از دو واجب الوجود دیگر ممتاز باشد؛ یک امتیاز نسبت به واجب اول تا این موجود واجب (واجب اول) ممتاز سازد و امتیاز دیگری نسبت به واجب دوم داشته باشد تا این موجود واجب را از دو واجب دیگر ممتاز و برجسته سازد. پس فرض وجود سه خدا (واجب الوجود) مستلزم وجود پنج واجب خواهد بود و از آن جایی که طبق فرض عقلی این دو واجب نیز باید از سه واجب اولیه امتیاز داشته باشند، لازمه اش این است که حداقل سه امتیاز مستقل دیگری از سنخ وجود در کار باشد که آن امتیازها به نوبه خود واجب الوجودند و این خود مستلزم هشت واجب است و هشت واجب دیگر نیز مستلزم سیزده واجب خواهد بود و سیزده واجب مستلزم بیست ویک واجب و بیست ویک واجب مستلزم وجود سی و چهار واجب و هم چنین تا بینهایت پیش میرود و چنین تسلسلی محال و غیرممکن است. | ||
بنابر این | بنابر این نتیجه میگیریم وجود دو خدا و واجب الوجود در عالم، مستلزم وجود بینهایت واجبها است؛ یعنی باعث میشود یک واجب از بینهایت واجبها ترکیب یافته باشد. در صورتی که اصولاً ترکیب با وجوب و ضرورت نمیسازد و این نوع ترکب که هر جزئی مستلزم جزء دیگر، علاوه بر اجزای مفروض اولیه، باشد، محال و غیرممکن است.<ref>ر. ک. مقاله محمد باقر سبزواری، نشریه با معارف اسلامی آشنا شویم، شماره ۴۹.</ref> | ||
==نگاه فلسفی به عبارات حدیث امام صادق (ع)== | == نگاه فلسفی به عبارات حدیث امام صادق (ع) == | ||
مرحوم | مرحوم فیض کاشانی به تحلیل عقلانی این حدیث پرداخته و با نگاهی برون دینی به آن، کاری [[فلسفه دینی]] انجام داده است. او میگوید: جمله «لم لا یدفع کل منهما صاحبه»<ref>فیض کاشانی، الشافی، ص ۴۱ و ۴۲.</ref> برهانی است که به سه قاعده فلسفی اشاره میکند: | ||
# صانع عالم باید قوی در ایجاد و تدبیر همه موجودات باشد. | |||
# یک حادثه شخصی را نمیتوان منسوب به دو ایجاد از ناحیه دوخالق و دو موجود دانست. | |||
# ترجیح بلا مرجح محال است. یعنی محال است که یک حادثه بدون هیچ رجحانی به یکی از دو مبدأ انتساب پیدا کند. | |||
سپس درباره جمله «لم یخل من ان یکونا متفقین من کل وجه اومفترقین من کل جهه» میفرماید: برهان دیگری است که بر سه مقدمه عقلی استوار است: | |||
# دو چیزی که از هر جهت متفقند، چون ما به الامتیاز ندارند، متعدد نیستند. | |||
# دو چیزی که از هر جهت مفترقند، صنع و تدبیر یکی مرتبط به صنع و تدبیر دیگری نیست و بنابراین، محال است که از آنها دو امر واحد شخصی پدید آید. | |||
# اجزای عالم چنان به یکدیگر مرتبطند که گویی مجموع عالم شخص واحدی است. | |||
پس از آن میگوید: جمله «ثم یلزمک ان ادعیت اثنین فرجة ما بینهما» یا برهان ثالثی است یا تنویر و تشیید برهان دوم است واز آنجا که در برهان دوم، دو مبدأ را متفق من جمیع الجهات ومفترق من جمیع الجهات فرض کرد، میخواهد آن برهان را به این صورت تکمیل کند که دو مبدأ را متفق از بعض جهات و مفترق از بعض جهات فرض کند. در این صورت، ما به الافتراق آنها غیر آزما به الامتیاز آن هاست.<ref>فیض کاشانی، الشافی، ص ۴۱ و ۴۲.</ref> | |||
پس از آن | |||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{پانویس}} | |||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
خط ۶۴: | خط ۵۸: | ||
| ویرایش = شد | | ویرایش = شد | ||
| لینکدهی = شد | | لینکدهی = شد | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
| تغییر مسیر = شد | | تغییر مسیر = شد | ||
| بازبینی = | | بازبینی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = ب | | اولویت = ب | ||
| کیفیت = الف | | کیفیت = الف | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |