تطبیق احکام اسلامی با مقتضیات زمان و مکان

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۵۳ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

احکام اسلامی مربوط به۱۴۰۰ سال پیش چگونه قابلیت انطباق با مقتضیات زمان و مکان را دارد؟

اجتهاد پویا و امکان انطباق با مقتضیات زمان و مکان یکی از مهمترین ویژگی‌های فقه شیعه است. ثبات و جاودانگی در عین قابلیت انعطاف و تطبیق با مقتضیات زمان و مکان، ویژگی منحصر به فردی است که فقه شیعه را از قانون گذاری‌های عرفی و دیگر مکاتب فقهی متمایز می‌سازد. در این نگره، هم «حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه؛ حلال و حرام محمد صتا روز قیامت جاری است»، اصل و قاعده است و هم قاعده «علینا بالقاء الاصول و علیکم بالتفریع؛ بر ما ائمه است که اصول و قواعد کلی را به شما بگوییم و بر شماست که فروع را از آن استنباط کنید».

برای فهم دقیق این حقیقت توجه به نکات ذیل ضروری است:

اول. :مقتضیات جمع مقتضی و با واژه «تقاضا» هم ریشه بوده و معنایی نزدیک به آن دارد.

مقتضیات زمان و مکان یا بهتر بگوییم تقاضای زمان و مکان در حقیقت شرایطی است که در عرصه زمان یا مکان ایجاد و به دست انسان ساخته و پرداخته می‌گردد. اسلام هم در مورد ارزش گذاری و نوع نگرش بر تغییرات و اقتضاءاتی که در گستره زمان و مکان حاصل می‌شود و هم در مورد احکام مرتبط با این تغییرات نظر دارد.

شهید مطهری در این مورد می‌فرماید: «اسلام یک سیستم قانونگذاری خیلی پیشرفته و عجیب دارد که به همان دلیل می‌تواند با پیشرفتهای زمان هماهنگ و بلکه هادی و راهنما باشد، در عین اینکه با انحرافات زمان مبارزه می‌کند…. اسلام دینی است که جدا از قانون خلقت نیست یعنی واضع این قانون، خالق این خلقت است و آن را مطابق و هماهنگ با خلقت وضع کرده است؛ یعنی همانگونه که در خلقت پیوسته تحول و تطور صورت می‌گیرد، در این سیستم قانونگذاری هم قابلیت تحول‌نگری و پویایی وجود دارد».

لکن باید به این نکته توجه داشت که همه تحولات و اقتضائات زمان و مکان از نظر اسلام پسندیده و مورد تأیید نیست تا اسلام بخواهد با ان منطبق باشد. نظر فقهی و اسلامی در صورتی با مقتضیات زمان و مکان منطبق می‌شود و حکم همسو با آن را ارائه می‌دهد که این مقتضیات بااصول و ارزش‌های پذیرفته شده اسلامی (که از منشأ وحی و علم الهی و منطبق بر فطرت بشری است) منافات و تعارضی نداشته باشد.

بسیاری از اقتضائات زمان و مکان بر اساس طبیعت ظالمانه و استثمارگر انسان‌ها به وجود می‌آید بی شک احکام اسلامی نه تنها بر این اقتضائات منطبق نمی‌گردد بلکه به مبارزه با آن برمی‌خیزد.

در مقابل، برخی اقتضائات زمان و مکان به واسطه پیشرفت و تعالی انسان‌ها در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، صنعتی و علوم مختلف می‌باشد. اسلام به‌طور شایسته، دست‌آوردهای مثبت این عرصه‌ها را شناسایی کرده و حکم مقتضی در مورد آن صادر می‌نماید.

برای درک بهتر نحوه برخورد اسلام با مقتضیات زمان و مکان توجه شما را به دو مثال در مورد اقتضاء زمان و مکان نسبت به زن جلب می‌کنم.

اقتضای زمان و مکان در رابطه با حقوق زن

بی شک تقاضای زمان و مکان در ابتدای ظهور اسلام و قبل و بعد از ان در کشورهای اروپایی در ارتباط با زن و حقوق زن چیزی برخلاف نگرش و دستورات اسلامی است.

زنان در یونان باستان از همه حقوق محروم و فاقد هرگونه جایگاه و شأن و منزلتی بودند، بلکه مانند شیء مملوک معامله می‌شدند، و از حقوق اقتصادی بهره‌ای نداشتند، چون اصلاً از اطلاق عنوان انسان بر آنان دریغ می‌شد.[۱] همچنانکه در یونان باستان، زن نه تنها مخلوقی حقیر شناخته می‌شد بلکه حداقل به عنوان انسان با زن رفتار نمی‌شد. زن همانند شیء در اختیار مرد بود و مرد مجاز بود هرگونه رفتاری را با او انجام دهد. از این‌رو در این منطقه نیز، زنان بی بهره از هرگونه حقوق انسانی و فعالیت‌های اقتصادی بودند.[۲] در ایران عصر هخامنشیان و اشکانیان وضعیت بهتر از این نبود. رقت‌بارتر از همه وضعیت زنان در عربستان و دوره جاهلیت قبل از اسلام بوده است که در آن مردان دارای اختیارات نامحدود بوده ولی زنان ملک پدران و شوهران تلقی شده، قابل معامله بوده‌اند. یکی از بدترین سنت‌های رائج در جاهلیت، عمل غیرانسانی زنده به گور کردن دختران بوده است.[۳]

این وضعیت اسف‌بار، در اروپا حتی در قرون وسطی و تا اواخر قرن ۱۶ نیز باقی مانده بود. در بین عوام بلکه در مجامع علمی، در انسانیت زن تردید می‌شد چنان‌که در سال ۵۸۶ میلادی کنفرانسی در فرانسه برای بررسی این موضوع منعقد شد که آیا زن انسان است یا نه و بعد از بحث و بررسی‌های زیاد، در نهایت به این نتیجه رسیدند که زن انسان است اما انسان طفیلی که فقط برای خدمت به مردان خلق شده است[۴] و قبل از آن در اصل این که آیا زنان دارای «روح» هستند یا نه، شک و تردید شده، پس از بحث و تبادل نظر به این نتیجه رسیدند که، زنان دارای روح هستند، اما روح حیوانی.

به عقیده قوم یهود، طبیعت آنجا که از آفریدن مرد، ناتوان است، زن را می‌آفریند. زنان و بندگان از روی طبیعت محکوم به اسارت هستند و به هیچ وجه سزاوار شرکت در کارهای عمومی نیستند. «یهوه» در آخرین بند از فرمان‌های دهگانه‌اش که، بنا به گفته مشهور، به موسی فرستاد، زنان را در ردیف چارپایان و اموال غیرمنقول ذکر کرد. یهودیان، زن را مایه مصیبت و بدبختی می‌دانستند. یهودیان قدیم، به هنگام تولّد دختر شمع روشن نمی‌کردند، مادری که دختر می‌زایید، بایستی دوباره غسل کند، اما پسر که به عهد خود با «یهوه» می‌بالید، همیشه درنماز خود تکرار می‌کرد، «خدایا تو را سپاسگزارم که مرا کافر و زن نیافریدی». به گفته «ویل دورانت»، در اروپا زنان تا حدود سال ۱۹۰۰ کم‌تر دارای حقی بودند که مرد ناگزیر باشد بر اساس قانون آن را مراعات کند.

ذکر این مثال طولانی برای نشان دادن اقتضای گسترده زمان و مکان در مورد حقوق زن بود!!! آیا اسلام بایستی با این تقاضای زمان و مکان که به شدت به وسیله ادیان تحریف شده و حکومت‌های خودکامه و هم در ارتکاز مردم عصر و حتی خود زنان پذیرفته شده بود منطبق می‌گردید و احکام خویش را بر اساس این اقتضاء ظالمانه زمان و مکان پایه‌ریزی می‌کرد؟

اسلام نه تنها با این اقتضاء زمان و مکان منطبق نشد بلکه هموراه در برابر این تفکر نسبت به زن ایستادگی کرد. از همان ابتدای ظهور اسلام، در نگرش اسلامی، زن به عنوان موهبت الهی و از همان گوهر خلقت مرد[۵]معرفی گردید که در طرح نظام احسن آفرینش[۶]قرار گرفته، خدای تبارک و تعالی به خاطر آفریدن او به خود تبریک گفته است.[۷] استقلال فردی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی او به وسیله احکام نورانی اسلام به رسمیت شناخته شد[۸] و به نقش محوری او در خانواد ه و تولید و تربیت و پرورش انسان تکیه و تأکید گردید.[۹]

اقتضا زمان و مکان در عصر جدید در ارتباط با زن و تضییع حقوق زن به شکل دیگری رقم خورده است. در غرب همزمان با پیشرفت علم و صنعت و تکنولوژی در عصر روشنگری، نظام سرمایه‌داری شکل گرفت. پیشبرد اهداف سرمایه‌داری در قالب رشد و گسترش کارخانه جات، شرکت‌ها و کارگاه‌های صنعتی، کشاورزی، … بود. این امر مقتضی نیروی کار گسترده، ارزان قیمت، پرکار، پربازده و در عین حال کم ادعا و کم توقع بود تا در جهت اهداف سرمایه‌داری یعنی تفوق قدرت، ثروت و شهوت گام بردارد.

بهترین راه برای این هدف جلب زنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه بشری به نظام کار و اقتصاد و صنعت بود. روشی که در ضمن آن صاحبان سرمایه و سردمداران سرمایه‌داری با انبوه تقاضا و نیروی کار روبرو می‌شدند و این امر خود بخود زمینه‌ساز خدمات ارزانتر کارگران می‌شد. ضمن آنکه زنان توقعات کمتری نسبت به مردان داشته و کمتر برای صاحبان سرمایه مشکل ساز بودند علاوه بر این جذب نیروی زن می‌توانست ابزار مهیج، تاثیر گذار و غیرقابل جایگزین برای تبلیغ و گسترش بازار فروش و مصرف گرایی با توسل به فرهنگ ابتذال و برهنگی باشد.

این راهکار با نقش محوری زن در خانواده به عنوان مادر و همسر در تعارض بود لذا بایستی در درجه اول ارزش‌هایی که با عنوان نهاد خانواده در اذهان مردم شکل گرفته بود نابود گردد. پرورش ایده‌های فمنیستی و ادعاهای تساوی مطلق حقوق زن و مرد و استقلال مطلق زنان از مردان در تمام امور شعار پرطمطراقی بود که رفته رفته زمینه‌های چاره اندیشی شیطانی ایده سرمایه‌داری غرب را آماده نمود وبه این وسیله زن از جایگاه مقدس مادری و همسری در نهاد زیر بنایی خانواه جدا گردید و به ابزار سرمایه‌داری برای تکامل قدرت، شهرت و شهوت تبدیل شد.

خطر چنین اقتضایی که بشر در زمان و مکان معاصر با آن روبروست به هیچ وجه کمتر از اقتضاءات زمان و مکان عصر جاهلیت در عربستان یا قرون وسطی و بعد از ان در غرب نیست. تبعات مخرب و ویرانگر این تقاضای زمان و مکان نه تنها دامن گیر شخصیت زن گردیده بلکه تکامل مادی و معنوی کل بشر و بشریت را به مخاطره انداخته است.

بی شک نگرش اسلام به این اقتضا زمان و مکان نیز منفی است و احکام اسلامی به هیچ وجه بر این تقاضای نامیمون منطبق نمی‌گردد.

دوم. اجتهاد پویا

اجتهاد در فقه شیعه به دست آوردن و استنباط احکام موضوعات مختلف از کتاب ، سنت ، عقل، اجماع و اصول عملیهٔ شرعی و عقلی است. به بیان دیگر فقیه با استفاده از منابع فوق می‌کوشد تااراده الهی را در مورد موضوعات مختلف استنباط نماید نه اینکه بنا بر سلایق و تقاضاهای نامشروع زمان و مکان هر آنچه را که عده ای از آن خوششان بیاید بیان کند.. مجتهد در زمینه استنباط احکام به دو دسته موضوعات روبرو است. یک دسته موضوعاتی که در زمان ظهور اسلام وجود داشته و ائمه علیهم السلام به آن پرداخته‌اند و یک دسته از موضوعاتی که با مروز زمان و بر اساس تغییر شرایط و اقتضائات زمان و مکان حادث می‌شوند و به مسائل مستحدثه معروف هستند.

مجتهد با استفاده از ابزارهای چهارگانه (قران،سنت، عقل، اجماع) و در ضمن اصول و مبانی استنباطی که به وسیله ایمه معصومین علیهم السلام در اختیار فقیه قرار داده شده می‌تواند اراده الهی در مورد حکم مسائل مختلف قدیمی یا مستحدث و جدید را شناسایی و استنباط نماید.

«امام صادق می‌فرماید هیچ چیز که مورد اختلاف دونفر قرار گیرد وجود ندارد الا اینکه در کتاب خدا اصلی برای آن وجود دارد لکن به عقل انسان‌ها نرسیده است»[۱۰]

«و امام رضا علیه السلام می‌فرماید:بر ماست که اصول را بیان کنیم و برشماست (بر فقها است) که احکام دیگر را با استفاده از این اصول بیان نمایند»[۱۱]

به عبارت دیگر تمام احکام یا تغییر احکام بایستی با استناد به اصول و مقرراتی که به وسیله ایمه معصومین و قران بیان شده است صورت گیرد تا مبادا حلال خدا حرام یا حرام الهی حلال گردد. از طرفی یکی از اصول و مبانی احکام الهی آن است که «حلال محمد حلال ابداً الی یوم القیامه و حرام محمد حرام ابداً الی یوم القیامه؛ حلال و حرام دین محمد صلوات الله علیه تا روزقیامت به حکم خود باقی است.

البته این مطلب به معنای عدم پویایی یا عدم امکان تغییر در احکام الهی نیست بلکه امکان تغییر در احکام الهی نیز یکی از احکام الهی است که البته بر اساس اصول و ضوابط خاصی که به وسیله ائمه معصومین علیهم السلام و آموزه‌های قرانی بیان شده است امکان‌پذیر است.

این بدین معناست که احکام الهی از مصالح و مفاسد واقعی تبعیت می‌کند که مجتهد موظف است با روشی که قران و اهل بیت در اختیار او قرار داده‌اند احکام الهی را استنباط نماید.

سوم:. سر پویایی فقه و اجتهاد اسلامی

نکته دیگری که بایستی در تکمیل بحث به آن اشاره کنیم در مورد سر پویایی فقه و اجتهاد اسلامی است. پویایی فقه اسلام بمعنای آن است که در فقه اسلامی بن‌بست وجود ندارد همه موضوعاتی که در گذر زمان پیش روی فرد مسلمان یا جامعه قرار می‌گیرد در دین اسلام دارای راهکار منطبق بر مصالح و مفاسد واقعی اوست. در فقه اسلام با اتکا بر آموزه‌ها ی اسلامی مقتضیات خیر و شر زمان و مکان به خوبی تشخیص داده می‌شود و بر اساس مصالح و مفاسد حکم مقتضی صادر می‌شود.

پویایی اجتهاد و فقه اسلامی به خاطر چند ویژگی منحصر به فردتعبیه شده در آموزه‌های اسلامی است که این امکان را مهیا می‌کند که به نیازها و پدیده‌های ثابت و متغیر انسان و جامعه بشری به نحو شایسته‌ای پاسخگو باشد. در ادامه به تعدادی از این موارد اشاره می‌کنیم که در ضمن ان حکمت تغییر احکام در بعضی موارد مورد اشاره در سئوال پرسشگر محترم مشخص می‌گردد.

۱. انعطاف‌پذیری احکام: بسیاری از احکام اسلامی ماهیتی منعطف دارند که با زمان و مکان‌های مختلف قابل تطبیق هستند. به عنوان مثال ذکر عناوین ۶ گانه برای دیه یک روش کاربردی برای احتساب میزان دیه در تمام مکان‌ها و زمان هاست. اگر چه برخی از این موارد (مانند پارچه حوله) منقضی شده است لکن ۵ مورد (طلا، نقره، گوسفند، شتر، گاو) جز اموالی است که دارای اعتبار است و می‌توان میزان دیه را بر اساس ارزش آن‌ها قیمت گذاری کردو

  1. قواعد کلی :در اسلام قواعد کلی و عامی وجود دارد که به مجتهد، این توانایی را می‌دهد که هرگاه مسئله جدیدی به دلیل تحولات زندگی بشر پدید آمد، بتواند حکم آن مسئله جدید را از آن قواعد کلی و عام استخراج و استنباط کند. به عنوان مثال برخلاف بسیاری از علما مسیحی و یهودی که همواره با پدیده‌های نوظهور مقابله می‌کرده است در اسلام فقیه با استناد به اصولی که ایمه علیهم السلام یا قران ارائه داده است به جواز شبیه‌سازی حکم می‌کند در حالی که همه ما مطمئنیم که مسئله شبیه‌سازی مربوط به قرن بیستم است و در زمان ایمه معصومین علیهم السلام چنین پدیده ای وجود نداشته ولی مطمین هستیم که حکم اسلامی در مورد ان جواز است.
  2. موضوعات عرفی:موضوع برخی از احکام ثابت، عرفی است؛ یعنی، «عرف» مصداق آن موضوع را تعیین می‌کند. در نتیجه با عوض شدن برداشت عرفی از یک چیز حکم آن هم عوض می‌شود.

به عنوان مثال قمار یا بازی با آلات قمار دارای حکم ثابت حرمت است که اصل «حرام محمد حرام ابداً الی یوم القیامه» ٰ تا روز قیامت برحرمت آن تأکید می‌کند لکن اینکه چه ابزاری ابزار و آلت قمار محسوب می‌شود یک امر عرفی است. اینکه آیا بازی با شطرنج در زمان حاضر یا در کشور ما بازی با آلت قمار محسوب می‌شود یا خیر؟ این مطلب را عرف زمان و مکان مشخص می‌کند لذا در زمان ائمه معصومین علیهم السلام شطرنج یک نوع آلت قمار محسوب می‌شده از این روبازی با آن حرام و در زمان حاضر صرفاً به عنوان یک ورزش فکری می‌باشد لذا حکم بازی با ان حلال است.

  1. تزاحم:تزاحم احکام نکته دیگری است که زمینه تغییر حکم را و پویایی دین اسلام را مهیا می‌کند. احکام ثابت اسلام همواره در دنیای مادی با یکدیگر تزاحم دارند و این، ویژگی این دنیا است به عنوان مثال حکم سنگسار زناکاری که دارای همسر است با حصول شرائط کامل آن یکی از احکام ثابت اسلام است که دارای مصالح گسترده و وسیع فراوانی است که تبیین تمام حکمتهای آن در مجال این پرسش و پاسخ نیست لکن در مقابل حفظ شان و احترام دین اسلام و عزت اسلام و نظام اسلامی نیز امری واجب است که اهمیت آن کمتر از اجرای حکم سنگسار نیست. اگر زمانی فقیه با استفاده از اصول و مبانی که دردست دارد و با توجه به مصالح و مقاصدی که خداوند متعال در تشریع شریعت لحاظ می‌کند به این نتیجه رسید که اجرای حکم مهم سنگسار با مصالح اهم و عالی اسلام و نظام اسلامی در تعارض است می‌تواند به‌طور موقت حکم به عدم اجرای حکم سنگسار نماید.
  2. احکام الزامی و غیر الزامی:احکام تکلیفی اسلام به دو بخش احکام الزامی (وجوب و حرمت) و احکام غیر الزامی (استحباب، کراهت و اباحه) تقسیم می‌شود؛ ولی فقیه اختیار دارد که در حیطه احکام غیر الزامی، بنا بر مصالحی که تشخیص می‌دهد حکم الزامی صادر کند.

به عنوان مثال قراردادبیمه از نظر شرعی یک حکم غیر الزامی است لکن حاکم نظام سیاسی (ولی فقیه) می‌تواند به خاطر حفظ مصالح اجتماعی مقرر کند که بیمه شخص ثالث برای وسایل نقلیه لازم و ضروری است. یا اینکه با وجود آنکه دیه زن در اسلام به خاطر حکمتهای متعدد نصف مرد است لکن می‌توان در مورد بیمه شخص ثالث که یک قرارداد دو طرفه بین بیمه گر و بیمه گذار است برابری خسارت زن و مرد را لحاظ نماید.

۶. عناوین ثانویه در کنار عناوین اولیه:یکی از ابزارهای دیگری که امکان تطابق با زمان ومکان را در احکام اسلامی مهیا می‌کند وجود عناوین ثانویه در کنار عناوین اولیه است.

به عنوان مثال به خاطر حکمت‌های متعدد حق طلاق به دست مرد است لکن اگر موقعیتی پیش بیاید که زن تحت ظلم و اضطرار و سختی بیش از حد اندازه قرار بگیرد حاکم شرع می‌تواند بدون رضایت مرد اقدام به اجرای طلاق زن نماید.

۷. احکام امضایی در کنار احکام تأسیسی:با وجود آنکه بسیاری از احکام اسلامی به وسیله شارع مقدس بیان شده است لکن در کنار ان بسیاری از احکام و مقررات اجتماعی و سیاسی و … به وسیله دین اسلام تأیید و امضا شده است که می‌تواند منشأ پویایی و انعطاف‌پذیری احکام اسلام گردد. به عنوان مثال از نظر اسلام در مورد زن و شوهر حق انتخاب مسکن و شغل و طلاق برای مرد درنظر گرفته شده است لکن به وسیله قرارداد و شرط ضمن عقد تمام این موارد قابل انتقال به زن می‌باشد.

البته نکته دیگری در رمز تغییر در احکام اسلامی وجود دارد که منشأ ان به اختلاف برخی فقها دربرداشت و استنباط از ادله احکام شرعی برمی گردد که این امر ممکن است سبب بروز اختلاف فتوا در موضوع خاصی شود که امری طبیعی و مقتضای مباحث علمی است. به عنوان مثال در دیه مسلمان و کافر این اختلاف در استنباط باعث شده که مشهور فقها به نصف بودن دیه کافر نسبت به مسلمان و برخی فقها نیز به تساوی دیه فتوا دهند.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

برای انطباق اسلام با مقتضیات زمان و مکان در درجه اول تقاضای زمان و مکان به وسیله اموزه‌ها و اهتمامات معارف اسلامی به دقت مورد ارزیابی قرار می‌گیرد اگر این تقاضا از نظر اسلام مشروع و بر اساس مصالح و مفاسد انسان و اهداف خلقت بود با استفاده از روشها و ابزارهای فقهی که زمینه‌ساز پویایی اجتهاد در اسلام است حکمی همجهت و همسو با تقاضای زمان و مکان صادر می‌شود. لکن درصورتی که تقاضای زمان و مکان تقاضای نامشروعی بود نه تنها هیچ حکم همسویی در رابطه با ان نخواهد بود بلکه بی شک شاهد مبارزه و تعامل منفی اسلام و احکام اسلامی با این تقاضای نامشروع خواهیم بود.

با این تبیین مشخص می‌شود که سر پایداری اسلام و تکاپو و پویایی این دین نیز در همین نحوه عملکرد و تعامل با مقتضیات زمان و مکان است. اگر قرار بود که اسلام با همه تقاضاهای زمان و مکان همسو و همجهت باشد دیگر چیزی از ارزش‌های اسلامی باقی نمی‌ماند. در مورد مثال دیه هم همین نکته نهفته است. اگر همه حکمت‌ها و علت واقعی تفاوت دیه زن و مرد کشف شود و در زمانی متوجه شویم که آن حکمت‌ها و علت تامه، دیگر هیچ‌کدام موضوعیت ندارد، می‌توان حکم را هم تغییر داد، ولی به هیچ وجه نه تنها چنین اتفاقی نیفتاده است بلکه حکمت‌های تفاوت دیه زن و مرد ثبوت شدید تری نیز یافته است.


منابع

  1. منیسی، سامیه؛ المرأه فی الإسلام؛ صص ۲۶–۲۵.
  2. عبدالحمید محمد، محمود؛ حقوق المرأه بین الإسلام و الدیانات الأخری، ص۱۹.
  3. همان؛ صص ۲۲–۲۱.
  4. منیسی، سامیه، پیشین؛ ص۱۷۶.
  5. نسا: ۱
  6. تین / ۴
  7. مومنون :۴
  8. نساء:۳۲
  9. بقره :۲۲۳
  10. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مِنْ أَمْرٍ یَخْتَلِفُ فِیهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَال الکافی ج‏۱ ۶۰ باب الرد إلی الکتاب و السنه و أنه لیس شیء من الحلال و الحرام و جمیع ما یحتاج الناس إلیه إلا و قد جاء فیه کتاب أو سنه. ص: ۵۹
  11. عن الرِّضَا ع قَالَ عَلَیْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَیْکُمُ التَّفْرِیع وسائل الشیعه ج‏۲۷ ۶۲ ۶ باب عدم جواز القضاء و الحکم بالرأی و الاجتهاد و المقاییس و نحوها من الاستنباطات الظنیه فی نفس الأحکام الشرعیه … ص: ۳۵