ویژگی‌های صهیونیسم

نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۲۴ توسط Shamloo (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

سؤال

صهيونيست ها از زمان پيدايش خود در عرصه سياسى و حكومتى داراى خصوصيّات ويژه اى بودند كه در اقوام و قبايل و گروه هاى سياسى ديگر كم تر مى توان يافت. اين خصوصيات عبارت اند از:

1 نژادپرستى: صهيونيست ها يهوديان را قومى برتر و داراى فضيلت و شرافت و ديگران را پست و منفور و در خدمت يهود مى پندارند.[1] حتّى آنها غير يهوديان را در حدّ حيوانات و چهارپايان مى دانند.[2]
اين اعتقاد آنها، سبب تنفّر و انزجار جامعه انسانى نسبت به آنها تا در طول تاريخ شده است و همين روح تبعيض نژادى يهوديان صهيونيست منشأ پيدايش اسرائيل غاصب بوده است.[3]
صهيونيست ها با همه ى وجود و از اعماق جان، معتقدند كه از غير يهوديان بالاتر، برتر، و ارزشمندترند; چنان كه «ناهوم سوكوف» كه صهيونيست ها او را از متفكران برجسته ى خويش مى دانند مى گويد:
در ميان ملل متمدن، يهوديان بى گمان خالص ترند.[4]
«الى لوبل»، يهودى و تبعه اسراييل نيز مى گويد:
عملاً به اعراب ساكن اسرائيل فهمانيدند كه به طبقه پست ترى تعلق دارند و پس از آن از اين امر، ثمربخشى و به كار گرفتن دستگاهى با قوانين تبعيض را نتيجه گرفتند. تا آنجا كه مى دانيم، هيچ كس جنبه ى قوانين فوق العاده را كه براى اعراب ساكن اسرائيل حكم فرماست كتمان نمى كند.[5]
«اسرائيل شاهاك» رييس كميته حقوق بشر اسرائيل در كتاب خويش آورده است:
در اسرائيل .... حيوانات و نباتات هم به يهودى و غير يهودى دسته بندى شده اند. هدف نهايى دولت اين است كه طبقه بندى اشخاص را با روش مطلق و قاطع به سرحد طبقه بندى گوجه فرنگى هاى آن ها برساند.
وى هم چنين مى نويسد:
تنها چيزى كه در اسرائيل ممنوع اعلام شده (در مورد ازدواج)، ازدواج دو نفر از دو دين متفاوت است.[6]
«ل پينكر» نيز درباره ى «اصالت» نژاد يهود چنين مى گويد:
يهوديان را نيز مانند سياهان و زنان بايد آزاد كرد; امّا اين امر براى ايشان، يعنى يهوديان، صورت ناجورترى دارد; زيرا برخلاف سياهان، آنها به نژادى اصيل تعلّق دارند.[7]
«ماكس نوردو» در سال 1897 طى بيانيه اى، يهوديان را مردمى كوشاتر و تواناتر از متوسط اروپائيان و آسيايى ها و آفريقايى ها را مردمى بى حال و تنبل مى شمارد.[8]
صهيونيست ها هر آنچه را مانع فعاليّت زيانبخش خويش مى شود ناديده مى گيرند و يا آن را به صورتى جز آنچه هست جلوه مى دهند. دانشوران و سياستمداران صهيونيست مى دانستند كه براى رسيدن به هدف هايشان بايد بر احساس قوميت افراطى (يعنى خالص ترين نژاد در ميان ملل متمدّن) تكيه كنند.[9]
2. مال پرستى و ثروت اندوزى: يكى ديگر از ويژگى هاى خاص صهيونيست ها، علاقه شديد به مال و ثروت است، بنابراين مسئله ى رباخوارى، ثروت اندوزى و رشوه خوارى در ميان آنان بيش از دیگران مطرح و رايج است. آنان براى رسيدن به مال و ثروت اقدام به هر عملى مى نمايند، حتى اگر آن عمل با عقايد اصيل دين شان منافات داشته باشد و يا حيثيت و اعتبار ساير انسان ها را در معرض خطر قرار دهد. امروزه صهيونيست ها براى به دست آوردن ذخاير ملت ها به هر حيله و تزوير و جنايتى دست مى زننند؛ زيرا در نظر يهودیان صهیونیست حق، با زور است و آزادى، توهّمى بيش نيست و تنها زور است كه مى تواند در سياست موفق شود.[10]
اگر زمينه پيدايش صهيونيسم، به ويژه كيفيت ايجاد دولت اسرائيل مورد بررسى قرار گيرد، يكى از اعمال غير قانونى و خيانت آميز آن ها، غصب سرزمين اعراب در فلسطين، لبنان و سوريه است. آقاى «صبرى جريس» در اين باره مى نويسد:
محرّك جديّت اسرائيلى ها در غصب حاصل خيزترين سرزمين ها و املاك اعراب، چيزى جز حرص كسب ثروت نبوده است.
اغلب املاك تصرف شده را در اختيار كولون هاى يهودى كه در همسايگى روستاهاى عربى ساكن بودند، قرار مى دادند. بدين ترتيب سرزمين هاى دولتى به ميزان وسيعى افزايش يافت. برخى از كارمندان ادارات حكومت نظامى با معاملات زمين و ديگر مستغلات، ثروتى فراوان اندوختند، جنجال هايى كه گهگاه برپا مى شد از ميزان رشوه خوارى ها پرده برداشت. يكى از ادارات حكومت نظامى كه وظايف ادارى مرجع مسئول اراضى غير را عهده دار شده بود خود موجب تشويق هر نوع رشوه خوارى بود، شايد بتوان گفت كه رشوه خوارى جزء لاينفك ماهيت چنين سيستمى است.
يكى ديگر از خصائص پابرجاى جنبش صهيونيستى حرص زمين خوارى است و آن به دو دليل پديده اى سياسى به شمار مى آيد:
1. صهيونيست ها تنها هنگامى حضور اسرائيل را در محلى تضمين شده مى دانند كه يهوديان در آن ساكن شوند و زمين ها را تصاحب كنند و خود در آن كشت و زرع نمايند.
2. اگر تسلط سياسى بر زمينى چنين تعبير شود كه بايد زمين هاى وسيع تر و بيش ترى در تصاحب داشت، نتيجه منطقى اش اين خواهد بود كه چنانچه انسان بخواهد وابستگى سياسى عرب ها را با سرزمين شان قطع كند، بايد رابطه ى آن ها را با املاك شان از ميان ببرد.[11]
وى در ادامه مى گويد:
به عقيده ما تا قبل از تأسيس دولت اسرائيل، ديدگاه اوّل غالب بوده است؛ زيرا در آن موقعيت اراضى خريدارى شده توسط يهودى های صهيونيست به هيچ وجه جهت عرضه ى اساسى يك زندگى تازه به مهاجرين كفايت نمى كرده است. ديدگاه دوّم، علامت و مشخصه آنان از تاريخ تأسيس می باشد .
بنابراين، تملك نامشروع اراضى و بيرون راندن اعراب فلسطينى از سرزمين هاى اصيل خويش از يك جهت به مال پرستى و ثروت اندوزى صهيونيست ها برمى گردد كه براى رسيدن به ثروت دنيا حاضرند حقوق ساير انسان ها را پايمال نمايند، و به قوانين سازمان ملل متحد نيز توجهى نكنند.
از طرف ديگر خود برتربينى و نژادپرستى، باعث انزجار شديد جهان بشريت نسبت به آنان و راندن آنها در مسير تاريخ از مجامع بين المللى شده است، از اين رو حالت انزوا و سرخوردگى آنها موجب رشد بذر عداوت و دشمنى در دل آن ها شده و لذا به اين فكر افتادند كه براى رهايى از اين حالت دولت مخصوص خود را تشكيل دهند و بدين ترتيب پايه هاى دولت صهيونيستى بنا گذاشته شد.
پاورقي ها:
[1]. جعفر مرتضى الحسين العاملى، الصحيح من سيره النبى الاعظم، ج 4، ص 119.
[2]. همان.
[3]. ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، تهران; دارالكتب الاسلاميه، چ 17، 1373 شمسى، ج 1، ص 324.
[4]. يورى ايوانف، صهيونيسم، ترجمه ابراهيم يونسى، تهران; مؤسسه انتشارات اميركبير، چ سوّم، 2536، ص 76.
[5]. همان.
[6]. يورى ايوانف، جهان زير سلطه صهيونيسم، بى جا، انتشارات سپاه، 1361، ص 108 و جريس صبرى والى لوبل، صهيونيسم در فلسطين، بى جا، انتشارات توس، 1350، ص 50.
[7]. يورى ايوانف، همان، ص 109.
[8]. يورى ايوانف، همان، ص 75 ـ 76.
[9]. همان، ص 76.
[10]. همان، ص 76.
[11]. جريس، صبرى والى لوبل، صهيونيسم در فلسطين، ترجمه منوچهر فكرى ارشاد، بى جا; انتشارات توس، 1350، ص 11 ـ 13.


منابع