رنسانس: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
عصر رنسانس در چه دوره‌اي به وجود آمد؟ بنيان‌گذاران آن چه كساني بودند و چه اهدافي را پيش گرفته‌اند؟
عصر رنسانس در چه دوره‌ای به وجود آمد؟ بنیان‌گذاران آنچه کسانی بودند و چه اهدافی را پیش گرفته‌اند؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
رنسانس كه در فارسي از آن با تعابير مختلفي نظير «عصر نوزايي»، «تجديد حيات»، «احياء»، «تولّد جديد»، «حيات مجدد» و «تجددّخواهي» ياد مي شود<ref>دهخدا، علي اكبر، لغت‌نامه دهخدا، ذيل واژه رنسانس.</ref>، اصطلاحاً دوره‌اي را گويند كه در اواخر سده‌هاي مياني و آغاز سده چهاردهم به وجود آمد و تا سده شانزدهم ادامه يافت. در واقع رنسانس «نه يك دوره زماني بلكه يك شيوه زندگي و تفكر بود كه از طريق بازرگاني،‌ جنگ و انديشه‌ها از ايتاليا به سراسر اروپا گسترش يافت.» لذا «در قرن شانزدهم كه رنسانس در ايتاليا رنگ مي‌باخت، اين نهضت تازه در فرانسه، آلمان، هلند، انگلستان و اسپانيا شكوفا مي‌گشت.»<ref>ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه صفدر تقي‌زاده و ابوطالب صارمي، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، ج۵، ص۷۹.</ref>
{{درگاه|واژه‌ها}}
'''رنسانس''' آغاز دوران جدید در غرب را می‌گویند که از قرون چهاردهم و پانزدهم شکل گرفت. این دوران با رویارویی با تفکر قرون وسطایی که حاکمیت تفکر کلیسایی بود شروع شد و با خارج کردن قدرت علمی و سیاسی از انحصار کلیسا و تقابل با ارزش‌های آن و افزایش قدرت علم و شگل‌گیری تفکر انسان محور، در سراسر اروپا رشد کرد و در تمام وجوه حیات بشری، از جمله فلسفه، دین، حکومت، هنر، ادبیات، علم و… سبب دگرگونی و تحول عظیمی گردید. رنسانس با تحول فکری‌ای که به‌وجود آورد نظام قرون وسطایی اروپا را از بین برد و آغازگر جنبش‌های فرهنگی و علمی و سیاسی عظیم و خاستگاه مکاتب فکری بزرگی در غرب شد.
 
== تعریف رنسانس ==
رنسانس که در فارسی از آن با تعابیر مختلفی نظیر «عصر نوزایی»، «تجدید حیات»، «احیاء»، «تولّد جدید»، «حیات مجدد» و «تجددّخواهی» یاد می‌شود،<ref>دهخدا، علی اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه رنسانس.</ref> اصطلاحاً دوره‌ای را گویند که در اواخر سده‌های میانی و آغاز سده چهاردهم به وجود آمد و تا سده شانزدهم ادامه یافت. در واقع رنسانس «نه یک دوره زمانی بلکه یک شیوه زندگی و تفکر بود که از طریق بازرگانی، جنگ و اندیشه‌ها از ایتالیا به سراسر اروپا گسترش یافت.» لذا «در قرن شانزدهم که رنسانس در ایتالیا رنگ می‌باخت، این نهضت تازه در فرانسه، آلمان، هلند، انگلستان و اسپانیا شکوفا می‌گشت.»<ref>ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه صفدر تقی‌زاده و ابوطالب صارمی، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ج۵، ص۷۹.</ref>


== تاریخچه ==
== تاریخچه ==
و اين نتيجه ظلم و استبداد ارباب كليسا و تفتيش عقايد و سانسور و سپس سوزاندن افراد در آتش كليسا كه داعيه دفاع از حاكميت الهي را داشت كه با رسميت بخشيدن انجيل‌هاي چهارگانه از ميان ده‌ها انجيل مي‌كوشيد تا به آنها چهره‌اي الهي ببخشد بود ولي خصلت بشري انجيل‌ها آنها را گرفتار خطاها و اشتباهات فرواني كرده بود، آن چنان كه در برخي موارد حتي با معرفت حسّي و عقلي انسان‌ها سازگاري نداشت. كليسا در دفاع از اين مجموعه كه از قداستي الهي برخوردار گشته بود ناگزير با علوم عقلي و حسي به مبارزه پرداخت، در نتيجه پشتوانه ارباب كليسا هم از وحي و هم از دانش بشري خالي شد.  
تاریخ جدید اروپا با رنسانس شروع می‌شود که در تقابل با جهانبینی قرون وسطا در ایتالیا قد علم کرد. رنسانس با کنار رفتن حاکمیت همه گانه کلیسا آغاز شد که در مسائل همه‌جانبه جامعه و انسان، تک‌گو بود و اجازه ورود غیر خود را به عرصه سیاست و علم و دین نمی‌داد. ساقط شدن استبداد علمی و سیاسی کلیسا و غالب شدن تفکر عقلی و علم‌گرایی، سرآغاز جنبش فکری و فرهنگی رنسانس است.


از سوي ديگر كليسا براي مشاركت در قدرت حكومت‌هاي مختلف، به توجيه ستم‌ها و ظلم‌هاي آنها پرداخت، و برخورد دوگانه حكمرانان غير مقيد به دين، زمينه سست شدن عقايد ديني مردم را فراهم آورد و مردم نسبت به مسائل ديني بي‎تفاوت شدند. از جمله عوامل ديگر مي‎توان به تجمل‎گرايي فساد مالي، انبوه‎سازي ثروت‎هاي شخصي و بادآورده و مستغرق شدن در ناپاكي‎ها و فساد اخلاقي اشاره نمود. بنابراين مبارزه با علم و توجيه ظلم و سرانجام جنگ‌هاي دويست ساله صليبي ره‌اورد حاكميتي بود كه به دروغ داعيه ديانت داشت.<ref>ر.ك: پارسانيا، حميد، حديث پيمانه، معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، ۱۳۷۶، ص۱۱۲و۱۱۱.</ref>
برتراند راسل می‌نویسد: آن دوره از تاریخ که عموما جدید نامیده می‌شود دارای جهانبینی فکری خاصی است که از جهات بسیاری با جهانبینی قرون وسطا تفاوت دارد و ... فرهنگ عصر جدید بیشتر دنیوی است و کم تر روحانی و دینی. جهانبینی جدید، در مقابل جهانبینی مذهبی، در ایتالیا با نهضتی آغاز شد که آن را رنسانس می‌نامند. در ابتدا تنی چند به خصوص پتراک دارای این جهانبینی بودند ولی در جریان قرن پانزدهم این جهانبینی به اکثر فضلای ایتالیا، چه روحانی و چه عادی سرایت کرد.<ref>برتراند راسل، تاریخ فلسفه‌ی غرب، ترجمه نجف دریابندری جلد۲، صفحه۶۸۰. به نقل از نقد مبانی سکولاریسم از علی ربانی گلپایگانی</ref>


البته از نظريات فلاسفه در ظهور اين نهضت نيز نمي‌توان صرف‌نظر كرد، گرچه پرداختن به اين نظريات از سوي فلاسفه به لحاظ عمل‎كرد بد و خشن كليسائيان بوده است. بهرحال برخي دكارت را در تجديد حيات و انتقال فلسفه از قرون وسطي به دنياي جديد بيش از هر شخصيت ديگر مؤثر دانسته‌اند. از ديگر انديشمندان مؤثر بر رنسانس مي‌توان از دانته (۱۳۲۱ـ۱۲۶۵) شاعر واديب نامدار ايتاليايي ياد كرد. او يكي از معترضان دستگاه پاپ بود كه به شدت آن را مورد انتقاد قرار داد او طالب جامعه‌اي است كه ضمن پايبندي از اصول دين مسيح، يك شاه مقتدر و غير متعهد در قبال پاپ در رأس آن باشد. انديشمند ديگري از زمره روشنفكران همين قرن، «ماريل پادوا» مي‌باشد. وي در شدت گفتار و اعتراض عليه كليسا (در قرون وسطي) بي‌نظير بود. مي توان او را به درستي يكي از پيشقراولان پيدايش و رواج و اقتدار سكولاريسم در اروپا ناميده‌اند.
=== اندیشمندان ===
رنسانس نیز مانند هر واقعه بزرگ دیگری از اندیشمندان و روشنفکران تأثیرات فراوانی پذیرفته است. در حوزه ادبیات و هنر می‌توان از شخصیت‌هایی نظیر لئوناردو داوینچی، میکل آنژ، آریستو، رابله، تتیان، [[دانته]]، و پتراک نام برد. در حوزه فلسفه سیاسی می‌توان به شخصیت‌های بزرگی چون [[ماکیاولی]]، [[فرانسیس بیکن]]، [[رنه دکارت]]، اسپینوزا، لایب نیتس، اراسموس و … اشاره کرد. در حوزه علمی افرادی مانند لاوازیه و هاروی نقش کلیدی داشتند. در زمینه نهضت اصلاح دینی و جنبش دین پیرایی که ادامه راه رنسانس بود و نهاد دولت را از نهاد کلیسا جدا ساخت، باید از [[مارتین لوتر]]، جان کالون و زوینگلی نام برد. علاوه بر این می‌توان به چهار شخصیت و متفکر بزرگ و برجسته تاریخ رنسانس اشاره کرد که با اندیشه‌های خود ستون‌های اصلی کلیسا را متزلزل ساختند. این شخصیت‌ها عبارتند از: [[کوپرنیک]]، کپلر، [[گالیله]]، و [[نیوتون]].<ref>جهانی نسب، احمد، «نقش رنسانس بر تاریخ اروپا و پیامدهای آن»، پژوهش ملل، شماره ۲۳، آبان ۱۳۹۶ش.</ref>


از ديگر انديشمندان نامدار اين نهضت مي‌توان از «نيكولو ماكياول (۱۵۲۷ـ۱۴۶۹)» «ويل دورانت» در معرفي فلسفه ماكياولي مي‌گويد: «فلسفه ماكياولي منحصراً فلسفه سياسي بود. در آن هيچ گونه بحث مابعدالطبيعه، الهيات، خداشناسي يا الحاد و جبر و اختيار ديده نمي‌شود؛ و خود اخلاقيات نيز تابع سياسيات و حتّي آلتي براي نيل به مقاصد سياسي قرار مي‎گيرد.»<ref>ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج۵، همان ۵۸۵ ـ ۵۸۰.</ref> وي براي رسيدن به هدف، استفاده از هر وسيله‎اي را مباح شمرده و تصريح مي‌كند كه حيله‎ها، ظلم‎ها و جناياتي كه براي حفظ كشور انجام مي‎گيرد حيله‎هاي شرافت‎مندانه و جنايات بزرگ‎منشانه هستند. استفاده ابزاري ماكياولي از دين و فضايل اخلاقي و علاقمندي او به تقويت كشورها (و نه بشريت) و نيز عدم اعطاي آزادي به انسان‎ها باعث شد كه فيلسوفان و انديشمندان به شدت در مقابل نظريات او جبهه بگيرند.
برخی دکارت را در تجدید حیات و انتقال فلسفه از قرون وسطی به دنیای جدید بیش از هر شخصیت دیگر مؤثر دانسته‌اند. از دیگر اندیشمندان مؤثر بر رنسانس می‌توان از دانته (۱۳۲۱–۱۲۶۵) شاعر و ادیب نامدار ایتالیایی یاد کرد. او یکی از معترضان دستگاه پاپ بود که به شدت آن را مورد انتقاد قرار داد. او طالب جامعه‌ای است که ضمن پایبندی از اصول دین مسیح، یک شاه مقتدر و غیرمتعهد در قبال پاپ در رأس آن باشد. اندیشمند دیگری از زمره روشنفکران همین قرن، «ماریل پادوا» می‌باشد. وی در شدت گفتار و اعتراض علیه کلیسا (در قرون وسطی) بی‌نظیر بود. می‌توان او را به درستی یکی از پیشقراولان پیدایش و رواج و اقتدار سکولاریسم در اروپا نامید.


«مارتين لوتر» كه از او به عنوان مؤسس نهضت پروتستان ياد مي‌شود اصلا‎ح‎گر ديگري است كه در مقابل كليساي كاتوليك به مبارزه پرداخت. او گرچه با بعضي از تعاليم زشت كليسا همچون «فروش بهشت»، «ناسوتي شدن مردم»، و «سكولاريزم» در جهان غرب و پيدايش ايسم‎هاي متعددي گرديد، نام برد.<ref>ر.ك: رهنمايي، سيداحمد، غرب‌شناسي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، ۱۳۷۹، ص۸۱ـ۷۱.</ref>
از دیگر اندیشمندان نامدار این نهضت می‌توان از «نیکولو ماکیاول (۱۵۲۷–۱۴۶۹)» نام برد. «ویل دورانت» در معرفی فلسفه ماکیاولی می‌گوید: «فلسفه ماکیاولی منحصراً فلسفه سیاسی بود. در آن هیچ گونه بحث مابعدالطبیعه، الهیات، خداشناسی یا الحاد و جبر و اختیار دیده نمی‌شود؛ و خود اخلاقیات نیز تابع سیاسیات و حتّی آلتی برای نیل به مقاصد سیاسی قرار می‌گیرد.»<ref>ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۵، همان ۵۸۵–۵۸۰.</ref> وی برای رسیدن به هدف، استفاده از هر وسیله‌ای را مباح شمرده و تصریح می‌کند که حیله‌ها، ظلم‌ها و جنایاتی که برای حفظ کشور انجام می‌گیرد حیله‌های شرافت‌مندانه و جنایات بزرگ‌منشانه هستند. استفاده ابزاری ماکیاولی از دین و فضایل اخلاقی و علاقمندی او به تقویت کشورها (و نه بشریت) و نیز عدم اعطای آزادی به انسان‌ها باعث شد که فیلسوفان و اندیشمندان به شدت در مقابل نظریات او جبهه بگیرند.


از آنچه گذشت روشن شد كه يكي از مهمترين عوامل پيدايش عصر نوزايي رهايي از ظلم و استبداد كليسائيان و عملكرد بد و خشن و خلاف اخلاق آنها بود. بنابراين تنها هدف بنيان‌گذاران اين نهضت را مي‌توان در همين عامل جستجو كرد.
«مارتین لوتر» که از او به عنوان مؤسس نهضت پروتستان یاد می‌شود اصلاح‌گر دیگری است که در مقابل کلیسای کاتولیک به مبارزه پرداخت.<ref>رهنمایی، سیداحمد، غرب‌شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۷۹، ص۸۱–۷۱.</ref> و از اندیشمندان اثرگذار دوران رنسانس بود.
{{پایان پاسخ}}
 
{{مطالعه بیشتر}}
== اندیشه رنسانس ==
==مطالعه بيشتر==
سه جریان عمده در تاریخ اروپا از شاخصه‌های اصلی رنسانس شمرده می‌شوند. این سه جریان عبارتند از: اومانیسم، اصلاحات دینی و انقلاب علمی. در اومانیسم انسان در مرکزیت قرار گرفته و همه چیز حول و محور آن در چرخش است. همین امر نوعی طغیان و مقابله علیه سلطه علمای دین و الهیات قرون وسطی نیز بوده است.


۱. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج۵.  
یکی از مولفه‌های اساسی رنسانس و فضای اومانیستی آن، توجه به عقل انسان به عنوان بهترین داور بود. تفکری که در این دوره شکل گرفت بعداً در قالب دو جریان در اندیشه غرب، به‌طور خاص در تفکر فلسفی آن ادامه یافت: یکی نهضت عقل‌گرایی و دیگری جریان تجربه گرایی. عقل‌گرایی رنسانس باعث دگرگونی‌ها و انقلابات علمی شد و اروپا را تحت تأثیر خود قرار داد. دگرگونی تاریخی در عصر رنسانس به حوزه علمی نیز کشیده شد و مفهوم و ماهیت علم را از چارچوب‌های قرون وسطایی جدا ساخت. انقلاب در این تاریخ شالوده‌های یک علم منطقی را ممکن ساخت و آن را از طریق مشاهده و تجربه به جهانیان عرضه کرد. از این پس انسان به این نتیجه رسید که کشف و درک پدیده‌های طبیعی فقط از طریق یک علم ماتریالیستی امکانپذیر می‌شود.<ref>جهانی نسب، احمد، «نقش رنسانس بر تاریخ اروپا و پیامدهای آن»، پژوهش ملل، شماره ۲۳، آبان ۱۳۹۶ش.</ref>
[[پرونده:کتاب فرهنگ رنسانس در ایتالیا.jpg|بندانگشتی|کتاب «فرهنگ رنسانس در ایتالیا» اثر بورکهارت|200x200پیکسل]]
ویژگی‌های اصلی رنسانس در گسترش بی‌سابقه یک جهانبینی و گسترش دانش دنیوی است. دانشی که نه در انحصار کشیشان بود و نه منحصرا به موادی می‌پرداخت که کلیسا تصویب می‌کرد. مردان بزرگ رنسانس بینش تنگ کسانی را که مانند قدیس یروم شعر کلاسیک را مذموم می‌دانستند، به باد سرزنش می‌گرفتند. رجال رنسانس آماده آن بودند تا به هر مشغولیت ذهنی انسانی، از مثلثات گرفته تا شعبده بازی، و بدون واهمه از آلودگی به امور دنیوی، مادی یا شیطانی بپردازند. آنها آشکارا به انسان فخر می‌کردند.<ref>تاریخ و فلسفه علم، هلزی هال، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، انتشارات سروش</ref>


۲. سيد احمد رهنمايي، غرب‌شناسي، ص۹۷ـ۶۱.  
رنسانس تجلی طغیان انسان غربی علیه ارزش‌های رایج در قرون وسطا بود. طغیانی که نگاه انسان آن روزگار را متوجه بزرگان دانش و حکمت عصر باستان کرد. ظهور رنسانس، مبارزه با فرهنگ دینی و حاکمیت کلیسا را به همراه داشت. زیرا رنسانس در حقیقت رجعت آشکار و فراگیر فرهنگ غربی به مایه‌های نیرومند امانیستی بود که در اندیشه‌ی حکمای باستان نهفته بود.<ref>نقد مبانی سکولاریسم، علی ربانی گلپایگانی، صفحه ۷۹، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم</ref>


۳. مصباح يزدي، آموزش فلسفه، ج۱، انتشارات سازمان تبليغات.
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
== مطالعه بیشتر ==


۴. فروغي، محمد علي، سير حکمت در اروپا.
* مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۱، انتشارات سازمان تبلیغات.
* فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا.
* فرهنگ رنسانس در ایتالیا، یاکوب بورکهارت، ترجمه محمد حسن لطفی، طرح نو.
* فرد و کیهان در فلسفه رنسانس، ارنست کاسیرر، ترجمه یدالله موقن، نشر ماهی
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = دین‌پژوهی
  | شاخه اصلی = دین‌پژوهی
|شاخه فرعی۱ = جامعه‌شناسی دین
|شاخه فرعی۱ = جامعه‌شناسی دین
|شاخه فرعی۲ = دین و مدرنیسم
|شاخه فرعی۲ = دین و مدرنیسم
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =شد
  | تیترها =  
  | تیترها =شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =ج
  | کیفیت =  
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۵۷

سؤال

عصر رنسانس در چه دوره‌ای به وجود آمد؟ بنیان‌گذاران آنچه کسانی بودند و چه اهدافی را پیش گرفته‌اند؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png


رنسانس آغاز دوران جدید در غرب را می‌گویند که از قرون چهاردهم و پانزدهم شکل گرفت. این دوران با رویارویی با تفکر قرون وسطایی که حاکمیت تفکر کلیسایی بود شروع شد و با خارج کردن قدرت علمی و سیاسی از انحصار کلیسا و تقابل با ارزش‌های آن و افزایش قدرت علم و شگل‌گیری تفکر انسان محور، در سراسر اروپا رشد کرد و در تمام وجوه حیات بشری، از جمله فلسفه، دین، حکومت، هنر، ادبیات، علم و… سبب دگرگونی و تحول عظیمی گردید. رنسانس با تحول فکری‌ای که به‌وجود آورد نظام قرون وسطایی اروپا را از بین برد و آغازگر جنبش‌های فرهنگی و علمی و سیاسی عظیم و خاستگاه مکاتب فکری بزرگی در غرب شد.

تعریف رنسانس

رنسانس که در فارسی از آن با تعابیر مختلفی نظیر «عصر نوزایی»، «تجدید حیات»، «احیاء»، «تولّد جدید»، «حیات مجدد» و «تجددّخواهی» یاد می‌شود،[۱] اصطلاحاً دوره‌ای را گویند که در اواخر سده‌های میانی و آغاز سده چهاردهم به وجود آمد و تا سده شانزدهم ادامه یافت. در واقع رنسانس «نه یک دوره زمانی بلکه یک شیوه زندگی و تفکر بود که از طریق بازرگانی، جنگ و اندیشه‌ها از ایتالیا به سراسر اروپا گسترش یافت.» لذا «در قرن شانزدهم که رنسانس در ایتالیا رنگ می‌باخت، این نهضت تازه در فرانسه، آلمان، هلند، انگلستان و اسپانیا شکوفا می‌گشت.»[۲]

تاریخچه

تاریخ جدید اروپا با رنسانس شروع می‌شود که در تقابل با جهانبینی قرون وسطا در ایتالیا قد علم کرد. رنسانس با کنار رفتن حاکمیت همه گانه کلیسا آغاز شد که در مسائل همه‌جانبه جامعه و انسان، تک‌گو بود و اجازه ورود غیر خود را به عرصه سیاست و علم و دین نمی‌داد. ساقط شدن استبداد علمی و سیاسی کلیسا و غالب شدن تفکر عقلی و علم‌گرایی، سرآغاز جنبش فکری و فرهنگی رنسانس است.

برتراند راسل می‌نویسد: آن دوره از تاریخ که عموما جدید نامیده می‌شود دارای جهانبینی فکری خاصی است که از جهات بسیاری با جهانبینی قرون وسطا تفاوت دارد و ... فرهنگ عصر جدید بیشتر دنیوی است و کم تر روحانی و دینی. جهانبینی جدید، در مقابل جهانبینی مذهبی، در ایتالیا با نهضتی آغاز شد که آن را رنسانس می‌نامند. در ابتدا تنی چند به خصوص پتراک دارای این جهانبینی بودند ولی در جریان قرن پانزدهم این جهانبینی به اکثر فضلای ایتالیا، چه روحانی و چه عادی سرایت کرد.[۳]

اندیشمندان

رنسانس نیز مانند هر واقعه بزرگ دیگری از اندیشمندان و روشنفکران تأثیرات فراوانی پذیرفته است. در حوزه ادبیات و هنر می‌توان از شخصیت‌هایی نظیر لئوناردو داوینچی، میکل آنژ، آریستو، رابله، تتیان، دانته، و پتراک نام برد. در حوزه فلسفه سیاسی می‌توان به شخصیت‌های بزرگی چون ماکیاولی، فرانسیس بیکن، رنه دکارت، اسپینوزا، لایب نیتس، اراسموس و … اشاره کرد. در حوزه علمی افرادی مانند لاوازیه و هاروی نقش کلیدی داشتند. در زمینه نهضت اصلاح دینی و جنبش دین پیرایی که ادامه راه رنسانس بود و نهاد دولت را از نهاد کلیسا جدا ساخت، باید از مارتین لوتر، جان کالون و زوینگلی نام برد. علاوه بر این می‌توان به چهار شخصیت و متفکر بزرگ و برجسته تاریخ رنسانس اشاره کرد که با اندیشه‌های خود ستون‌های اصلی کلیسا را متزلزل ساختند. این شخصیت‌ها عبارتند از: کوپرنیک، کپلر، گالیله، و نیوتون.[۴]

برخی دکارت را در تجدید حیات و انتقال فلسفه از قرون وسطی به دنیای جدید بیش از هر شخصیت دیگر مؤثر دانسته‌اند. از دیگر اندیشمندان مؤثر بر رنسانس می‌توان از دانته (۱۳۲۱–۱۲۶۵) شاعر و ادیب نامدار ایتالیایی یاد کرد. او یکی از معترضان دستگاه پاپ بود که به شدت آن را مورد انتقاد قرار داد. او طالب جامعه‌ای است که ضمن پایبندی از اصول دین مسیح، یک شاه مقتدر و غیرمتعهد در قبال پاپ در رأس آن باشد. اندیشمند دیگری از زمره روشنفکران همین قرن، «ماریل پادوا» می‌باشد. وی در شدت گفتار و اعتراض علیه کلیسا (در قرون وسطی) بی‌نظیر بود. می‌توان او را به درستی یکی از پیشقراولان پیدایش و رواج و اقتدار سکولاریسم در اروپا نامید.

از دیگر اندیشمندان نامدار این نهضت می‌توان از «نیکولو ماکیاول (۱۵۲۷–۱۴۶۹)» نام برد. «ویل دورانت» در معرفی فلسفه ماکیاولی می‌گوید: «فلسفه ماکیاولی منحصراً فلسفه سیاسی بود. در آن هیچ گونه بحث مابعدالطبیعه، الهیات، خداشناسی یا الحاد و جبر و اختیار دیده نمی‌شود؛ و خود اخلاقیات نیز تابع سیاسیات و حتّی آلتی برای نیل به مقاصد سیاسی قرار می‌گیرد.»[۵] وی برای رسیدن به هدف، استفاده از هر وسیله‌ای را مباح شمرده و تصریح می‌کند که حیله‌ها، ظلم‌ها و جنایاتی که برای حفظ کشور انجام می‌گیرد حیله‌های شرافت‌مندانه و جنایات بزرگ‌منشانه هستند. استفاده ابزاری ماکیاولی از دین و فضایل اخلاقی و علاقمندی او به تقویت کشورها (و نه بشریت) و نیز عدم اعطای آزادی به انسان‌ها باعث شد که فیلسوفان و اندیشمندان به شدت در مقابل نظریات او جبهه بگیرند.

«مارتین لوتر» که از او به عنوان مؤسس نهضت پروتستان یاد می‌شود اصلاح‌گر دیگری است که در مقابل کلیسای کاتولیک به مبارزه پرداخت.[۶] و از اندیشمندان اثرگذار دوران رنسانس بود.

اندیشه رنسانس

سه جریان عمده در تاریخ اروپا از شاخصه‌های اصلی رنسانس شمرده می‌شوند. این سه جریان عبارتند از: اومانیسم، اصلاحات دینی و انقلاب علمی. در اومانیسم انسان در مرکزیت قرار گرفته و همه چیز حول و محور آن در چرخش است. همین امر نوعی طغیان و مقابله علیه سلطه علمای دین و الهیات قرون وسطی نیز بوده است.

یکی از مولفه‌های اساسی رنسانس و فضای اومانیستی آن، توجه به عقل انسان به عنوان بهترین داور بود. تفکری که در این دوره شکل گرفت بعداً در قالب دو جریان در اندیشه غرب، به‌طور خاص در تفکر فلسفی آن ادامه یافت: یکی نهضت عقل‌گرایی و دیگری جریان تجربه گرایی. عقل‌گرایی رنسانس باعث دگرگونی‌ها و انقلابات علمی شد و اروپا را تحت تأثیر خود قرار داد. دگرگونی تاریخی در عصر رنسانس به حوزه علمی نیز کشیده شد و مفهوم و ماهیت علم را از چارچوب‌های قرون وسطایی جدا ساخت. انقلاب در این تاریخ شالوده‌های یک علم منطقی را ممکن ساخت و آن را از طریق مشاهده و تجربه به جهانیان عرضه کرد. از این پس انسان به این نتیجه رسید که کشف و درک پدیده‌های طبیعی فقط از طریق یک علم ماتریالیستی امکانپذیر می‌شود.[۷]

کتاب «فرهنگ رنسانس در ایتالیا» اثر بورکهارت

ویژگی‌های اصلی رنسانس در گسترش بی‌سابقه یک جهانبینی و گسترش دانش دنیوی است. دانشی که نه در انحصار کشیشان بود و نه منحصرا به موادی می‌پرداخت که کلیسا تصویب می‌کرد. مردان بزرگ رنسانس بینش تنگ کسانی را که مانند قدیس یروم شعر کلاسیک را مذموم می‌دانستند، به باد سرزنش می‌گرفتند. رجال رنسانس آماده آن بودند تا به هر مشغولیت ذهنی انسانی، از مثلثات گرفته تا شعبده بازی، و بدون واهمه از آلودگی به امور دنیوی، مادی یا شیطانی بپردازند. آنها آشکارا به انسان فخر می‌کردند.[۸]

رنسانس تجلی طغیان انسان غربی علیه ارزش‌های رایج در قرون وسطا بود. طغیانی که نگاه انسان آن روزگار را متوجه بزرگان دانش و حکمت عصر باستان کرد. ظهور رنسانس، مبارزه با فرهنگ دینی و حاکمیت کلیسا را به همراه داشت. زیرا رنسانس در حقیقت رجعت آشکار و فراگیر فرهنگ غربی به مایه‌های نیرومند امانیستی بود که در اندیشه‌ی حکمای باستان نهفته بود.[۹]


مطالعه بیشتر

  • مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۱، انتشارات سازمان تبلیغات.
  • فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا.
  • فرهنگ رنسانس در ایتالیا، یاکوب بورکهارت، ترجمه محمد حسن لطفی، طرح نو.
  • فرد و کیهان در فلسفه رنسانس، ارنست کاسیرر، ترجمه یدالله موقن، نشر ماهی


منابع

  1. دهخدا، علی اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه رنسانس.
  2. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه صفدر تقی‌زاده و ابوطالب صارمی، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ج۵، ص۷۹.
  3. برتراند راسل، تاریخ فلسفه‌ی غرب، ترجمه نجف دریابندری جلد۲، صفحه۶۸۰. به نقل از نقد مبانی سکولاریسم از علی ربانی گلپایگانی
  4. جهانی نسب، احمد، «نقش رنسانس بر تاریخ اروپا و پیامدهای آن»، پژوهش ملل، شماره ۲۳، آبان ۱۳۹۶ش.
  5. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۵، همان ۵۸۵–۵۸۰.
  6. رهنمایی، سیداحمد، غرب‌شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۷۹، ص۸۱–۷۱.
  7. جهانی نسب، احمد، «نقش رنسانس بر تاریخ اروپا و پیامدهای آن»، پژوهش ملل، شماره ۲۳، آبان ۱۳۹۶ش.
  8. تاریخ و فلسفه علم، هلزی هال، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، انتشارات سروش
  9. نقد مبانی سکولاریسم، علی ربانی گلپایگانی، صفحه ۷۹، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم