دلایل عقلی بر لزوم بعثت انبیاء

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۵۸ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

آیا دلایل عقلی بر لزوم بعثت انبیا وجود دارد؟ (بجز این دلیل که بعثت پیامبر برای هدایت انسان‌ها لازم است)

انسان مانند سایر موجودات کمال طلب است؛ امّا کمال حقیقی او از سنخ کمالات مادی و طبیعی نیست؛ بلکه تکامل انسانی او در حقیقت تکامل روح است که با فعالیّت اختیاری خویش حاصل می‌شود. راه وصول به این کمال ارتباط با کمال مطلق؛ یعنی خداوند متعال می‌باشد که در سایه این ارتباط به «مقام قرب الهی» نایل می‌شود که آثار آن بهره‌وری از نعمت‌های الهی و رضوان الهی است که حد کامل آن در آخرت ظاهر می‌گردد، راه کلی رسیدن به این مقام خداپرستی و تقوا است که همه شئون زندگی انسان را در برمی‌گیرد.

حال این پرسش مطرح است که انسان چگونه به این هدف متعالی دست یابد آیا خود به تنهایی حرکت کند یا از انسان‌های همسان خود کمک گیرد یا حکمت الهی ایجاب می‌کند، خداوند با فرستادن پیامبران سیر حرکت او را در این مسیر معنوی برایش تعیین کند؟ عقل حکم می‌کند خداوندی که آفریدگار انسان است و از نیازهای گوناگون او اطلاع دارد برنامه این حرکت را برایش تعیین کند.

برای تبیین این ضرورت دانشمندان ادله عقلی فراوانی اقامه کرده‌اند که جهت رعایت اختصار به ذکر سه دلیل بسنده می‌کنیم:

الف) بعثت انبیاء برای تکامل بشر ضروری است

  1. هدف از آفرینش انسان این است که با انجام افعال اختیاری سیر تکاملی خود را به سوی کمال نهایی بپیماید؛ به دیگر سخن، انسان برای این آفریده شده است که با عبادت و اطاعت از خدای متعال شایستگی دریافت مقام‌هایی را پیدا کند که ویژه انسان کامل است.
  2. وقتی انسان می‌تواند راه تکامل خویش را آزادانه و آگاهانه طی کند که هم هدف و هم راه رسیدن به آن را بشناسد، پس مقتضای حکمت الهی این است که ابزار و وسایل لازم را برای تحصیل چنین شناخت‌هایی در اختیار بشر قرار دهد. وگرنه مانند کسی خواهد بود که مهمانی را به خانه‌اش دعوت کند؛ ولی: محل خانه و راه رسیدن به آن را به او نشان ندهد. بدیهی است چنین رفتاری خلاف حکمت است و می‌دانیم خداوند حکیم است و کار خلاف حکمت انجام نمی‌دهد.
  3. شناخت‌های عادی و متعارف که از راه حس و عقل به دست می‌آیند هر چند نقش مهمی را در تأمین نیازمندی‌های زندگی ایفا می‌کند؛ امّا برای شناختن راه کمال و سعادت حقیقی در ابعاد مختلف دنیوی و اخروی کافی نیست (نارسایی دانش بشر در ناکامی مکتب‌های انسانی کاملاً آشکار است).

و اگر راه دیگری برای رفع این کمبودها وجود نداشته باشد هدف خداوند از آفرینش انسان تحقق نخواهد یافت.

نتیجه:

با توجّه به مقدمات فوق به این نتیجه می‌رسیم که مقتضای حکمت الهی این است که راه دیگری بجز عقل و حس برای شناختن مسیر تکامل همه‌جانبه در اختیار بشر قرار دهد و آن همان راه وحی است که در اختیار پیامبران قرار گرفته است تا انسان‌ها را در مسیر کمال و سعادت رهنمون باشند.[۱]

نارسایی دانش بشر

در میان مقدمات این برهان ممکن است مقدمه اخیر، (مقدمه سوم)، مورد تشکیک واقع شود لذا به توضیح بیش‌تری پیرامون آن می‌پردازیم تا نارسایی دانش بشر برای تشخیص مسیر تکامل همه‌جانبه انسان و نیاز وی به راه وحی کاملاً روشن گردد و لذا می‌گوییم: قانون‌گذار برای شناخت راه صحیح زندگی در همه ابعاد، باید بر آغاز و انجام وجود انسان و پیوندهایی که با موجودات دیگر دارد، اطلاع یابد و تأثیر این پیوندها را در سعادت و شقاوت او شناسایی کند تا بتواند برای میلیاردها انسان با ویژگی متفاوت بدنی و روانی برنامه‌ریزی کند؛ ولی احاطه بر این امور نه تنها برای فرد یا گروهی میسر نیست؛ بلکه هزاران گروه متخصص نمی‌توانند قوانین دقیقی تنظیم کنند، به گونه‌ای که مصالح فردی و اجتماعی، مادی و معنوی و دنیوی و اخروی همه انسان‌ها تضمین گردد.

روند تغییرات حقوقی و قانونی در طول تاریخ بشر و شکست مکاتب فکری مدعی هدایت بشر از قبیل فرویدیسم و مارکسیسم و … نشانگر نارسایی دانش بشر در ارائه راه سعادت به جامعه انسانی و نمایانگر تکامل‌پذیری معارف بشری است. بهترین دلیل بر این نارسایی اعتراف صاحبان این مکاتب و ایرادات فراوان صاحب نظران بر این مکاتب و عدم موفقیت آن‌ها در عمل است که نمونه آن فروپاشی بلوک کمونیستی شوروی سابق است.

این در حالی است که این مکاتب فقط ادعای برنامه‌ریزی برای دنیای انسان را داشته و سعادت اخروی و کمال معنوی او را به فراموشی سپرده‌اند؛ و او را در حد یک حیوان تنزل داده و در حصار دنیا و خواهش‌های نفسانی محبوس کرده‌اند.

ب: انسان قادر بر قانون‌گذاری دقیق نیست

قانون‌گذار کامل باید شرایط زیر را داشته باشد تا بتواند شایسته‌ترین قانون را وضع کند.

  1. باید انسان‌شناسی کامل باشد و به تمام اسرار جسم و جان، عواطف، غرایز و ادراکات عقلی او آگاه باشد و به اصول حاکم بر روابط انسان‌ها احاطه داشته باشد تا بتوانند قوانینی هماهنگ با همه این‌ها وضع کند.
  2. باید از گذشته و آینده اطلاع کامل داشته باشد تا آثار قوانین امروز را در آینده زندگی بشر ارزیابی کند تنها مفید بودن قانون برای زمان حال کافی نیست.
  3. قانون‌گذار باید دارای «علم کامل» باشد تا بتواند با وضع قوانین خود تمام استعدادها و شایستگی‌هایی را که در فرد و اجتماع نهفته است به فعلیت رساند.
  4. قوانین باید جنبه عملی داشته باشد نه خیالی، و از ضمانت اجرای کافی برخوردار باشند نه بدون پشتوانه و درک آن هم برای همگان ممکن بوده نه پیچیده و دور از فهم و درک افراد.
  5. قانون‌گذار حقیقی باید از خطا و لغزش مصون بوده و نسبت به افرادی که می‌خواهد برای آن‌ها قانون وضع کند مهربان و در عین حال دارای اراده‌ای قوی باشد و از هیچ قدرتی نهراسد.
  6. قانون‌گذار شایسته کسی است که خودش منافعی در آن جامعه نداشته باشد، چرا که منافع شخصی فکر قانون‌گذار را به سوی خود می‌کشاند و تأثیرات آگاهانه و ناآگاهانه این منافع در قانون‌گذاری غیرقابل انکار است. آیا این جهات شش‌گانه در کسی جز ذات پاک خداوند پیدا می‌شود، کسی که خالق بشر است و از تمام اسرار وجود او آگاه است، کسی که عالم به حال و آینده و نتایج هر حکمی است، بدون خطا و لغزش و بی‌نیاز از هر کس و هر چیز؟

با توجّه به مقدمات فوق نتیجه می‌گیریم که هر قانونی غیر از قانون خدا ناقص و بی‌فرجام است و اتفاقاً تمام بدبختی‌ها و مشکلات بشر از آنجا سرچشمه می‌گیرد که خودش می‌خواهد با آن علم محدود و با آن همه انگیزه‌های دنیایی برای خویش قانون وضع کند و این یکی از دلایل عقلی لزوم بعثت انبیاء است.[۲]

ج: هماهنگی تکوین و تشریع بعثت انبیاء را ضروری می‌کند

با نگاهی ژرف به جهان آفرینش در می‌یابیم که آفریدگار جهان برای رساندن هر موجودی به کمال ممکن خود، هرگونه وسایل لازم و مفید را در اختیار او گذاشته است. حال این سؤال پیش می‌آید که آیا آفریدگاری که در عالم تکوین (آفرینش) این اندازه وسایل پیش‌رفت و تکامل را در اختیار هر موجودی نهاده است چگونه ممکن است، موضوع فرستادن انبیا که مهم‌ترین نقش را در تکامل انسان در جنبه‌های مادی و معنوی دارد، نادیده گرفته باشد و جامعه انسانی را از این موهبت بزرگ محروم سازد!

ابوعلی سینا در کتاب «شفاء» با عباراتی کوتاه و تشبیهی جالب به این حقیقت اشاره می‌کند:

«احتیاج به بعثت پیامبران برای بقای نوع انسان و تحصیل کمالات وجودی او از روییدن موهای مژه، ابرو، و فرورفتگی کف پا (که راه رفتن و ایستادن را برای انسان آسان می‌سازد) و امثال این منافع بیش‌تر است؛ بنابراین ممکن نیست عنایت ازلی الهی آن منافع را ایجاب کرده باشد و بعثت پیامبران را که اساس زندگی انسان است ایجاب نکند.»[۳]

مشابه این استدلال را «هشام بن حکم» شاگرد معروف امام صادق(ع) برای «عمرو بن عبید» دانشمند معروف اهل سنّت بیان کرده است.[۴]

علاوه بر دلایل فوق و دلایل عقلی دیگر که به جهت اختصار ذکر نشد لازم به تذکر است، تمسک به آیات قرآن و روایات پیشوایان دین در این موضوع و دیگر موضوعات از باب تعبد و استدلال به دلایل نقلی نیست؛ بلکه گاه می‌توان از این آیات و روایات براهین عقلی استخراج کرد؛ به عبارت دیگر با نگاه بیرون دینی به قرآن نیازمندی به پیامبر را به صورت عقلی می‌پذیریم، قرآن از زوایای گوناگونی، بعثت انبیا را ضروری شمرده است و مسائلی چون تثبیت و تکمیل توحید، امیدواری به قیامت، رفع اختلاف، فصل خصومت، اجرای عدالت در جامعه بشری، اتمام حجت، تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت را به عنوان فلسفه بعثت پیامبران بیان نموده است.[۵]

در نتیجه بعثت انبیا برای هم برای هدایت انسانها و هم برای تکامل انسان‌ها امری است که هم عقل و هم شرع و هم فطرت سلیم آن را لازم و ضروری می‌داند.


مطالعه بیشتر

  1. راهنماشناسی، آیت الله مصباح یزدی.
  2. رسالت جهانی پیامبران، آیت الله جعفر سبحانی.
  3. شناخت و اعجاز قرآن، آیت الله سید ابوالقاسم خویی، ترجمه: محمد صادق نجمی، هاشم هریسی.
  4. عقاید اسلامی (طرحی نو در تدریس)، جعفر امامی، محمد رضا آشتیانی.
  5. قلمر دین، عبدالحسین خسروپناه.


منابع

  1. مصباح یزدی، محمد تقی، راهنماشناسی، قم، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه، چاپ اوّل، ۱۳۶۷، فصل اوّل ضرورت نبوت؛ و آموزش عقاید، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۲، ج۲، درس بیست و دوّم.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، مدرسه امام علی بن ابیطالب(ع) چاپ سوم، ۱۳۷۵، ج۷، ص۴۱–۴۴.
  3. ر. ک. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج۷، ص۴۶، به نقل از: ابن سینا، حسین، شفاء، الهیات، مقاله دهم، فصل دوم.
  4. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، کتاب الحجه، باب الاضطرار الی الحجه، ج۱، حدیث ۳.
  5. خسروپناه، عبدالحسین، قلمرو دین، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، چاپ اوّل، ۱۳۸۱.