ابن ادریس حلی

سؤال

ابن ادریس حلی کیست و چه جایگاهی در حوزه علمیه شیعه دارد؟

ابن ادریس حلی، فقیه نامدار و مجتهد نوآور قرن ششم.

ابن ادریس حلی
نام کاملفخرالدین ابوعبدالله محمد بن ادریس عِجلی حِلّی
سرشناسیفقیه قرن ششم
تولد۵۴۳ق
وفات۵۹۷ یا ۵۹۸ق
تالیفاتالسرائر
مذهبشیعه
زمینه فعالیتفقه و اصول
محل دفنحله
درگاه‌ها
واژه-ها.png
حوزه-و-روحانیت.png


کتاب السرائر مشهورترین و مهم‌ترین کتاب اوست که یک دوره فقه را شامل می‌شود.

ابن ادریس از عالمان مشهوری است که به خبر واحد عمل نمی‌کند.

زندگی‌نامه

اِبْنِ اِدْریس، فخرالدین ابوعبدالله محمد بن ادریس عِجلی حِلّی متولد ۵۴۳ق،[۱] از فقیهان بزرگ امامیه. در مورد وفات او اختلاف است. برخی ۵۹۸ق و برخی ۵۹۷ق را ذکر کرده‌اند.[۲]

وی منسوب به شهر حلّه در عراق است. او را عِجلی و رَبَعی نیز خوانده‌اند. نام او محمد و کنیه مشهور وی ابوعبداللّه و لقبش فخرالدین و شمس‌الدین است. از دیگر کنیه‌های او، ابومنصور، ابوجعفر و ابومحمد است.[۳]

تیتر

ابن ادریس فقیه نوآوری بود که در این دوره با نقشی سازنده به پایداری در برابر رکود و ایستایی فقه برخاست، و روح نوینی در کالبد فقه اسلامی دمید. و در زمان او رکودی که بر فقه عارض گشته بود پایان پذیرفت. و با ظهور او شیوه‌های بحث دگرگون شد و استدلال در مسائل فقهی به اسلوبی استدلالی روی آورد و ابواب جدیدی در فقه گشوده شد، در حالی که پیش از آن هر گز این چنین نبود. و این دگرگونی بنیادی در شیوه و روش فقهی و چگونگی استنباط تنها به توسط این دانشمند فرزانه به انجام رسید، و او بود که در بحثهای فقهی خود بنای استدلال را بنیاد نهاد. سراسر کتاب «سرائر» او گواه این است که تفکر علمی و اندیشه فقهی در مکتب او به حدی رسیده است که یارای برخورد با آراء و نظریات شیخ طوسی و به نقد کشیدن آن را دارد.[۴]

دوره استدلالی فقه از زمان ابن ادریس حلی شروع می‌شود، و تا زمان مرحوم محقق حلی مؤلف کتاب «شرایع الاسلام فی احکام الحلال و الحرام» ادامه می‌یابد. و در مجموع بیش از یک صد سال به طول انجامید. شیوهٔ علمی فقها در این دوره، همان روش ابن ادریس بود و همه آن را مورد قبول قرار داده و پذیرفتند. با پیروی از این روش، فقه از جهت استدلال در بحث و فروع علمی رشد چشمگیری یافت، و فقها در برخورد با مسائلی که حکم آن از احکام ضروری و قطعی نبود سعی می‌کردند که مسائل شرعی و فروع فقهی را همراه استدلالهای محکم عرضه کنند. بدین صورت که مسئله ای را ذکر می‌کردند، سپس به طرح دلیل و استناد آن می‌پرداختند. و اگر مسئله اختلافی بود، اقوال و مدارک مختلف را می‌آوردند. و با ذکر دلیل، یکی از آن نظریات را ترجیح می‌دادند، و اگر اقوال پیرامون مسئله متعارض بود، و دلیلی بر ترجیح یک طرف در میان نبود، یا حکم به تخییر می‌کردند یا حکم به توقف.[۵]

ابن ادریس فقیه نوپردازی که فقه را حیات تازه ای بخشید، و به گونه بی‌سابقه‌ای در فروع فقهی به بحث استدلالی پرداخت. و بسیاری از متاخرانش از وی تبعیت کردند. او کتاب‌های فقهی زیادی بر اساس شیوه خود تألیف کرد، از آن جمله کتاب «سرائر» است، که همه ابواب فقه را دربردارد، و سرشار است از نکته سنجیهای دقیق در استنباط مسائل شرعی از ادله چهارگانه کتاب ، سنت ، اجماع و عقل.[۶]

ابن ادریس نخستین کسی بود که باب اعتراض بر شیخ طوسی را گشوده است، او خود در پی گلایه از اهل زمان در کتاب مذکور، شیوه بحث خود را مطرح می‌کند و می‌گوید: به نظر من این کتاب بهترین تألیفی است که در این فنّ صورت پذیرفته است، و این روش رساترین شیوه در بیان و گویاترین راه از جهت طرح بحث و ارائه دلیل می‌باشد که در آن هر گز راهی برای روایات و اخبار ضعیف نیست. من در این کتاب تحقیق خود را بر پایه سبکی تازه بنا نهادم، چه، کشف احکام تنها به یکی از راه‌های ذیل ممکن است: یا از راه کتاب خدا، یا سنت متواتر پیامبر، یا اجماع و اتفاق علما، یا دلیل عقل. در صورتی که از سه راه اول امکان دسترسی به حکم شرعی نبود، آنگاه محققین دینی در مسائل شرعی به دلیل عقل تکیه می‌کنند، و از آن راه به همهٔ احکام شرعی و مسائل فقهی آگاهی می‌یابند. پس باید بدان اعتماد و تکیه کرد، و هر کس حجیت آن را انکار کند به گمراهی رفته و راه در تاریکی پیموده و گفتاری بیرون از محدوده زبان آورده است.[۷]

اما این روش ابن ادریس نزد فقهای زمانش خوش نیفتاد و آنها را به خشم آورد؛ لذا درباره اش گفته‌اند که: «او سرآمد فقیهان حله بود و علوم بسیاری را به خوبی می‌دانست و او را تألیفات و تصنیفات زیادی است، ولی به‌طور کل از اخبار و روایات ائمه اعراض کرده است. اما اگر منصفانه داوری کنیم در می‌یابیم که ابن ادریس سزاوار این قضاوت و داوری نیست؛ زیرا او هر گز از اخبار و روایات معتبر و مورد اعتماد چشم نپوشیده است، بلکه به تصریح خود تنها از احادیث ضعیف اعراض کرده و به روایات موثق اعتماد و عمل کرده است و دلیل اعراضش را نیز در عبارت مذکور آورده است. به هر حال با ظهور ابن ادریس دورهٔ تمسک مطلق به نصوص روایات به سرآمد و همان طوری که از کلام وی روشن شد، او فقهاء را به استناد به دلیل عقلی نیز فرا خواند و همو بود که دروازه‌های استدلال را به روی بحثهای فقهی گشود.[۸]

پس از شیخ طوسی، مجتهد جوان و با نبوغ، ابن ادریس برای دستیابی به احکام - در مواردی که نص و اجماع نباشد - عقل را به عنوان یک منبع شناخت مطرح کرده است. او در کتاب گرانمایه خود «سرائر» به این مطلب تصریح کرده می‌نویسد: هر گاه در مسئله ای از مسائل شرعی، دلیلی از کتاب و سنت و اجماع به دست نیامد، محققان در بیان و شناخت حکم آن، به دلیل عقل تمسک می‌جستند . پس از ابن ادریس، محقق حلی (م ۷۶۷ ه‍.ق) صاحب شرایع الاسلام، به گونه صریحی عقل را به عنوان منبع استنباط یاد کرده و در کتاب ارزشمندش «معتبر» می‌نویسد: «مستند الاحکام الکتاب، السنة، الاجماع، العقل».[۹]

جایگاه

فقیه بزرگ، شهید اول (قدس سره) در اجازه خود او را با این عبارات:شیخ امام، علامه شیخالعلماء و رئیس المذهب ستوده است. محقق دوم نیز در اجازه قاضی صفی الدین می‌نویسد: «روایت می‌کنم تمام تصنیفات و روایات شیخ امام سعید محقق، حبر العلماء، فخر الملة و الحق و الدین، ابی عبدالله محمد بن ادریسحلی را.» محدث عالی مقام، شیخ حر عاملی در کتاب «امل الآمل» می‌نویسد: «دانشمندان متاخر ما، ابن ادریس را بسیار ستوده‌اند.[۱۰]

صلاح‌الدین صفدی (درگذشته ۷۶۳ق) وی را در فقه عدیم‌النظیر دانسته، و ابن داوود حلی (درگذشته ۷۰۷ق) او را شیخ‌الفقها خوانده است. شجاعت علمی وی در شکستن سنت تقلید از آراء شیخ طوسی، تحرک بخشیدن به فقه امامیه، خارج کردن آن از رکود و جمود و تشویق ابتکار و اندیشهٔ آزاد، بیانگر جایگاه اوست. تا ۱۰۰ سال پس از درگذشت شیخ طوسی همهٔ فقیهان شیعه فقط منعکس‌کنندگان نظرات او بودند تا جایی که می‌توان گفت باب اجتهاد تا حدودی مسدود شده بود. در چنین وضعی ابن ادریس پای از دایرهٔ تقلید بیرون نهاد و به احیای اجتهاد و اظهار نظر آزاد پرداخت. وی گاه در نقد آراء شیخ بسیار سرسختی به خرج می‌داد و شیخ را به‌طور مستقیم و غیرمستقیم به تبعیت و پیروی از امام شافعی متهم می‌کرد. و گاه لحنش بسیار تند می‌شد. اما به هر حال احترام به شیخ را فرو نمی‌نهاد.[۱۱]

فقها و شرح‌حال‌نگاران، از اهل سنّت و شیعه، ابن‌ادریس را به علو مقام و کثرت فهم و علم ستوده و از وی با اوصافی چون بی‌نظیر در علم فقه، یگانه عصر خویش، محقق و رئیس مذهب یاد کرده‌اند. برخی رجالیان با استناد به عبارتی در سرائر، بر آن‌اند که ابن‌ادریس به شیخ‌طوسی بی‌احترامی نموده است. اما چنین تعبیر اهانت‌آمیزی در سرائر وجود ندارد و این نظر مردود شمرده شده است، حتی ابن‌ادریس بارها از شیخ‌طوسی با احترام یاد کرده و پس از ذکر نام او عبارت «رضی‌اللّه عنه» و «رَحِمَه‌اللّه» را آورده است.[۱۲]

به نظر ابن‌داوود حلّی، ابن‌ادریس به‌طور کلی از احادیث اهل بیت(ع) اعراض کرده، لذا از او در بخش ضعفا نام برده است. بحرانی این دیدگاه را نپذیرفته و بر آن است که علو مرتبه علمی و فضل ابن‌ادریس انکارناپذیر است و اشتباه او در برخی مسائل، موجب قدح او نیست.[۱۳]

ابن ادریس حلّی از فحول علمای شیعه است. خودش عرب است و شیخ طوسی جدّ مادری او (البته مع الواسطه) به‌شمار می‌رود. به حریت فکر معروف است. صولت و هیبت جدش شیخ طوسی را شکست. نسبت به علما و فقها تا سرحد اهانت انتقاد می‌کرد. در سال ۵۹۸ در سن ۵۵ سالگی درگذشته است. کتاب نفیس و معروف او در فقه به نام سرائر است.[۱۴]

فقهای برجسته و شجاعی همچون «ابن ادریس» صاحب کتاب ارزشمند «السرائر» و دیگران در میان شیعه ظهور کرده و با شجاعت تمام باب اجتهاد را عملاً باز نمودند و موجب شکوفایی و رشد مجدد فقه آل محمد۶ گردیدند.[۱۵]

اندیشه‌ها

ابن ادریس با نقد افکار علمی شیخ طوسی خدمت بزرگی را به اجتهاد و فقاهت کرد و در عمل، انفتاح باب اجتهاد را تداوم بخشید.[۱۶]

ابن‌ادریس، که به ضرورت استقلال فکری فقیه سخت پایبند بود، به تقلید از آرا و افکار گذشتگان خرده گرفتند و باب نقد آرای شیخ‌طوسی را گشودند. این شیوه بر فقهای ادوار بعد تأثیر گذاشت و به حرکت اجتهادی در فقه شیعه جانی دوباره بخشید. آرای فقهی ابن‌ادریس در منابع فقهی بعدی همواره مورد توجه قرار گرفته است.[۱۷]

ابن داوود حلی عدم پذیرش خبر واحد توسط ابن ادریس را به معنی اعراض کلی او از اخبار اهل بیت گرفته و وی را در زُمرهٔ ضعفا آورده، ولی در همان‌جا او را ستوده است. بحرانی می‌نویسد که محقق حلی و علامهٔ حلی به کرات به نقد و طعن او پرداخته‌اند، ولی در دوره‌های بعد نظر علمای رجال در مورد ابن ادریس به تدریج تغییر یافت تا آنجا که مجلسی وی را توثیق کرده است.[۱۸]

ابن‌ادریس چنان‌که از کتاب سرائر، به خصوص بخش مستطرفات آن برمی‌آید، برخی از اصول و مصنفات سلف شیعه را در اختیار داشته و وی آخرین کسی است که دربارهٔ برخی از آنها اطلاعاتی به دست می‌دهد، و برخی از اجازات نام وی در سلسلهٔ روایی صحیفهٔ سجادیه دیده می‌شود. همچنین نام وی در میان راویان کتب دیگر نیز آمده است. ابن‌ادریس بعضی از کتب سلف را استنساخ کرده، که به عنوان نمونه می‌توان از مصباح المتهجّد شیخ طوسی (در جمادی‌الاولی ۵۷۰ق) و قرب الاسناد حمیری (در رمضان ۵۷۴ق) نام برد.[۱۹]

ابن ادریس به صراحت در سرائر می‌گوید: «من جز از دلیل روشن و برهان آشکار، از کسی تقلید نمی‌کنم». لا أعرّج الی أخبار الآحاد، فهل هدم الإسلام إلا هی. او طریق صحیح در اجتهاد و فقاهت را چنین بیان می‌کند که: «طریق صحیح نزد من عمل به کتاب خدا، یا سنّت رسول خداست که به‌طور متواتر رسیده باشد، یا اجماع است. و اگر این سه راه نبود، آنچه را که محقّقان می‌توانند در مسائل شرعی بدان اعتماد کنند، تمسّک به دلیل عقل قطعی است؛ زیرا در این صورت مسائل شرعی بر اساس دلیل عقلی بقا یافته و به دلیل عقل موکول شده است».[۲۰]

عدم حجیت خبر واحد

ابن ادریس خبر واحد را نمی‌پذیرد. ابن ادریس ازجمله آنهاست، نظر به اینکه خبر واحد مفید ظن و گمان است، آن را نپذیرفته و به مفادآن عمل نکرده‌اند. گذشته از مخالفتی که ابن ادریس با مکتب شیخ نمود و برای او گران تمام شد، موضوع مخالفت وی با سایر فقهاء در مسئله خبر واحد نیز بیشتر موجب سر و صداگردید، در میان فقهای ما تنها ابن ادریس نیست که خبر واحد را حجت و معتبرنمی داند، بلکه جز او جمعی هم بدین عقیده بودند، با این فرق که ابن ادریس به واسطه مزاج حادی که داشته، طبق معمول بیش از دیگران آن را دنبال کرده و برای قبولاندن آن پافشاری نموده است، تا جائیکه نظریه او در این باره مورد گفتگوی بسیار واقع شده، جمعی از او سخت انتقاد نموده، و گروهی به دفاع و توضیح مقصد وی برخاسته و برمخالفین او اعتراض کرده و گفته‌های دیگران رابی انصافی در حق ابن ادریس دانسته‌اند. ابن داود که معاصر علامه حلی است، در رجال خود می‌نویسد: «ابن ادریس به کلی از اخبار اهلبیت(ع) دوری جسته است.» مؤلف نقد الرجال می‌گوید: «ابن داود به همین دلیل ابن ادریس را در باب «ضعفاء» نام برده، ولی بهتر این بود که او را در باب «ممدوحین» ذکر می‌کرد.»[۲۱]

نسبت کنار نهادن تمامی روایات به ابن‌ادریس را نیز نادرست شمرده‌اند، زیرا وی خبر متواتر و خبر مقرون به قراین قطعی را حجت می‌دانسته و فقط عمل کردن به خبر واحد را نفی می‌کرده است. برخی علمای پیش از او، مانند سیدِمرتضی علم‌الهدی (متوفی ۴۳۶ق) و نیز برخی از علمای دیگر قرن ششم، مانند ابن‌شهر آشوب، طَبْرِسی، و ابن‌زهره هم بدان قائل بوده‌اند و پذیرش این نظر به هیچ‌وجه نمی‌تواند موجب طعن و ضعف ابن‌ادریس باشد. هرچند ابن‌ادریس در بسیاری موارد به خبر واحد استناد نکرده و آن را علم‌آور ندانسته است، آثار وی مملو از احادیث، همراه با استناد به آنهاست؛ زیرا وی علاوه بر اخبار متواتر، استناد به اخبار آحادی را که با ادله دیگر مانند کتاب، سنّت یا اجماع تأیید شود، جایز شمرده است. از جمله پیامدهای انکار حجیت خبر واحد از جانب ابن‌ادریس، توجه بیشترِ او به ظواهر قرآن و سنّت، اتفاق فقها و اصول عملیه است.[۲۲]

اعتقاد به عدم حجیت خبر واحد از مهمترین مبانی ابن ادریس است. ابن ادریس عمل به خبر واحد را شدیداً تقبیح کرده و آن را موجب نابودی اسلام می‌داند. انکار خبر واحد از مشهورترین مبانی فقهی ابن ادریس است و به‌طور صریح در موارد متعدد در سرائر آن را غیرمعتبر دانسته است. ابن ادریس معتقد بود عمل به خبر واحد هرچند راویش هم ثقه باشد جایز نیست. ابن ادریس علت عدم عمل به خبر واحد را مفید علم نبودن اخبار می‌داند. او در عمل نکردن به اخبار آحاد به آیه و لاقف ما لیس لک به علم (اسرا ۳۹) استناد کرده است.[۲۳]

ابن‌ادریس حلّی (م ۵۹۸ ق)، از یک سو، خبر واحد را حجّت نمی‌دانست، مگر این که اصحاب به آن عمل کرده باشند. از سوی دیگر، بیشتر اخبار کتب اربعه را خبر واحد محفوف به قرائن نمی‌دانست و از این رو، آنها را طرد می‌کرد و سراغ حکم عقل و اصالت برائت می‌رفت.[۲۴]

رجالی دانشمند مشهور، شیخ ابو علی حائری در کتاب «منتهی المقال» بعد از نقل عبارت مزبور، می‌گوید: «گزاف‌گویی ابن داود و عدم رعایت جهت انصاف او، بر کسی! پوشیده نیست، چه که نگوهش از این دانشمند بزرگ، مخصوصاً با این علتی که ذکر کرده (که چون خبر واحد را معتبر نمی‌دانسته، به کلی از اخبار اهل بیت(ع) دوری جسته است) چندان بی پایه است که حد ندارد، زیرا: اولا: عمل کردن ابن ادریس و اعتماد وی به بسیاری از اخبار-مخصوصا که او در آخر سرائر از کتب قدما آورده است-چیزی نیست که بر اهل دانش پوشیده باشد. ثانیا:در میان فقهای ما تنها ابن ادریس نیست که عمل به خبر واحد نکرده است، بلکه جمعی از بزرگان علما، مانند سید مرتضی، ابو المکارم ابن زهره، ابن قبه و دیگران نیز عمل به خبرواحد را معتبر نمی‌دانند. پس اگر عمل نکردن به خبر واحد، موجب تضعیف ابن ادریس باشد، باید این بزرگان را هم تضعیف کرد، در صورتی که هیچ‌کس آنها را ضعیف ندانسته است.»[۲۵]

السرائر

مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اثر ابن‌ادریس، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، معروف به السرائر، شامل تمام ابواب فقه (عبادات، عقود، ایقاعات و احکام) است که آن را در ۵۸۷ و ۵۸۸ق تألیف کرد. این کتاب از نظر تعداد ابواب و فصول جامع‌ترین کتابی است که تا عصر ابن‌ادریس نگارش یافته است. در پایان کتاب فصلی با نام زیادات آمده که به مُستَطرَفات السرائر شهرت یافته و در آن احادیث جالب توجهی از آثار متقدمان گردآوری شده است و در میان آنها، احادیث نادر و منحصر به فردی نیز دیده می‌شود.[۲۶]

ابن‌ادریس حلّی هدف از تألیف سرائر را نگارش کتابی مستند به دلایل و براهین صحیح و به دور از تقلید دیگران و بدون پیروی از اخبار آحاد ذکر کرده است. وی در این کتاب، علاوه بر بیان دیدگاه‌های خود، آرای فقهای معاصرش را نیز ذکر و احیانآ نقد کرده که گاه واکنش آنها را برانگیخته است. هرچند ابن‌ ادریس در سرائر اقوال فقهای بسیاری را نقل و احیانآ نقد کرده، اما عمدتآ به نقد و بررسی آرای فقهی و احیاناً اصولی شیخ‌طوسی پرداخته و با ذکر ادله و مستندات، برخی از آنها را پذیرفته و شماری دیگر را نپذیرفته است، به‌طوری که می‌توان سرائر را کتابی در نقد آثار شیخ به‌شمار آورد. تألیف این کتاب و نیز کتاب غنیةالنزوع (اثر ابن‌زهره) در چند سال پیشتر، که به نقد آرای اصولی شیخ‌طوسی در عدةالاصول پرداخته بود، بیانگر پیشرفت علم فقه و اصول تا مرحله مناقشه‌جویی و نقادی در آرای شیخ بود. کتابِ سرائر را در به‌کارگیری قواعد اصولی و تکیه بر مبانی استنباط و نیز بهره‌گیری از استدلال، برتر از کتاب المبسوط شیخ طوسی دانسته‌اند. بهره‌گیری از اصول فقه در استنباط مسائل فقهی در سرائر بسیار چشمگیر است. در سرائر فتاوای نادری نیز دیده می‌شود، از جمله شرط نبودن فقر در استحقاق یتیم هاشمی برای دریافت خمس و جواز شستن دست و صورت از پایین در وضو.[۲۷]

ابن ادریس یک فقیهی است که به خبر واحد عمل نمی‌کند، بر عکس جمهور فقهاء که اگر خبر واحد مورد وثوق و اعتماد باشد عمل می‌کنند. ولی در عین حال در آخر کتاب [( سرائر )] خودش که از کتب فقهی بسیار ارجمند و با ارزش ما است یک خاتمه‌ای دارد که معروف است به [( مستطرفات سرائر )]. در آنجا در یک قسمت، این آدم بدبین که به اخبار واحد عمل نمی‌کند، یک سلسله اخبار و احادیث دارد که آنها را غیرقابل تردید می‌داند و واحد نمی‌شمارد، بلکه متواتر یا نزدیک به متواتر می‌داند.[۲۸]

دیگر آثار

التعلیقات علی تفسیر التبیان که به عنوان شرح التبیان، مختصر التبیان و تفسیر ابن ادریس مشهور است. البته کتاب دیگری با عنوان مختصر تفسیر التبیان للشیخ الطوسی رحمة الله علیه نیز نوشته است؛ ۳ـ شرح الصحیفة السجادیة که به صورت تعلیقه و حواشی نوشته است[۲۹]؛ ۴ـ مسائل ابن ادریس که شاگردش جعفر بن احمد حائری نظرات او در زمینه مسائل فقهی را گرد آوری و تنظیم کرده است؛ ۵ـ خلاصة الاستدلال فی المواسعة و المضایقة که معاصرش شیخ منتجب الدین رازی ردیه ای با نام العصرة فی المواسعة و المضایقة بر آن نوشته است؛ ۶ـ رسالة فی معنی الناصب؛ ۷ـ مستطرفات السرائر که مستندات و مشیخهٔ او در کتاب السرائر است و به‌طور مستقل مورد توجه علمای رجال قرار گرفته است و در واقع تتمه و جزئی از فصول پایانی کتاب السرائر به‌شمار می‌رود.[۳۰]

اساتید

مهم‌ترین استادان و مشایخ روایی ابن‌ادریس عبارت بودند از:

  • عبداللّه بن جعفر دوریستی
  • علی‌بن ابراهیم علوی عُرَیضی
  • عربی‌بن مسافر عبادی
  • عمیدالرؤسا هبةاللّه‌بن حامد و پسرش حسین‌بن هبه‌اللّه سوراوی
  • ابوالمکارم ابن‌زهره حلبی (صاحب غنیةالنزوع)
  • ابن‌شهر آشوب[۳۱]


شاگردان

برخی شاگردان ابن‌ادریس و راویان حدیث از او عبارت بودند از:

  • فخاربن مَعْد موسوی
  • نجیب‌الدین محمدبن جعفربن نما و پدربزرگش جعفربن نما
  • ابوالحسن علی‌بن یحیی خیاط
  • سیدمحیی‌الدین حسینی حلبی
  • جعفربن احمد قمرویه حائری
  • بهاءالدین ورّام
  • حسن‌بن یحیی حلّی.[۳۲]


مطالعه بیشتر

  • زندگی و اندیشه‌های ابن‌ادریس، علی‌همت بناری، قم، ۱۳۸۱ش.
  • اندیشه سیاسی ابن ادریس، بوستان کتاب، علی خالقی.
  • نقدهای ابن ادریس حلی بر دیدگاه‌های فقهی شیخ طوسی.

منابع

  1. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، اسماعیلیان، ج۲، ص۲۹۰.
  2. محقق داماد، سید مصطفی، «ابن ادریس فخرالدین»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.
  3. حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابن‌ادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.
  4. جناتی، محمد ابراهیم، ادوار فقه و کیفیت بیان آن، تهران، کیهان، ۱۳۷۴ش، ص۴۸ و ۴۹.
  5. جناتی، محمد ابراهیم، ادوار فقه و کیفیت بیان آن، تهران، کیهان، ۱۳۷۴ش، ص۴۹.
  6. جناتی، محمد ابراهیم، ادوار فقه و کیفیت بیان آن، تهران، کیهان، ۱۳۷۴ش، ص۴۹.
  7. جناتی، محمد ابراهیم، ادوار فقه و کیفیت بیان آن، تهران، کیهان، ۱۳۷۴ش، ص۴۹ و ۵۰.
  8. جناتی، محمد ابراهیم، ادوار فقه و کیفیت بیان آن، تهران، کیهان، ۱۳۷۴ش، ص۵۰.
  9. جناتی، محمد ابراهیم، ادوار فقه و کیفیت بیان آن، تهران، کیهان، ۱۳۷۴ش، ص۳۸۶.
  10. عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، قم، کتابخانه عمومی حضرت آیه الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۲ش، ص۶۰.
  11. محقق داماد، سید مصطفی، «ابن ادریس فخرالدین»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.
  12. حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابن‌ادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.
  13. حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابن‌ادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.
  14. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۸۸ش، ج۲۰، ص۷۶.
  15. منتظری، حسینعلی، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ترجمه و تقریر محمود صلواتی، تهران، انتشارات سرایی، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۴۴.
  16. مکارم شیرازی، ناصر، دائرة المعارف فقه مقارن، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۱۱۴.
  17. حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابن‌ادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.
  18. محقق داماد، سید مصطفی، «ابن ادریس فخرالدین»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.
  19. محقق داماد، سید مصطفی، «ابن ادریس فخرالدین»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.
  20. ابن إدریس الحلی، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۶ و ۵۱.
  21. عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، «فقهای نامدار شیعه»، قم، کتابخانه عمومی حضرت آیه الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۲ش، ص۶۱.
  22. حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابن‌ادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.
  23. غفوری سدهی، مریم، و دیگران، «بررسی مبانی آرای شاذ ومتفردات ابن ادریس حلی»، مجله پژوهش‌های فقه و حقوق اسلامی، دوره ۱۶، شماره ۶۰، شهریور ۱۳۹۹ش، ص۱۱۳. و ۱۱۶ و ۱۱۷ و ۱۱۸.
  24. بهشتی، ابراهیم، اخباریگری، تاریخ و عقاید، قم، دار الحدیث، ۱۳۹۱ش، ص۶۰.
  25. عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، قم، کتابخانه عمومی حضرت آیه الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۲ش، ص۶۱.
  26. حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابن‌ادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.
  27. حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابن‌ادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.
  28. مطهری، مرتضی، خاتمیت، بی‌تا، تهران، بی‌نا، ص۱۳۳.
  29. «حاشیة ابن ادریس علی الصحیفة السجادیة»، بنیاد محقق طباطبایی، تاریخ بازدید: ۱۷ مهر ۱۴۰۲ش.
  30. «ابن ادریس حلی»، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله مکارم شیرازی، تاریخ بازدید: ۱۷ مهر ۱۴۰۲ش.
  31. حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابن‌ادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.
  32. حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابن‌ادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.