حدیث بوسیدن پیشانی مؤمن

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
سؤال

امام صادق -علیه السلام- می‌فرمایند: «إِنَّ لَکُمْ لَنُوراً تُعْرَفُونَ بِهِ فِی الدُّنْیَا حَتَّی إِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا لَقِیَ أَخَاهُ قَبَّلَهُ فِی مَوْضِعِ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ» «... پیشانی را ببوسید که محل نور است» منظور امام چه نوری می‌باشد؟


روایت از نظر سند ضعیف و قابل اعتماد نیست و بر فرض قبول مراد از نور، نور معرفت و ایمان است که ملائکه الهی، رسول خدا، ائمه اطهار و مؤمنان وارسته، آن نور را می‌شناسند.

حدیث و ترجمه

«عن ابی عبدالله(ع): إِنَّ لَکُمْ لَنُوراً تُعْرَفُونَ بِهِ فِی الدُّنْیَا حَتَّی إِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا لَقِیَ أَخَاهُ قَبَّلَهُ فِی مَوْضِعِ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ».[۱]

سند

حدیث بوسیدن پیشانی مؤمن در کتاب الکافی از امام صادق(ع) نقل شده است. در سند این روایت، ابو علی اَشْعَری، حسن بن علی کوفی و عُبَیْس بن هِشام وجود داردند که هر سه شیعه، ثقه و جلیل‌القدر هستند.[۲] ولی راوی چهارم حسین بن احمد مِنْقَری،[۳] و راوی پنجم یونس بن ظَبْیان ضعیف شمرده شده‌اند.[۴] بنابراین این حدیث از نظر سندی ضعیف است.

نور معرفت در چهره مؤمن

صرف نظر از ضعف سندی، صالحی مازندرانی در شرح این حدیث آورده است که مراد از نور همان نور معرفت، نور ایمان، نور اخلاق و نور عمل است و مراد از «تُعْرَفُونَ» ملائکه الهی و اهل آسمان‌ها و اهل صلاح روی زمین است که با نگاه به سیمای این فرد، آن نور را مشاهده کرده و او را می‌شناسند و این می‌رساند که محل بوسیدن پیشانی است و در روایتی دیگر آمده صورت برادر مؤمن را بوسیدن سزاوار است و هر دو جایز است. ‏[۵]

علامه مجلسی نیز می‌نویسد: «تُعْرَفُونَ» اشاره به آیه قرآن کریم دارد که می‌فرماید: «سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»[۶] و لازم نیست این نور را همه بشناسند و بلکه ملائکه و معصومین آن را می‌شناسند و ممکن است مؤمنان برجسته و ایمان کامل نیز آنها را بشناسند.[۷]


منابع

  1. کلینی، محمد، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج‏۲، ص۱۸۵، بَابُ التَّقْبِیلِ، حدیث۱.
  2. رک: نرم افزاردرایه، ذیل این افراد.
  3. رک: رجال النجاشی، ص۵۳؛ رجال الطوسی، ص۳۳۵؛ رجال ابن داوود، ص۴۴۳؛ خلاصه الاقوال علامه حلی، ص۳۱۶ و ….
  4. رک: رجال النجاشی، ص۴۴۸؛ رجال الکشی، ص۳۶۳؛ رجال ابن الغضائری، ج۱، ص۱۰۱؛ رجال ابن داوود، ص۵۲۷؛ خلاصه الاقوال علامه حلی، ص۲۶۶ و ….
  5. مازندرانی، محمد صالح، شرح الکافی-الأصول و الروضه، تهران، المکتبه الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق، ج‏۹، ص۶۰.
  6. فتح/ ۲۹.
  7. مجلسی، محمد باقر، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق، ج‏۹، ص۷۸.