تلقین میت

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۳۷ توسط Rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

تلقین چیست و چه زمانی خوانده می‌شود؟

تلقین در لغت به معنای چیزی را فهمیدن یا به کسی فهماندن است.[۱] اصطلاح «تلقین» بیشتر، در احکام اموات مطرح است که خواندن شهادتین، کلمات فرج، اسامی ائمه(ع) و … برای شخص مرده یا در حال مردن است.

درک و فهم روح، نیازمند وسایل مادی نیست و با این‌که پس از مرگ، وسایل مادی ادراک، از دست می‌رود، اما روح می‌تواند مسائل را درک کند و محدودیت‌های عالم مادی را ندارد. پس از جنگ بدر، پیامبر اسلام با جنازه مشرکان سخن گفت. مسلمانان از پیامبر پرسیدند: مگر آن‌ها می‌شنوند؟ پیامبر به آن‌ها گفت: «شما از آن‌ها شنواتر نیستید».[۲] امام علی(ع) در پایان جنگ جمل با کشته‌ی برخی افراد سخن گفت. شخصی پرسید: مگر این‌ها می‌شنوند؟ امام: «همان‌گونه که کشتگان بدر صدای پیامبر را شنیدند، اینها نیز می‌شنوند.[۳]

روح با این که پس از مرگ وارد برزخ می‌شود ولی با بدن مادی و قبر خاکی پیوندهایی دارد. به دلیل همین ارتباط، تلقین سفارش شده و در دستور تلقین آمده که دست به شانه‌ی میت بگذارند و او را تکان دهند.[۴]

در برخی دعاها چنین خواسته شده: اللَّهُمَ‏ لَقِّنِّي‏ حُجَّتِي يَوْمَ‏ أَلْقَاكَ‏؛ خداوندا، در روز قیامت حجتم را تلقینم کن.[۵] تلقین، به هدف یاد دادن و یادآوری عقاید و مسائل دینی برای میت است که در منابع اهل‌سنت نیز فراوان توصیه شده است.[۶]

تلقین خواندن پیامبر و اهل‌بیت

علامه مجلسی در کتاب خود آورده که پیامبر اسلام(ص) کلمات فرج را به شخصی تلقین فرمود.[۷] پیامبر(ص) شهادت را به آمنه بنت اسد مادر امام علی(ع) تلقین کرد.[۸]

در حدیثی دیگر نقل شده است که وقتی کلمات فرَج را به کسی تلقین می‌کردند، علی(ع) فرمود: «دیگر بر او باکی نیست».[۹] امام باقر(ع) فرمود: «اموات خود را به کلمه‌ی لا اله الّا اللّه تلقین کنید».[۱۰]

انواع تلقین

تلقین را بر سه قسم دانسته‌اند که هر یک در جای مخصوص خود خوانده می‌شود؛

  • تلقین اول هنگام جان دادن و بر بالین شخص محتضر است.
  • تلقین دوم هنگامی است که صورت جنازه را در قبر به خاک گذاشتند
  • تلقین سوم هنگامی است که قبر را پوشانیدند.[۱۱]

منابع

  1. ر. ک. ابن فارس، المقاییس اللّغه، ج۵، ص۲۶۰; ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۳۹۰.
  2. ابن‌هشام، السیرة النبویة، بیروت، ج۱، ص۶۳۹.
  3. بحار الانوار، ج۶، ص۲۵۵.
  4. محمد شجاعی، معاد یا بازگشت به سوی خدا، ج۱، ص۲۵۶.
  5. مجمع البحرین، ج۴، ص۱۳۴.
  6. سیوطی، شرح الصدور، ص۱۵۲ و ۱۵۴.
  7. محمد باقر مجلسی، زاد المعاد، ص۵۴۰; و الفروع من الکافی، ج۳، ص۱۲۴، ح ۹.
  8. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۲۴۱.
  9. محمد باقر مجلسی، زاد المعاد، ص۵۴۰؛ الفروع من الکافی، ج۳، ص۱۲۴، ح ۹.
  10. عبدالله شبّر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۷۵.
  11. ر.ک: میر احمد نی ریزی، گفتگو پیرامون قبر، ص۱۳۷.