آیه قتل یک نفر مساوی است با کشتن همه انسان‌ها

سؤال

چرا در قرآن قتل یک نفر مساوی قتل همه انسان‌ها دانسته شده است؟


آیه «قتل یک نفر مساوی است با کشتن همه انسان‌ها» را به این معنا دانسته‌اند که قتل یک انسان، خدشه‌دار شدن حیات اجتماعی بشر است. با یک قتل، امنیت جانی دیگر انسان‌ها هم لطمه می‌بیند. اهمیت و ارزش جان انسان‌ها، با ریختنِ خون یک نفر، آسیب جدی می‌بیند و امکان دارد به قتل‌های دیگر توسط دیگران منجر شود.

دلیل دیگر مفسران این است که وقتی شخصی، انسانی را به ناحق می‌کشد، این آمادگی را دارد که به کشتن دیگر انسان‌ها اقدام کند. دست او به خون بی‌گناهی آلوده شده و می‌تواند انسان‌های بی‌گناه دیگری را نیز بکشد.

متن آیه

تفسیر آیه

قرآن کریم در این آیه یک حقیقت «اجتماعی ـ تربیتی» را بازگو می‌کند، زیرا:

اولاً: کسی که دست به خون انسان بی‌گناهی می‌آلاید، در حقیقت چنین آمادگی را دارد که انسان‌های بی‌گناه دیگری را که با مقتول از نظر انسانی و بی‌گناهی برابرند، مورد حمله قرار داده و به قتل برساند. او در حقیقت یک قاتل است و طعمه او انسان‌های بی‌گناه و می‌دانیم که تفاوتی بین انسان‌های بی‌گناه از این نظر نیست و نیز کسی که به‌خاطر نوع‌دوستی و عاطفه انسانی، دیگری را از مرگ نجات دهد، این آمادگی را دارد که این طرح انسانی را در مورد هر بشر دیگری انجام دهد، چون او علاقمند به نجات انسان‌های بی‌گناه است.

ثانیاً: جامعه انسانی در حقیقت یک واحد است؛ و افراد آن همانند اعضای یک پیکرند و هر فردی به اندازه شعاع وجودی خود در ساختمان مجتمع بزرگ انسانی و رفع نیازمندی‌های آن اثر دارد، لذا فقدان و احیای یک فرد قطعاً در سرنوشت دیگر اعضا مؤثر است. در نتیجه تأکید اسلام در این خصوص که کشتن یک فرد را مساوی با قتل همه انسان‌ها می‌داند و قاتل محکوم به قصاص است (در فرض که اولیای مقتول عفو نکنند)، در راستای حمایت از خون بی‌گناه و به هدف تأمین امنیت و سلامت اجتماع است. چنان‌که گفته‌اند: «هرگاه وجود مقصر برای جامعه به قدری زیان بخش باشد که سود حاصله از آن را تحت الشعاع قرار دهد، در این صورت اعدام او مشروع خواهد بود».[۱] از آن‌جا که سرنوشت افراد به‌هم مرتبط است و هر زیان فردی امکان تبدیل شدن به زیان اجتماعی را دارد، قتل یک فرد به‌منزله قتل همه انسان‌ها فرض شده است و قاتل در واقع دشمن اجتماع است. پس قرآن با این بیان بیشترین کرامت و ارزش را برای انسان قائل است البته اگر خود انسان آن را حفظ نماید و یک پیشگیری در سطح عموم از جرم وحشتناک قتل نموده‌ است که در آن حکمت‌های بی‌شماری وجود دارد و ما ممکن است به برخی از آن‌ها پی ببریم.

تکلیف‌بودن حفظ حیات انسان

از دیدگاه اسلام حیات به‌طور کلی نشانه‌ای از رحمت الهی است.[۲] این نگاه به حیات از یک سو به آن ارزش می‌بخشد، و از سوی دیگر آن را امانتی در دست انسان می‌داند.[۳] اختیار انسان نسبت به حیات خویش در حدی است که خداوند به او عنایت کرده است؛ بنابراین حیات تنها حق افراد نیست، بلکه حفظ آن تکلیف فرض شده‌ است و گذشتن از این حق جز در محدوده ضوابط الهی ممنوع است.

در فقه اسلامی عنوان «نفس محترمه» مطرح است. از دیدگاه قرآن کریم و روایات، نفس محترمه شامل همه انسان‌ها است،[۴] مگر کسی که به جهت ارتکاب جرم تباه کننده حیات، مستحق کیفر و قصاص گردد.

حق حیات برای هر کس، و در نتیجه تکلیف دیگران به رعایت این حق آن‌قدر ارزشمند است که در قرآن کریم سلب حیات یک فرد، مانند سلب حیات همه انسان‌ها معرفی شده است.[۵] از آیه ۳۲ سوره مائده، اهمیت حیات یک انسان از دیدگاه قرآن به‌طور کامل مبرهن می‌گردد، عظمت این امر با توجه به شرایط زمان و مکان نزول قرآن که خون انسان‌ها مطلقاً ارزشی نداشت، بیشتر آشکار می‌شود.


مطالعه بیشتر

۱. طباطبائی، سیّد محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، (قم: دفتر انتشارات اسلامی، بی‌تا) ج۵، ص۵۱۸ به بعد.

۲. محمد گیلانی، محمد، حقوق کیفری اسلامی، تهران، المهدی، ۱۳۶۳.

۳. علی‌رضا، فیض، مقارنه و تطبیق در حقوق جزای اسلام، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۹.

۴. حسن، عباس‌زاده اهری، جرم‌ها و مجازات‌ها در اسلام، تبریز، آیدین، ۱۳۷۸.


منابع

  1. علی‌آبادی، عبدالحسین، حقوق جنایی، بی‌جا، بانک ملی، ۱۳۵۳، ج۲، ص۱۷.
  2. روم/۵۰: فانظر الی آثار رحمه الله کیف یحیی الأرض بعد موتها.
  3. چون در انسان روح الهی دمیده شده است. فاذا سویته و نفخت فیه من روحی … حجر/۲۹.
  4. اسری/۳۲، ولا تقتلوا النفس آلتی حرّم الله الّا با لحق؛ ر.ک. الحرالعاملی، محمّد بن الحسن، وسایل الشیعه، ج۱۹، کتاب القصاص، حدود ۱۴، حدیث درباره حرمت قتل نفس محترمه.
  5. مائده/۳۲؛ تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۵۵.