اولوا الالباب در قرآن

نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۱۴ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال
اولواالاباب در قرآن چه کسانی هستند؟

مهمترین ویژگی اولواالاباب (خردمندان) که در قرآن بسیار تکرار شده است پندپذیری و عبرت‌گیری آنان است. در چندین آیه آمده تنها خردمندان هستند که پند می‌گیرند. در بسیاری از آیات آنان دعوت به تقوا شده‌اند. اوصافی از قبیل وفاداری به عهد خدا و پیوستن به فرمانش و ترس از او و بیم از سختی حساب، برپا داشتن نماز و شکیبایی و صبر، انفاق و... از ویژگی‌های آنان است. طبق گفته قرآن جایگاه آنان در آخرت، بهشت است.

معنای اولوا الاباب

اولواالالباب را صاحبان خرد یا خردمندان معنا کرده‌اند. الباب به معنای عقول است. «يكى از معانى لبّ چنانكه در مصباح و صحاح و غيره آمده مغز است مانند مغز بادام و گردو و آن در قرآن پيوسته جمع آمده و مقصود عقل است. پس مراد از اولى الالباب در قرآن صاحبان تفكر و انديشه و درك‌‏اند»[۱]

اوصاف و جایگاه اولوا الاباب در قرآن

خداوند در آیه ۱۹ سوره رعد می فرماید تنها خردمندان هستند که پند می‌پذیرند. و در آیات بعد، ویژگی‌های آنان را بیان می‌کند:

وفاداران به عهد با خدا:

﴿الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّـهِ وَلَا يَنقُضُونَ الْمِيثَاقَ؛ همانان كه به پيمان خدا وفادارند و عهد [او] را نمى‌شكنند.(رعد:۲۰)

عهد خداوند در این آیه مطلق است و امور زیادی را شامل می‌شود. برخی مفسرین بزرگترین عهد با خداوند را ایمان می‌دانند.[۲] آیت الله مکارم شیرازی در این مورد گفته‌اند: «شك نيست كه عهد اللَّه (عهد الهى) معنى وسيعى دارد: هم شامل عهدهاى فطرى و پيمانهايى كه خدا به مقتضاى فطرت از انسان گرفته می‌شود (همانند فطرت توحيد و عشق به حق و عدالت) و هم پيمانهاى عقلى يعنى آنچه را كه انسان با نيروى تفكر و انديشه و عقل از حقايق عالم هستى و مبدء و معاد درك می‌كند، هم پيمانهاى شرعى يعنى آنچه را كه پيامبر (ص) از مؤمنان در رابطه با اطاعت فرمانهاى خداوند و ترك معصيت و گناه پيمان گرفته همه را شامل می‌گردد. و طبيعى است كه وفا به پيمانهايى كه انسان با ديگر انسانها می‌بندد، نيز در اين مجموعه وارد است، چرا كه خدا فرمان داده كه اين پيمانها نيز محترم شمرده شود، بلكه هم در پيمانهاى تشريعى داخل است و هم در پيمانهاى عقلى.‏»[۳]

پیوستن به فرمان خدا:

﴿وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ‌ اللَّـهُ بِهِ أَن يُوصَلَ؛ و آنان كه آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده مى‌پيوندند.(رعد:۲۱)

در اینکه فرمان خداوند چه چیزی است اقوال مختلفی گفته شده است. برخی هر امر تشریعی را جزء آن می دانند. علامه طباطبایی آن را متوجه صله‌رحم دانسته است.«آيه مورد بحث از آنجايى كه مطلق است دلالت می‌كند بر هر صله‌‏اى كه خدا به آن امر فرموده كه از معروفترين مصاديق آن صله رحم است‏.»[۴]

ترس از خدا و بیم از سختی حساب:

﴿وَيَخْشَوْنَ رَ‌بَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ؛ از پروردگارشان مى‌ترسند و از سختى حساب بيم دارند.(رعد:۲۱)

فرق ميان" خشيت" و" خوف" اين است كه خشيت به معناى تأثر قلب از اقبال و روى آوردن شر و يا نظير آن است، و خوف به معناى تاثر عملى انسان است به اينكه از ترس در مقام اقدام برآمده و وسائل گريز از شر و محذور را هم فراهم سازد، هر چند كه در دل متاثر نگشته، دچار هراس نشده باشد.[۵]

شکیبایی برای خشنودی خدا:

﴿وَالَّذِينَ صَبَرُ‌وا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَ‌بِّهِمْ؛ و كسانى كه براى طلب خشنودى پروردگارشان شكيبايى كردند.(رعد:۲۲)

خردمندان در مقابل مصیبت و معصیت صبور هستند. و نیز برای اطاعت خداوند: «آنان كه بر اجراى فرمانهاى الهى صبر پيشه كنند و زحمت تكاليف را بر خود هموار سازند و در برابر ناگواريها كه بر نفوس و اموالشان وارد می‌شود مقاوم باشند و از ارتكاب گناهان خوددارى كنند.»[۶] و این صبر برای رضایت و خشنودی خداست: «در اين امور و مراحل هدفشان، خواست رضاى خدا باشد، نه اغراض دنيوى‏»[۷]

برپا داشتن نماز:

﴿وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ(رعد:۲۲)

گر چه اقامه نماز يكى از مصاديق وفاء بعهد اللَّه، و حتى مصداق زنده‌‏اى براى حفظ پيوندهاى الهى و از يك نظر از مصاديق صبر و استقامت است، ولى از آنجا كه اين مفاهيم كلى پاره‌‏اى از مصداقهاى بسيار مهم دارد كه در سرنوشت انسان فوق العاده مؤثر است، در اين جمله روى آنها انگشت گذارده شده‏ است.[۸]

انفاق:

﴿وَأَنفَقُوا مِمَّا رَ‌زَقْنَاهُمْ سِرًّ‌ا وَعَلَانِيَةً؛ و از آنچه روزيشان داديم، نهان و آشكارا انفاق كردند.(رعد:۲۲)

انفاق دایره وسیعی را شامل می‌شود. از جمله زکات، صدقات، کمک به خویشاوندان و یتیمان و نیازمندان و...

زداینده بدی با خوبی:

﴿وَيَدْرَ‌ءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ؛ و بدى را با نيكى مى‌زدايند.(رعد:۲۲)

خردمندان بدی را با خوبی جواب می‌دهند. بدیها را با پاسخ نیک و عمل نیک می‌زدایند در تفسیر جوامع الجامع آمده: «با انجام دادن كارهاى نيك بديها را می‌زدايند، چنان كه در حديث وارد شده است: بعد از هر گناه حسنه‏‌اى انجام ده تا آن را محو سازد. ابن عبّاس می‌گويد معناى آيه اين است: با سخنان نيكو حرفهاى بد ديگران را ردّ می‌‏كنند. از حسن بصرى نقل شده است كه وقتى ديگران آنان را محروم كنند آنها عطا كنند و اگر مورد ستم واقع شوند عفو و گذشت كنند و اگر با آنها قطع رابطه شود به پيوندند.»[۹]

برخی مفسرین در تفسیر از بین بردن بدی با خوبی می‌گویند با انجام طاعات و عبادات، معصیت را دور می‌کنند.[۱۰]

بهشت، جایگاه خردمندان در آخرت

﴿أُولَـٰئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ‌؛ ايشان راست فرجامِ خوشِ سراى باقى.(رعد:۲۲)

جایگاه کسانی که چنین اوصافی دارند قطعا بهشت است. شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان می‌فرماید: «اينها كه صفاتشان را بر شمرديم بر ايشان پاداش بهشت است. در اينجا منظور از «دار» بهشت و منظور از «عقبى» پاداش است كه عاقبت پسنديده است»‏[۱۱]

هدایت‌شدگان و شنونده همه سخنان

در آیه ۱۸ سوره زمر درباره خردمندان می‌گوید همه سخنان را می‌شنوند و بهترین را انتخاب می‌کنند. و اینان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است:﴿الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّـهُ ۖ وَأُولَـٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ

پندپذیری خردمندان

از ویژگی‌های اولوالالباب که در قرآن تکرار شده است، پندپذیری و عبرت‌گیری آنان است. «پند کسی پذیرد که خرد دارد.»[۱۲] در سوره زمر آمده است که تنها خردمندان هستند که پند می‌پذیرند:﴿إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ‌ أُولُو الْأَلْبَابِ؛ تنها خردمندانند كه پند پذيرند.(زمر:۹) در آیه ۲۱ این سوره دگرگونی‌های طبیعیت از قبیل باران و چشمه‌های آب در زمین و کشت و زرع و سپس خشکی و زردی آن را نشانه‌هایی می‌داند که برای خردمندان پند و ذکر است. در آیه ۲۹ سوره صاد می‌فرماید ما این قرآن را بر تو نازل کردیم تا در آیات بیاندیشند و خردمندان هستند که پند می‌پذیرند. در این آیه خردمندان کسانی هستند که درباره آیات تدبر می‌کنند. در آیه ۵۲ سوره ابراهیم گفته شده که این قرآن ابلاغ شده است تا مردم انذار یابند و بدانند که خداوند معبودی یگانه است و برای اینکه خردمندان پند بگیرند.

در آیه ۷ سوره آل‌عمران، گفته شده که تأویل آیات متشابه را تنها خداوند و راسخون در علم می‌دانند؛ سپس آمده است که تنها خردمندان پند می‌پذیرند. از این رو شاید کلمه اولواالاباب با راسخون در علم اشتراک داشته باشند و از جهت مصداقی یکی باشند.

در سوره غافر، پس از آنکه می‌گوید که موسی را هدایت کردیم و تورات را به میراث آوردیم آمده است: ﴿هُدًى وَذِكْرَ‌ىٰ لِأُولِي الْأَلْبَابِ؛ [كه‌] رهنمود و يادكردى براى خردمندان است.(غافر:۵۴)

در آیات ۴۳ سوره صاد، ۱۹ سوره رعد و ۲۶۹ سوره بقره درباره اینکه خردمندان پند پذیرند آمده است.

در سوره یوسف داستان گذشتگان را عبرتی برای خردمندان می‌داند: ﴿لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَ‌ةٌ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ ۗ؛ به راستى در سرگذشت آنان، براى خردمندان عبرتى است.(یوسف:۱۱۱) و در جایی دیگر، خلقت آسمان و زمین و اختلاف شب و روز را نشانه‌هایی برای خردمندان می‌داند.[۱۳]

خطاب به اولوا الاباب و دعوت به تقوا

در بسیاری از آیات خردمندان مورد خطاب خداوند است. در سوره بقره به خردمندان می‌گوید از من پروا کنید: ﴿وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ؛ و‌ ای خردمندان! از من پروا کنید.(بقره:۱۹۷) و در آیه ۱۷۹ می‌گوید باشد که تقوا بورزید: ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ و‌ ای خردمندان، شما را در قصاص زندگانی است، باشد که به تقوا گرایید.(بقره:۱۷۹) در جایی دیگر هم خردمندان را دعوت به تقوا می‌کند: ﴿فَاتَّقُوا اللَّـهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا ۚ قَدْ أَنزَلَ اللَّـهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرً‌ا؛ پس اى خردمندانى كه ايمان آورده‌ايد، از خدا بترسيد. راستى كه خدا سوى شما تذكارى فرو فرستاده است.(طلاق:۱۰) و در آیه ۱۰۰ سوره طلاق هم خردمندان را به تقوا فرامی‌خواند: ﴿قُل لَّا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ ۚ فَاتَّقُوا اللَّـهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ بگو: «پليد و پاك يكسان نيستند، هر چند كثرت پليد[ها] تو را به شگفت آورد. پس اى خردمندان، از خدا پروا كنيد، باشد كه رستگار شويد.»(مائده:۱۰۰)

منابع

  1. قرشى بنابى، علی‌اكبر، قاموس قرآن،
  2. فی ظلال القرآن، جلد۴، صفحه ۲۰۵۷
  3. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد ۱۰، صفحه ۱۸۴
  4. ترجمه تفسیر المیزان، جلد ۱۱، صفحه ۴۶۸
  5. ترجمه تفسیر المیزان، جلد ۱۱، صفحه ۴۶۹
  6. ترجمه تقسیر جوامع الجامع، جلد۳، صفحه ۲۷۴
  7. ترجمه تقسیر جوامع الجامع، جلد۳، صفحه ۲۷۴
  8. تفسیر نمونه، جلد۱۰، صفحه ۱۸۹
  9. ترجمه تقسیر جوامع الجامع، جلد۳، صفحه ۲۷۵
  10. التبیان فی تفسیر القرآن، جلد۶، صفحه ۲۴۵
  11. ترجمه تفسیر مجمع البیان، جلد۱۳، صفحه ۵۵
  12. تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار، جلد ۵، صفحه۱۸۸
  13. آیه ۱۹۰ سوره آل‌عمران