وجوب نماز قضا در قرآن

نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۳۲ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

آیا در میان آیات قرآنی به صراحت در مورد وجوب نماز قضا پرداخته شده است؟

در ابتدای سخن باد این مهم را باید به یاد داشت که همهٔ احکام الهی به‌صراحت در آیات قرآنی تبیین نشده‌اند، بلکه به برخی از آن‌ها به صراحت اشاره شده و برخی دیگر نیز به صورت پوشیده و مجمل بیان شده است، توضیح و تفسیر آین گونه آیات مجمل به عهدهٔ پیامبر و جانشینان بر حق اوست.

اما در ارتباط با تعریف نماز قضاء لازم به‌ذکر است، کسی که نماز واجب خود را در وقت آن از روی عذر یا بدون عذر نخوانده باشد، اقامهٔ نماز فوت شده در وقت و زمانی دیگر بر او واجب است تا تکلیف از ذمهٔ او برداشته شود، این عمل اقامهٔ نماز در غیر وقت اصلی خود را، قضای نماز می‌گویند.

اما این‌که در میان آیات قرآنی، به صراحت به حکم شرعی قضای نماز پرداخته شده یا نه؟

لازم به تأکید است که در قرآن به صراحت اشاره‌ای بر وجوب نماز قضاء نشده است، ولی آیاتی بیان شده‌اند که با ایما و اشاره به مسئلهٔ نماز قضاء پرداخته‌اند:

طبق نظر مفسرین از آیهٔ ﴿و اذکر ربّک اذا نسیت[۱] می‌توان در ارتباط با قضا نماز استدلال نمود. این آیه مبین این امر است که هرگاه یاد و ذکر پروردگار فراموش شد، نباید بی‌تفاوت رفتار کرد بلکه باید خداوند دوباره یاد شود، این مهم کنایه از نمازی است که قضا شده و باید دوباره، در وقت دیگری اقامه شود.}}[۲]

همچنین خداوند در آیهٔ دیگری چنین فرموده است:

{{قرآن|وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَه لِّمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکرَ[۳]

طبق نظر مفسرین مفهوم این آیه مبین این مطلب است که هر یک از روز و شب جانشین یکدیگرند، کسانی که در آن دو زندگی کرده‌اند و عملی از واجبات را در یکی از آن دو زمان فوت کردند، در زمان دیگر باید قضاء عمل واجب را به‌جا آورند. برای مثال: اگر در روز نمازکسی از دست رفت، می‌تواند قضای آن را در شب به‌جا آورد و بالعکس؛ در روایات هم به این مطلب پرداخته شده است.

عنبسه العابد می‌گوید از امام صادق «ع» در مورد آیهٔ شریفهٔ ﴿وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَه لِّمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکرَ[۴] پرسیدم؟

امام در پاسخ فرمود: «یعنی قضا نمازهایی که شب از تو فوت شده روز به جا بیاور و قضا همان نمازهایی که روز از تو فوت شده شب به جا بیاور.»[۵]

روایات مرتبط با وجوب نماز قضا کدامند؟

اما در روایات، احکام مرتبط با «قضاء نماز» به‌طور مفصل تبیین شده است:

۱. هشام جوالیقی نقل می‌کند که امام صادق «ع» به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

«هر کس نماز واجب خود را ترک کند و وقت آن بگذرد، باید آن را قضاء کند.»[۶]

۲. زراره از امام صادق «ع» چنین نقل می‌کند: زمانی که نماز را فراموش کردید یا آن را بدون وضو خواندید، بر شما واجب است که قضای آن را بخوانید.[۷]

۳. ابن میمون می‌گوید: از امام صادق «ع» پرسیدم حکم شرعی مردی که در شب ماه رمضان جنب شده و فراموش کند که عمل غسل به‌جای آورد و از آن ماجرا یک هفته بگذرد یا ماه رمضان تمام شود، چیست؟

امام فرمود: نماز و روزه خود را قضا کند.[۸]

این‌ها از جمله روایاتی به‌شمار می‌آیند که به صراحت مسئلهٔ قضای نماز را مطرح کرده‌اند. این روایات قضای همه نمازهای واجب را شامل می‌شوند، ولی روایاتی هم وجود دارند که به وجوب قضاء در موارد خاص اشاره کرده‌اند:

۱. روایتی که در مورد نماز آیات وارد شده است:

مسلم ابن یسار می‌گوید: از امام محمد باقر «ع» پرسیدم کسی که بعد از این‌که صبح شد، از خسوف خبردار می‌شود یا بعد از فرارسیدن شب از کسوف باخبر می‌شود، آیا باید قضای نماز آیات را بخواند؟

حضرت فرمود: اگر قرص خورشید و ماه به کلی گرفته باشد، باید قضای نماز آیات را به‌جا آورید.[۹]

۲. روایاتی که در مورد وجوب قضا، بر فرزند بزرگ بعد از فوت پدر را اثبات می‌کنند.[۱۰]

نمازهای واجبی که قضای آن‌ها باید به‌جا آورده شود عبارتنداز:

۱ـ نمازهای یومیه (پنج‌گانه)

۲ـ نمازهای قضای پدر به فرزند بزرگ

۳ـ نماز آیات

۴ـ نمازی که بواسطه نذر و قسم واجب شود.

۵ـ نماز طواف

۶ـ نماز میت.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر

۱ـ توضیح المسائل مراجع.

۲ـ بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسی، ج۸۵، ص۲۸۶، ابواب القضاء

۳ـ مستدرک الوسائل، حسین نوری، ج۱، ص۲۹۱، باب ۳.


منابع

  1. کهف / ۲۴.
  2. راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۱۲۳.
  3. فرقان / ۶۲؛ و او همان کسی است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرارداد برای کسی که بخواهد متذک شود.
  4. فرقان / ۶۲.
  5. راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، اول، ۱۴۰۵ ق، ج۱، ص۱۲۳–۱۲۴.
  6. شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تهران، کتاب فروشی صدوق، بی تا، اول، ص۵۱۷.
  7. کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵، ج۳، ص۲۹۱.
  8. الکافی، همان، ج۴، ص۱۰۶.
  9. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، دوم، ۱۴۰۴ ق، ج۱، ص۵۴۹.
  10. ابی جمهور، محمد، عوالی اللالی، قم، سید الشهداء، اول، ۱۴۰۵ ق، ج۱، ص۳۳۸.