فرق بین اصول دین و فروع دین

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۳۸ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

فرق بین اصول دین و فروع دین را به صورت کامل بیان کنید؟

دین که یک واژه عربی است، در لغت به معنای اطاعت آمده است. در اصطلاح به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان و دستورات عملی متناسب با این عقیده می‌باشد.[۱]

با این بیان و مفهوم از دین، دین توحیدی، دارای دو اعتقاد باطنی و عملی است. به اعتقاد باطنی، اصول دین و به اعتقاد عملی، فروع دین گفته می‌شود. به بیان دیگر، باورها و آموزه‌هایی که باید به صورت یقین شناخته شوند که این شناخت یقینی از راه عقل و فطرت به دست می‌آید به عنوان اصل و اساس یاد می‌شود، که از آن به اصول دین یاد کرده‌اند، که این اصول را به سه محور خداشناسی، راهنماشناسی (نبوت) و معادشناسی طبقه‌بندی کرده‌اند عقایدی دیگر که از لوازم این سه محور است به منزله فروع و شاخه یاد می‌کنند.[۲]

و هم چنین، با توجه به مفهوم اصطلاحی دین، هر دینی دست کم از دو بخش تشکیل می‌گردد:

  1. عقیده یا عقایدی که حکم پایه و اساس و ریشه آن را دارد.
  2. دستورات عملی که متناسب با آن پایه یا پایه‌های عقیدتی و برخاسته از آن‌ها باشد.

با این وصف، بخش عقاید در هر دینی «اصول» و بخش احکام عملی «فروع» آن دین نامیده می‌شود.

فرق دیگرآن است که در اصول دین تقلید جایز نیست و در فروع دین می‌توان تقلید کرد.

از آنجایی که در مورد اصول دین، عقیده مطلوب است هرگز نمی‌توان گفت خدا یکی است، به دلیل این که پدران یا دانشمندان چنین می‌گویند. یا معاد حق است؛ چون مردم می‌گویند. از این روی بر هر فرد مسلمان واجب است که اصول دین را خود از راه دلیل بداند اگر چه دلیلی ساده باشد. مثلاً اگر به عقل و وجدان خود مراجعه کرده و درک کند که این جهان پهناور خود به خود بوجود نیامده است، حتماً خالقی و ناظمی دارد؛ و هم چنین بیاندیشد که خدا هیچ‌گاه انسان‌ها را به حال خود رها نمی‌کند، پیامبری برای نجات بشریت فرستاده است که دستورهای خدا را در جهت سعادت مردم به کار گیرد؛ و چنین بیاندیشد که این جهان گنجایش این را ندارد که همه موجودات اول و آخر در این دنیا نتیجه عمل شان را ببیند و از آن بهره گیرند، از این رو عالم دیگری هست که پس از مرگ به نتیجه اعمال و پاداش خویش برسند. به همین مقداری که به اصول، عقیده پیدا کند کافی است.[۳]

اما در فروع دین از این جهت تقلید جایز است که در آن، عمل، مطلوب است. در عمل، تصمیم، اراده و فکر لازم است. در این مورد یا باید خود اطلاع کافی داشته باشد یا از اهل خبره استفاده کرده و وارد عمل گردد. چنان‌که به اقتضاء غریزه در معالجه امراض به پزشک، در نقشه ساختمان به مهندس و… مراجعه کرده و به قول آنها اعتماد می‌کند. اسلام نیز در شریعت خود در بعد جنبه عملی همین روش را در پیش گرفته است. یعنی به پیروان خود دستور داده است که معارف و احکام عملی دین خود را یاد بگیرند و راه استفاده آن هم از راه قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) است. بدیهی است که به دست آوردن احکام دینی از قرآن و سنت پیامبر(ص) است. بدیهی است که به دست آوردن احکام دینی از قرآن و سنت برای هر کسی میسر نمی‌باشد و همه کس در اثر گرفتاری‌های زندگی فرصت ندارند که به دنبال آن بروند؛ لذا دستور داده که به آن دسته ای که احکام اسلام را از قرآن و سنت به دست آورده مراجعه کرده و به قول آن اعتماد نموده و عمل نمایند؛ چنان‌که بالوجدان، همهٔ انسانها پزشک را در پزشکی اهل خبره می‌دانند و به او مراجعه نموده و به دستورش عمل می‌کنند.

در مسائل عملی دین نیز باید به اهل خبره مراجعه کرده و به اواعتماد نموده و به سخنان او عمل نمود. این اعتماد و عمل راتقلیدمی‌گویند.[۴]

در نتیجه: دین دارای اعتقاد باطنی و عملی می‌باشد. باطنی آن را اصول دین و بخش احکام عملی آن را فروع دین می‌گویند؛ و هم چنین در مورد اصول دین شناخت باید یقینی باشد و خود انسان واجب است آن را از راه عقل و فطرت به دست آورد. به تعبیر دیگر تقلید به آن جایز نیست بلکه از راه استدلال باید به دست آورد ولو این که به‌طور ساده باشد. در بخش فروع آن می‌تواند تقلید (عمل به قول اهل خبره) کرد. در بیان دیگر، اصول دین که پایه و اساس است از آن به جهان بینی، و از فروع آن به ایدئولوژی نیز یاد می‌شود.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر

۱ـ آموزش کلام اسلامی، محمد سعیدی مهر.

۲ـ مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج۱.

۳ـ الهیات و معارف اسلامی، جعفر سبحانی.


منابع

  1. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۲۹.
  2. کاشفی، محمد رضا، کلام شیعه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۳۵.
  3. طباطبایی، سید محمد حسین، آموزش دین، قم، نشر جهان آراء، ۱۳۵۶ش، ص۱۰ و ۲۷۵.
  4. همان، ص۲۵۷.