فروید و دین

نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۶ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

فرویدیسم و امپریالیسم چه تأثیری بر دین اسلام و دیگر ادیان و ملتها گذاشته‌اند؟

در این بحث ابتدا به قسمت اوّل بحث فرویدیسم با مباحث فروید و دین، خداگرایی، اختیار و جبر، اصول موضوعه فروید در مباحث و روش بالینی خود، دو کار مثبت در تأیید الهیّون اشاره خواهیم کرد و سپس قسمت دوّم بحث یعنی امپریالیسم را با تعریف لغوی و توضیحی در مورد محتوای آن ادامه خواهیم داد و در آخر از کل بحث نتیجه خواهیم گرفت.

الف. فروید و دین

زیگموند فروید یهودی مسلک است که ابتدا کار خود را در زمینه عصب‌شناسی و روانپزشکی در اتریش شروع کرد. فروید دین و خداگرایی را برخاسته از ذهن و جهل می‌داند و خداگرایی را امر عارضی و در مقابل فطری و سرشتی می‌داند و می‌گوید گرایش به خدا امری است که زاییده محیط است.[۱] که البته این امر باعث مکاتبه‌ها و مباحثی بین او و شاگردش یونگ شد. یونگ قسمتهایی از ناخودآگاه روان انسان را فطری می‌دانست که پایه انسانیت انسان را تشکیل می‌داد؛ یعنی احساس اخلاقی، احساس عبادت و پرستش، احساس علم دوستی و حقیقت‌خواهی، احساس زیبایی، دوستی و به‌طور کلی همه احساس‌های انسانی انسان را ارکانی در فطرت و سرشت او می‌دانست که در ناخودآگاه انسان وجود دارند.[۲]

طبق نظر او دین و اعتقاد مذهبی می‌تواند در درمان بیماری‌های روانی بسیار مفید باشند و در کل افراد معتقد، کمتر دچار مشکل‌های روانی می‌شوند و افراد مذهبی در تحمل مشکلات، فشارهای روانی و ناکامی‌ها طاقت و تحمل بیشتری دارند. از جمله افرادی که این مسئله را به‌طور گسترده مطرح می‌کنند، دکتر ویکتور فرانکل روانپزشک اتریشی است. وی کتابی در این زمینه دارد به نام انسان در جستجوی معنی که حاصل تجربه علمی و مشاهدات خود وی از وضع زندانیان در اردوهای نازی‌هاست. وی پس از آزاد شدن از زندان بحث معنی درمانی (سوگوتراپی) را برای درمان بیماران روانی افرادی که در زندگی به خلأ وجودی و پوچی رسیده‌اند مطرح می‌کند.[۳]

اختیار و جبر

یکی از نتایج بحث فروید این است که انسان را موجودی جبرگرا معرفی می‌کند (در گزینش خدا، در احترام به ارزشها و پدر یا در انتخاب فرهنگ و تن دادن به قوانین جامعه) و این امر مخالفت با دستورات وحی (فرستادن کتاب آسمانی و پیامبران الهی) است؛ یعنی اگر انسان مجبور بود دیگر دعوت کردن آنها به توحید معنی نداشت. پشیمانی از گناه، خوف از عذاب الهی و جهنم، توبه و مؤاخذه به خاطر عمل خلاف قانون حقوقی و الهی، هیچ‌کدام برای یک انسان غیرمختار و بی‌اراده مفهومی نخواهد داشت. حال اینکه ما می‌بینیم در همه ادیان انسان را دعوت به خوب بودن، توبه و بازگشت از گناه به سوی خدا می‌کنند، یعنی انسان را فردی کاملاً مختار در نظر گرفته‌اند این امر در دین اسلام بسیار واضح است که در قرآن و روایات، روش ائمه اطهار، به اختیار داشتن انسان اشاره شده از جمله: انّا هدیناهُ السبیل امّا شاکراً و امّا کفوراً؛ یعنی خدا راه خوب و بد را به انسان نشان داده، حال این انسان است که با اراده و انتخاب خود یکی از آنها را برمی‌گزیند.

این که گوئی این کنم یا آن کنم این دلیل اختیار است ای صنم

اصول موضوعه پذیرفته شده فروید در روش بالینی خود

۱. اصل بقاء و تنازع بقاء: یعنی برای زنده ماندن باید تلاش کرد چون منابع در طبیعت محدود است، پس جنگ بر سر زنده ماندن است. (این از جمله اصول «داروین» است). ۲. اصل تعادل حیاتی (از اصول «کنون») ۳. اصل لذت هدف زندگی است. ۴. اصل بقاء انرژی.[۴]

برخی از اصول موضوعه‌ای که فروید در کارهای خود لحاظ می‌کرد، مورد تأیید ادیان، مخصوصاً دین اسلام نیست، مثل اصل تنازع بقاء داروین یا اصل لذت. البته برخی اعتقاد دارند که دامن زدن به بحث‌های جبری فروید یک مسئله سیاسی برای توجیه فعالیت‌های سیاسی و ردّ مسئولیت از خود است.[۵]

دو کار مثبت از فروید در تأیید الهیون: فروید با تصریح به امر ناخودآگاه روان در واقع حقیقت روح را تأیید کرد. چیزی که در ادیان الهی با دلائل عقلی و نقلی اثبات شده بود، فروید با اینکه یک عصب‌شناس بود، ولی سعی داشت مشکلات روانی را در روان بیمار و «عقده‌ها» جستجو کند و این ردّی است بر ماتریالیست‌ها که سعی داشتند انسان را در همین بعد جسمانی خلاصه کنند و حالات روانی انسان را معلول فعل و انفعال‌های شیمیایی سلسله اعصاب تلقی نمایند. از سویی دیگر فروید با بیان ناخودآگاه مسئله‌ای که نه با حواس ظاهری قابل لمس بود و نه با شهود باطنی (روان)، اعلام داشت که من آن را از تعبیر خوابها کشف کردم. شهید مطهری از این شناخت به «شناخت آیه‌ای» تعبیر می‌کنند و می‌گویند: خدای متعال به ذهن انسان خاصیتی داده‌است که از آنچه می‌بیند وحس می‌کند به عنوان علامت و نشانه استفاده کند تا درون و باطنی که پشت آن است را کشف کند. این مسئله برای شناخت جهان غیب (آخرت) نیز قابل تعمیم و بحث است.[۶] از جمله کارهای ماندگار فروید که در همه دنیا استفاده می‌شود بحث روانکاوی وی است که حاصل سالها زحمت و مطالعه تجربی و تحقیق و کاربالینی او است که امروزه برای درمان بیماران روانی، گشودن عقده‌ها، هیستری، اضطراب، و سایر بیماری‌های روانی استفاده می‌گردد. لازم است ذکر شود که روان کاوی به عنوان یک مکتب روان‌شناسی بزرگ در علم روانشناسی مطرح است.[۷]

ب. امپریالیسم: قبل از وارد شدن به بحث لازم است به معنی امپریالیسم اشاره‌ای شود. امپریالیسم سیاستی است که مرام وی بسط نفوذ و قدرت سیاسی کشور خویش بر کشورهای دیگر است. (رژیمی که بر اثر از میان رفتن خرده سرمایه‌داری و پدید آمدن کارتلها دچار تورم تولید و کمبود مواد خام شود و برای به دست آوردن مستعمره و بازار به دیگران تجاوز کند. (کارتل: شرکت بزرگی که توسط چند شرکت کوچکتر برای تثبیت بهای کالایی تشکیل شود). ـ دهخدا ـ.

با توجه به تعریف فوق معلوم است که ادیان از این طرز تفکر (استعمار، استثمار و استحمار) و چپاول ثروت یک فرد برای فرد یا یک کشور برای یک کشور حمایت نمی‌کنند. و چه بسا ادیان و مخصوصاً دین اسلام و به ویژه شیعه که روحیه ظلم ستیزی در او زنده است مورد تهاجم امپریالیست‌ها قرار گیرند و آنها برای رسیدن به مقاصد شوم خود از حربه‌های سانسور و شایعه خبری، ترور شخصیت و شخص، تفرقه، منزوی کردن روحانیون وارسته و بانفوذ، دین را تخدیرکننده معرفی کردن، سیاست جدایی دیانت از سیاست و تهاجم فرهنگی استفاده کنند و در مورد تهاجم فرهنگی در سالهای اخیر خود با صراحت گفته‌اند که تهاجم نظامی و محاصره اقتصادی کارساز نبوده و با تعیین مبالغ سنگینی اعلام داشته‌اند که از کانال تهاجم فرهنگی اقدام می‌کند. اهداف امپریالیستی در کشورهای ضعیف و ملت‌های مختلف اجرا شده و مطالعه تاریخی این امر را در کشور ایران اسلامی، عراق، افغانستان، هندوستان و … به‌طور واضح نشان می‌دهد.

نتیجه اینکه

سؤال از اینکه اندیشه فرویدیسم چه تأثیری بر دین اسلام داشت صحیح نیست، بلکه باید گفت فرویدیسم چه اثری در افکار (و یا روشهای علمی، اقتصادی، سیاسی و…) اندیشمندان مسلمان داشته‌است. همانطورکه گذشت گفتیم که فروید از جهاتی به مردم خدمت کرد (تصریح به ناخودآگاه روان، ابداع روش درمانی خود به نام روانکاوی، نوشتن کتاب تربیت شاگرد و…) و از جهاتی فرضیه‌هایی داده‌است که با دین سازگاری ندارد که حتی برخی از شاگردانش مثل یونگ مخالف آن بود (فطری نبودن گرایش به دین و خدا، جبری بودن انسان و…) و در مسئله امپریالیسم هم گفتیم که امپریالیسم برای رسیدن به منافع خود به ظلم، تزویر، تطمیع، توطئه و مخالفت با دین دست زده‌اند، البته این امری نیست که جدیداً مطرح شده باشد، بلکه پیشینه این امر را می‌توان از زمان پیدایش انسان جستجو کرد.


برای مطالعهٔ بیشتر

۱ـ دکتر علی اکبر سیاسی، نظریه‌های شخصیت یا مکاتب روان‌شناسی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوّم، ۱۳۶۷.

۲ـ عبدالرسول بیات، فرهنگ واژه‌ها، قم، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، ۱۳۸۱.


منابع

  1. پایان‌نامه، ناروئی، رشته روان‌شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص۲۲۲، با کمی تغییر.
  2. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج۱۳، ص۴۳۷.
  3. ویکتورفرانکل، انسان در جستجوی معنی، ترجمه اکبر معارفی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۰، ص۶۵–۶۶.
  4. خداپناهی، محمد کریم، انگیزش و هیجان، انتشارات سمت، ۱۳۷۶، ص۴۳، اقتباس.
  5. از جمله قائلین به این نظر استاد جلالی طهرانی، استاد برجسته روان‌شناسی است که خود سالها در آمریکا مشغول تحصیل این رشته بوده‌است. (م)
  6. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۳، ص۴۳۳–۴۳۹.
  7. فرهنگ معاصر روان‌شناسی و روان پزشکی، ج۱، حرف F (فروید).