محل سکونت اصحاب مدین

نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۱۴ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

اصحاب مدین (که در قرآن به آن اشاره شده) در کجا ساکن و در چه کشوری بوده‌اند؟

کلمه «مدین» در قرآن در ده مورد آمده است که عبارتند از: سوره اعراف، آیه ۸۵ و سوره توبه، آیه ۷۰ و سوره هود آیه ۸۴ و ۹۵ و سوره طه، آیه ۴۰، و سوره حج، آیه ۴۴ و سوره قصص، آیه‌های ۲۲ و ۲۳، ۴۵ و سوره عنکبوت، آیه ۳۶[۱] که از این آیات فهمیده می‌شود که حضرت شعیب(ع) پیامبر شهر و منطقهٔ مدین بودند و مردم آن‌جا از فرزندان حضرت اسماعیل(ع) بودند که با کشور مصر و لبنان و فلسطین به تجارت مشغول بودند.[۲] آن‌ها زندگی مُرفهی داشتند. البته میان آن‌ها بت‌پرستی و تقلب و کم فروشی رایج بود و چون به نصایح حضرت شعیب(ع) گوش نکردند و بر اثر صیحه آسمانی (احتمالاً‌صاعقه) در خانه‌های خود جان دادند، بگونه‌ای که انگار اصلاً‌ساکن آنجا نبودند.[۳]

نظرهای مختلفی در مورد این که مکان وجود دارد به عنوان مثال در کتاب «مراصد الاطلاع» آمده: مدین کنار دریای قلزم روبروی تبوک و از تبوک تا دریا، شش منزل فاصله بود. بعضی گفته‌اند: این شهر در هشت منزلی مصر بوده و از قلمرو فرعونیان خارج بوده است.[۴] و همچنین فخر رازی و طبرسی گفته‌اند: مدین نام یکی از فرزندان حضرت ابراهیم(ع) بود و چون فرزندان حضرت ابراهیم(ع)، در سرزمینی در طریق شام سکونت داشتند به نام مدین معروف شد.[۵] و بعضی از جغرافی‌دانان نام مدین را بر مردی اطلاق کردند که میان خلیج عقبه تا کوه سینا زندگی می‌کردند که شهری است در جنوب غربی اردن، در شرق خلیج عقبه.[۶] در قاموس کتاب مقدس نام آن را مدیان گفته‌اند و نقل کرده‌اند که زمین مدیان از خلیج عقبه تا به مرآب و کوه سینا امتداد داشت و به قول بعضی از شبه جزیره سینا تا فرات امتداد داشت.[۷]

بنابراین، طبق سوره قصص آیه «۲۵» مدین جزء مصرنبوده چون زمانی که حضرت موسی(ع) از مصر به مدینه رفت حضرت شعیب(ع) به موسی(ع) عرض کرد: «لا تخف نجوت من القوم الظالمین یعنی «مترس، از قوم ستمکاران خلاص شدی… و در اینجا مأموران فرعون قدرت تعقیب تو را ندارند)،[۸] و در فرهنگ قصص قرآن نیز آمده است: «این شهر در شرق عقبه بوده است و نام آن شهر اکنون معان است که مرکز یکی از استان‌های اردن است و شاید «معان» همان «مدین» سابق باشد.[۹]


مطالعه بیشتر

۱. قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج۷.

۲. تفسیر نمونه، ج۱۶.

۳. تفسیر المیزان، ج۱۶، مراجعه شود.


منابع

  1. ن: عبدالباقی، محمد فؤاد، کتاب المعجم المفهرس، قاهره، دارالکتب المصریه، ۱۳۶۴، ص۶۶۳.
  2. ن، شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن براساس تفسیر نمونه، مشهد، قدس رضوی، ۱۳۷۷، ج۴، ص۲۶۵.
  3. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۳، ج۹، ص۲۰۰.
  4. طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳، ج۱۶، ص۳۴.
  5. به نقل از مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۳، ج۶، ص۲۵۰.
  6. همان، ج۹، ص۲۰۰.
  7. ن قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوازدهم، ۱۳۷۶، ج۷، ۶، ۵، ص۲۴۴.
  8. همان.
  9. همان.