اصلاب شامخه در زیارت وارث

از ویکی پاسخ
سؤال

«اصلاب شامخه» در زیارت وارث به چه معنا است؟

اصلاب شامخه در زیارت وارث مطابق با روایاتی که در منابع روایی شیعه بیان شده است و نیز آیات قرآن که دلالت بر پدران پیامبر(ص) دارد نشان دهنده این مسئله است که هیچ کدام از پدران ایشان و ائمه معصومین(ع) کافر و مشرک نبوده و ایشان از پدرانی مومن و موحد تولد یافته‌اند. در این موضوع میان شیعه و اهل سنت اختلاف است چرا که اهل سنت برخی از پردان مپیتامبر را مشرک می‌دانند.

واژه‌شناسی

واژه «اصلاب» جمع «صلب» است و به معنای شدت و قوت است و به پشت و کمر انسان به جهت سفت و محکم بودنش صلب گفته می‌شود.[۱] در قرآن نیز به همین معنا آمده است: ﴿یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ؛ (آبی که) از صلب مرد و از میان استخوان های سینه زن بیرون می آید.(طارق:٧) در میان تفسیرهای این آیه، مناسب‌ترین تعبیر آن است که گفته شود قرآن به یکی از دو جزء اصلی نطفه که همان نطفه مرد است اشاره کرده، و منظور از «صلب» و «ترائب» قسمت پشت و پیش روی انسان است، چرا که آب نطفه مرد از میان این دو خارج می‌شود. این تفسیری است روشن و خالی از هر گونه پیچیدگی و هماهنگ با آنچه در کتب لغت در معنی این دو واژه آمده است.[۲]

واژه «شامخه» جمع آن شامخات و شوامخ است و به معنای رفیع و بلند است. عبارت «اصلاب الشامخه» به معنای پدران بلند مرتبه و عظیم القدر است؛ یعنی گواهی می‌دهم که تو از نسلی به وجود آمده‌ای که همه آنان انسان‌هایی یکتاپرست، عظیم القدر و دارای مقامات بلند معنوی هستند و در میان آنان هیچ شخص مشرک و کافری نبوده است.

موحد و یا مشرک بودن پدران پیامبر(ص)

یکی از موضوعات مورد اختلاف میان شیعه و سنی، موحد یا مشرک و کافر بودن پدران پیامبر(ص) است.

اعتقاد شیعیان

شیعیان معتقدند که همه پدران پیامبر(ص) و امامان(ع)، از حضرت آدم(ع) تا عبد الله پدر پیامبر(ص) و ابوطالب پدر امام علی(ع) یکتاپرست بوده‌اند و هیچ‌یک آلوده به شرک و کفر نگردیده‌اند. در همین راستا پیامبر(ص) فرمود: «إنّما خَرَجتُ مِن نِكاحٍ و لَم أخرُجْ مِن سِفاحٍ ، مِن لَدُنْ آدمَ لَم يُصِبْني مِن سِفاحِ أهلِ الجاهليّةِ شيءٌ، لم أخرُجْ إلاّ مِن طُهرِهِ؛ من از راه ازدواج مشروع به وجود آمده‌ام و از راه نامشروع زاده نشده‌ام. از زمان آدم، هيچ گونه زنا و سنت‌هاى نامشروع جاهليت، نسب مرا مخدوش نساخته است و جز از راه پاك به دنيا نيامده‌ام.»[۳] و نیز فرمود: «لم یزل ینقلنی الله من أصلاب الطاهرین إلی أرحام المطهرات، حتی أخرجنی فی عالمکم هذا، لم یدنسنی بدنس الجاهلیه؛ خداوند مرا پیوسته از صلب پاکان به رحم پاکیزگان گردانده است تا این که در زمان شما بیرون آمدم، من به پلیدی جاهلیت آلوده نشده‌ام.»[۴]

با توجه به این احادیث، اگر در میان پدران رسول خدا کافری وجود داشت، هرگز همه آنها را به طهارت و پاکی توصیف نمی‌نمود، زیرا قرآن مشرکان را نجس می‌داند: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، حقیقت این است که مشرکان ناپاکند.(توبه:٢٨) و نیز در قرآن می‌فرماید: ﴿وَتَقَلُّبَک فِی السَّاجِدِینَ؛ و حرکت تو را در میان سجده کنندگان (می‌نگرد)(شعراء:٢١٩) در تفسیر علی بن ابراهیم از امام باقر(ع) در تفسیر جمله «وَ تَقَلُّبَک فِی السَّاجِدِینَ» چنین آمده است: «فی اصلاب النبیین صلوات الله علیهم؛ یعنی در صلب پیامبران که درود خدا بر آنها باد.» و در تفسیر مجمع البیان در توضیح همین جمله از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) چنین آمده است: «فی اصلاب النبیین نبی بعد نبی، حتی اخرجه من صلب ابیه عن نکاح غیر سفاح من لدن آدم؛ در صلب پیامبران قرار داشت، پیامبری بعد از پیامبر دیگر، تا اینکه خداوند او را از صلب پدرش از ازدواجی پاک و دور از هر گونه ناپاکی از زمان آدم به بعد، بیرون فرستاد.»[۵]

اعتقاد اهل سنت

اهل سنت مخالف دیدگاه شیعه بوده و بر این اعتقاد هستند که بسیاری از پدران پیامبر کافرند، همچون عبدالمطلب، هاشم و عبدمناف.

بنابراین در زیارت وارث گواهی می‌دهند که تمامی پدران پیامبر(ص) و امامان(ع) موحد و یکتاپرست بوده‌اند و هیچ‌گاه آلوده به شرک نگردیده‌اند.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر

  • اعتقادات الإمامیه و تصحیح الاعتقاد، شیخ صدوق و شیخ مفید، ج۱، ص۱۱۰ و ج۲، ص۱۳۹.
  • تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج۵، ص۳۰۲، ذیل آیه ۷۴ از سوره انعام.


منابع

  1. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج۶، ص۲۶۱.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۸.
  3. شیخ صدوق و شیخ مفید، اعتقادات الإمامیه و تصحیح الاعتقاد، انتشارات کنگره شیخ مفید، ج۱، ص۱۱۰.
  4. امین الاسلام ابی علی الفضل بن الطبرسی، مجمع البیان، التحقیق لجنه من العلماء و المحققین الاخصائیین، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۹۰.
  5. تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۳۶۸.