مفاهیم حقوق بشر و استنباط آن از کتاب و سنت

نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۲۸ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

از آنجا که مفاهیم حقوق بشر اختصاص به عصر حاضر دارد آیا این مفاهیم، قابل استنباط از کتاب و سنت می‌باشد.

با مراجعه به نصوص اسلامی و تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی جوامع اسلامی در طول پانزده قرن، می‌توان به وضوح وجود یک تصور و اندیشه مشخص اسلامی در زمینه مسائل حقوق بشر را دریافت و به این حقیقت پی برد که مسائل حقوق بشر ـ چه در تئوری و چه در عمل ـ همواره در تاریخ اسلام مطرح و مورد توجه بوده است و تنها مذهبی که به بهترین شیوه به دفاع از حقوق انسان‌ها اقدام نموده اسلام عزیز است.

اصولی چون کرامت انسان، آزادی، مساوات، تعلیم و تربیت، حقوق زنان و کودکان و نظایر آن به بهترین نحو در کتاب و سنت معصومین ـ(ع) مورد تبیین و تأکید قرار گرفته‌اند که در ادامه به تعدادی از آن‌ها می‌پردازیم. اما قبل از آن، ذکر چند نکته، لازم است:

۱. بحث حقوق بشر اختصاص به زمان حاضر ندارد و از زمان‌های کهن در میان زمامداران و اندیشمندان مطرح و مورد بحث و ارزیابی قرار گرفته است، برای مثال در قرن پنجم قبل از میلاد، در عصر و زمانی که قدرت‌های فاتح، هیچ گونه احساس رحم و شفقتی نسبت به ملل مغلوب نداشتند و بیشتر آنان را قتل‌عام می‌کردند، کورش کبیر پس از فتح بابل فرمان داد که به مردم شهر آسیبی نرسد، همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و بی‌دینان تحت فشار قرار نگیرند، خانه‌های آنانی که خراب شده بود از نو ساخت و معابد بسته شده آنان را باز کرد و خدایان معابد را به جای خود بازگردانید. سقراط معتقد بود که شهر دولت، باید جائی باشد که افکار و استعدادهای افراد بتواند جولان یابد و حیثیت و مقام فرد، محفوظ و محترم باشد و رشد و نمو کند به‌طوری که هر فرد، در حدود و لیاقت و استعداد خود قادر بر ترقی و پیشرفت باشد. نظر ارسطو این بود که دولت بایستی تأمین کننده نیازمندی‌های عمومی و پرورش‌دهنده استعدادهای مردم باشد وگرنه خبیث است. منشور کبیر انگلستان که در سال ۱۲۱۵ صادر شده شامل یک سلسله حقوق انسانی و آزادی‌های عمومی است از قبیل: احاله رسیدگی دعاوی به دادگاه‌ها و مراجع صالحه، منع توقیف غیرقانونی، تناسب میان جرم و کیفر، لغو کار اجباری و بیگاری، جواز رفت و آمد به کشور انگلستان و … به دنبال انقلاب کبیر فرانسه که در سال ۱۷۸۹ صورت گرفت، مجلس مؤسسان فرانسه موادی از اصول حقوق بشر را تنظیم و به نام «اعلامیه حقوق بشر» اعلام کرد. این اعلامیه در یک مقدمه و ۱۷ ماده تنظیم شده که اغلب مواد آن، با اعلامیه جهانی حقوق بشر توافق دارد و موارد دیگر.}}[۱]

۲. با توجه به رسالت جهانی و دائمی اسلام، اختصاص آن به عصر سابق حرف نادرستی است. «اسلام ضمن اعلام ختم نبوت، جاویدان ماندن خویش را اعلام کرد:[۲] حلالُ محمَّدٍ حلالٌ ألی یوم القیامه و حرامُ محمَّدٍ حرام ألی یوم القیامه. یکی از نکات اعجاب‌انگیز، استعداد پایان ناپذیر منابع اسلامی ـ مخصوصاً قرآن کریم ـ برای تحقیق، کشف و استنباط است. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: ظاهر قرآن زیبا و باطن آن ژرف است، آن را حدّ و نهایتی است و فوق آن حد و نهایتی دیگر است، شگفتی‌های آن پایان نمی‌یابد و تازه‌های آن کهنه نمی‌گردد.» از امام صادق(ع) سؤال شد: «چه رمزی در کار است که قرآن هر چه بیشتر در میان مردم پخش و قرائت می‌گردد و هر چه بیشتر در آن بحث و فحص می‌شود، جز بر طراوت و تازگی‌اش افزوده نمی‌گردد؟»

آن حضرت پاسخ دادند: این بدان جهت است که قرآن برای یک زمان و عصر معین و برای یک مردم خاصی نازل نشده است، قرآن برای همه زمان‌ها و همه مردم‌هاست. از این جهت در هر زمانی نو است و برای همه مردمان تازه است.»

۳. مبانی فلسفی و عقیدتی بسیاری از اصولی که امروزه به نام حقوق بشر مطرح می‌شود و حتی مفاهیم برخی از این اصول از دیدگاه اسلام با آنچه که در تفکر غربی تحت همین عناوین ارائه می‌شود، متفاوت و احیاناً فاقد مشترکات اصولی است.[۳] به عنوان نمونه امروز اعتقاد مذهبی را نیز هم‌چون نژاد، رنگ، جنس و ملیّت عامل تبعیض و برتری طلبی و از بین برنده حقوق انسانی قلمداد می‌کنند، در حالی که حقوق انسان‌ها و آزادی‌های فردی و اجتماعی او جز در قاموس مذهب، قابل تبیین و تفسیر نیست.

۴. در حقوق بشر از دیدگاه غرب، موضوع فضیلت و کرامت ارزشی برای انسان‌ها نادیده گرفته شده و هیچ امتیازی برای انسان‌های با فضیلت و با تقوا مطرح نشده است، در حالی که از دیدگاه اسلام، این امتیاز برای تشویق انسان‌ها و قرار گرفتن آن‌ها در موقعیت‌های شایسته زندگی اجتماعی ضروری است و لذا به صراحت این امتیاز را مطرح نموده است:[۴] ﴿إنَّ أکرمکم عنداللّه أتقیکم[۵]

۵. آن چه در اعلامیه‌های حقوق بشر آمده، کاملاً مربوط به جنبه‌های مادّی زندگی بشر است و از حقوق اخلاقی و معنوی بشر خبری نیست، در حالی که مکتب اسلام هویت اجتماعی بشر را در اخلاق و اعتقادات او دانسته و معتقد است که اگر قواعد اخلاقی و معنوی به عنوان حقوق حیات روحی در انسان تثبیت شود، حقوق مادی او را نیز به نحو مطلوبی حفظ خواهد کرد.[۶]واقعیت این است که در صورت بررسی عمیق و همه‌جانبه قرآن کریم، به این نکته پی می‌بریم که حقوق انسان‌ها در قرآن، از جایگاه بس والایی برخوردار است و از این رو است که می‌توان آن را در مقایسه با آنچه امروز، تحت عنوان حقوق بشر مطرح است، یکی از کهن‌ترین اسناد مدوّن در حقوق بشر شمرد. مطالعه تحولات حقوق بشر در دوران حیات پیامبر اسلام(ص) نیز نشانگر یک انقلاب سیاسی و ارزشی در زمینه مسائل حقوق بشر می‌باشد. احترامی که پیامبر(ص) به عنوان شخصیت برتر الهی برای انسان‌ها ـ با هر رنگ و عقیده و طبقه اجتماعی ـ قائل بود و شخصیتی که به زنان داد و اعمال جاهلیت را در زمینه‌های تحقیر و تبعیض و ستم نسبت به انسان‌های محروم تقبیح نمود، در تاریخ بشر کم‌نظیر است. وقتی پیامبر(ص) در برابر جنازه یک یهودی از جا بلند می‌شود و زنده به گور کردن دختران را به عنوان یکی از زشت‌ترین صورت‌های تحقیر بشر، مورد تقبیح قرار می‌دهد و یاران خود را به آزادگی و اظهار نظر حتّی در برابر نقطه نظرات خود تشویق می‌کند، تصویری از تعالی حقوق بشر را در تاریخ و سراسر عصر خود ترسیم می‌کند. یاران پیامبر(ص) که تربیت شده این مکتب بودند، هر کدام الگویی در این زمینه بودند. در این میان حضرت علی(ع) بیش از هر شخصیت اسلامی دیگر در این زمینه سخت‌گیر و روشن‌گر بود و در این مورد کافی است به برخی از رفتارهای سیاسی امام(ع) در برخورد قضائی با خصم خود در دادگاه عدل اسلامی و نفی تبعیض‌های ناشی از انتساب به پیامبر(ص) و قریش و نیز به دستور آن حضرت در مورد تعیین جیره (سهم) از بیت‌المال برای پیرمرد نصرانی سائل توجه شود.[۷]

در این‌جا به اجمال به بررسی تعدادی از حقوق اساسی بشر در اسلام می‌پردازیم:

۱. حق حیات

بدون شک، مکتب اسلام، اهمیت خاص برای حق حیات انسان قائل است و آن را در رأس همه حقوق قرار می‌دهد. از این رو است که در اسلام، کشتار انسان‌ها به شدّت مذمت شده است، به‌طوری که کشتن یک انسان را برابر با کشتن همه انسان‌ها می‌داند و پاداش کسی که فردی را زنده کند یا از خطر نجات دهد، همانند حفظ جان همه انسان‌ها می‌داند. ﴿من قتل نفساً بغیر نفسٍ أو فسادٍ فی‌الأرض فکأنّما قتل النّاس جمیعاً و من أحیاها فکأنّما أحیا النّاس جمیعاً[۸] حرمت خودکشی و سقط جنین و نیز تشریع حکم قصاص در اسلام نیز به منظور حفظ حیات بشر است:[۹] {{قرآن|و لکم فی‌القصاص حیوه یا أولی‌الألباب[۱۰]

۲. آزادی

از دیدگاه اسلام، آزادی یک حقّ و ناشی از استعدادها و تمایلات عالی انسانی می‌باشد. آزادی به مفهوم اسلامی، نخست از درون آغاز می‌شود و تا انسان از قید و بند اسارت‌های درونی آزاد نگردد، از اسارت طاغوت‌ها و عوامل بیرونی رها نمی‌شود. اسلام در عین این‌که با بیان اصل ﴿لا إکراه فی‌الدین[۱۱] احترام به فکر و آزادی عقیده را بیان می‌کند ولی هرگز عقایدی را که از راه تقلید کورکورانه و از طرق غیر عقلانی بر انسان‌ها تحمیل می‌شود را مورد تأیید قرار نمی‌دهد و از همین رو است که پیامبر اسلام(ص) دستور سرنگونی بت‌ها را صادر می‌کند و هرگز خرافات متکی به اوهام و تقلید و تحمیل را نمی‌پسندد. در اثر همین آزادی فکر و عقیده بود که علمای مذاهب و دانشمندان مادّی می‌توانستند آزادانه و فارغ از هر گونه رعب و هراس، با پیشوایان دینی و اندیشمندان مسلمان به بحث و مناظره بپردازند؛ بنابراین در اسلام هر کسی آزاد است و تا زمانی که زیانی متوجه اسلام و دیگران نکرده است می‌تواند در شرایط سالم و به دور از توطئه، عقیده خود را مطرح کند و برای اثبات دیدگاه خود و جلب نظر دیگران تبلیغ کند، چرا که اسلام تعارض افکار و اندیشه‌ها را موجب رشد و تعالی جامعه می‌داند. بر این اساس است که در قرآن می‌خوانیم:

﴿فَبَشِّرْ عِبادِی الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنه، اولئکَ أَالَّذِینَ هَداهُم اللّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ[۱۲]

همچنین اسلام، تفتیش عقاید را منع می‌کند و اگر فردی، زبانی اقرار به قبول دین اسلام نماید، می‌پذیرد و سوءظن و تفتیش را در این زمینه مجاز نمی‌داند، ﴿و لاتَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً.[۱۳] اسلام حتی کسانی که اسلام را نپذیرند ولی طبق شرایطی حاضرند در کشور اسلامی زندگی کنند را تحت حمایت خویش می‌گیرد و آن‌ها را به ترک عقایدشان وادار نمی‌کند. علت این که اسلام آزادی عقیده و بیان را برای همگان محترم می‌شمارد و از طرفداران جدی تبادل افکار و اندیشه به شمار می‌رود این است که از غنا و فراگیری خاصی برخوردار است و در تأمین نیازهای متعدد افراد، ضعف و کمبودی در خود احساس نمی‌کند؛ بنابراین در اسلام، هر کسی می‌تواند آزادانه حرف بزند و ابراز عقیده نماید و در جریانات سیاسی و اجتماعی نقش فعال داشته باشد، تا زمانی که از آزادی سوء استفاده نکند و هرج و مرج را دامن نزند.[۱۴]

۳. مساوات

اصل مساوات و برابری نخستین پایه نظام اجتماعی اسلام است و هیچ‌یک از ادیان و مکتب‌های فلسفی دیگر، در این حدّ برای برابری انسان ارزش قائل نشده‌اند و این نوع تفاوت، از اختلاف بینش در شناخت شخصیت و ارزش‌های والای انسان ناشی می‌شود. از دیدگاه اسلام، هیچ‌گونه تفاوتی جز تقوا نمی‌تواند معیار تبعیض و نابرابری تلّقی شود و تمایز بر اساس تقوا نیز معیاری در تقسیم وظایف و وسیله‌ای برای نیل به اهداف عالیه انسانی است، «ایّها الناس! إن ربّکم واحدٌ و إن ابائکم واحدٌ، کلّکم من آدم و آدم من تراب، إن اکرمکم عنداللّه أتقیکم…». اسلام امتیاز طلبی‌های مبتنی بر ثروت و قدرت را محکوم می‌کند و برای خصائص نژادی، نقشی در تقسیم عادلانه حقوق مردم قائل نمی‌شود و همه را در برابر قانون یکسان می‌شمارد. حضرت علی(ع) چه نیکو به فرمانداران خود دستور می‌دهد که حتّی در نگاه کردن به مردم نیز مساوات را رعایت کنند؛ «و آس بینهم فی اللحظه و النظره».


مطالعه بیشتر

۱. علی گلزاده غفوری، اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر الفتح، ۱۳۵۶.

۲. زین‌العابدین قربانی، اسلام و حقوق بشر، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲.

۳. جعفر سبحانی تبریزی، مبانی حکومت اسلامی، ترجمه داوود الهامی، قم: مؤسسه علمی و فرهنگی سید الشهداء، ۱۳۷۰.


منابع

  1. ر. ک. منصوری لاریجانی، اسماعیل، سیر تحول حقوق بشر و بررسی تطبیقی آن با اصول تفسیری حقوق بشر در اسلام، تهران، تابان، ۱۳۷۴، صص ۶۰–۱ و قربانی، زین‌العابدین، اسلام و حقوق بشر، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲، صص ۱۰۴–۷۰.
  2. ر. ک. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۷۵، صص ۲۰۱–۱۷۷.
  3. عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۷۴، ص۳۳۱.
  4. ر. ک. جعفری، محمد تقی، تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و غرب و تطبیق آن دو با یکدیگر، تهران: دفتر خدمات حقوقی بین‌المللی، ۱۳۷۰، ج۱۱، ص۵۵.
  5. حجرات/۱۳.
  6. منصوری لاریجانی، اسماعیل، سیر تحول حقوق بشر و بررسی تطبیقی آن با اصول تفسیری حقوق بشر در اسلام، تهران، تابان، ۱۳۷۴، صص ۱۱۰–۱۰۸.
  7. عمید زنجانی، عباسعلی، همان، صص ۳۴۳–۳۴۰.
  8. مائده/۳۲.
  9. ر. ک. جعفری، محمدتقی، همان، صص ۲۶۴–۲۳۹ و منصوری لاریجانی، اسماعیل، همان، صص ۳۱۰–۳۰۸.
  10. بقره/۷۹.
  11. بقره/۲۵۶.
  12. زمر/۱۸ و ۱۷.
  13. نساء/۹۴.
  14. ر. ک. منصوری لاریجانی، اسماعیل، همان، صص ۳۵۷–۳۱۵.