بیت المقدس

نسخهٔ تاریخ ‏۳ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۵ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

در صورت امکان در مورد بیت المقدس از پیدایش تاکنون توضیح دهید؟

شهر بیتُ المُقَدَّس یا بیتُ المَقْدِس یا قُدس شهری است باستانی در سرزمین فلسطین که در ۳۵ درجه و ۱۳ دقیقهٔ طول شرقی و ۳۱ درجه و ۵۰ دقیقهٔ عرض شمالی، در غرب آسیا و شمال خاورمیانه واقع شده است.[۱]

بیت المقدس از آغاز تا فتح اسلامی

بنابر شواهد باستان شناختی، سابقهٔ حیات بشر در منطقهٔ بیت المقدس به دورهٔ نخست از دوران چهارم زمین‌شناسی بازمی‌گردد. همچنین شواهدی از دورهٔ پارینه سنگی در اطراف این ناحیه به دست آمده و نقاط مسکونی باستانی متعددی مربوط به دوره‌های میان سنگی و نو سنگی هم در اینجا شناسایی شده است. گفته‌اند: در اواخر عصر مفرغ، بیت المقدس به صورت دژی بود که عربهای کوچنده از جزیره العرب در حدود سال ۳۰۰۰ ق، آن را برآورده بودند.

از نوشتارهای تل العمارنه و نیز از عهد عتیق می‌توان اطلاعات بیشتری دربارهٔ بیت المقدس اواخر عصر مفرغ به عنوان دولت شهری کنعانی به دست آورد که با عبرانیان مهاجم در ستیز بودند؛ اما با وجود همهٔ فراز و نشیب‌ها این شهر تا روزگار داوود نبی(ع) در دست یبوسیان، از کنعانیان باقی ماند. پژوهش‌های باستان شناختی نشان می‌دهد که بیت المقدس در زمان کنعانیان، شکلی بیضوی با ۴ دروازه در ۴ جهت اصلی داشت حادثهٔ فتح بیت المقدس به دست داوود(ع) در سدهٔ ۱۱ ق. م و انتقال «تابوت عهد» به این شهر، در عهد عتیق آمده است.

بیت المقدس به روزگار فرمانروایی حضرت سلیمان(ع)، توسعهٔ بسیار و نیز موقعیت و اهمیتی خاص یافت و از آن پس، مرکز تحولات بزرگ و کوچک دینی و اجتماعی گردید؛ چنان‌که چند بار میان خاندان داوود و شاهان یهود و فرمانروایان آشوری، دست به دست شد و سرانجام بابلیان بر آن جا چیره شدند.[۲]

کورش، شاهنشاه ایران، بابل را گشود و یهودیان را از اسارت رهانید و اجازه داد که بیت المقدس و معابد آن را باز سازی کند. از این پس در تمام دورهٔ هخامنشی، بیت المقدس ایالتی در قلمرو ایران به‌شمار می‌رفت.[۳]

مقارن سقوط هخامنشیان، این شهر در زمرهٔ متصرفات اسکندر قرار گرفت. پس از مرگ او مصریان، و آن گاه سلوکیان بر آن جا استیلا یافتند.

در سال ۶۳ ق. م، رومیان و در سال ۴۰ ق. م پارتیان ایرانی بر بیت المقدس مسلط شدند و اندکی بعد هرود به یاری رومیان بر بیت المقدس استیلا یافت. حضرت عیسی(ع) در دورهٔ حکومت هرود متولد شد.

در سال‌های ۶۶ و ۱۳۲ م شورشهایی بزرگ در بیت المقدس روی داد که به شدت از سوی رومیان سرکوب شد. سرزمین فلسطین و بیت المقدس در سال ۱۳۲ م به متصرفات قسطنطنین، امپراتور مسیحی روم افزوده شد. در این دوره کلیساها و انبیهٔ دینی مسیحی رو به توسعه نهاد و گروه‌های مسیحی به این شهر کوچیدند و در آن جا اقامت گزیدند.[۴]

پس از تجزیهٔ امپراطوری روم، فلسطین در قلمرو و دولت بیزانس قرار گرفت. مدتی بعد در پی شکست رومیان از ساسانیان، بیت المقدس به متصرفات ایران افزوده شد؛ ولی در تحولات نظامی و سیاسی بعدی، شهر دوباره تا فتح آن به دست مسلمانان به دست بیزانسیان افتاد.[۵]

دورهٔ اسلامی تا عصر عثمانی

فتح شام در اواخر خلافت ابوبکر آغاز شد و حدود ۳ سال بعد، مسلمان‌ها به دروازه‌های بیت المقدس رسیدند.[۶] آورده‌اند که ابو عبیده بن جراح پس از تسخیر دمشق، در حمله به بیت المقدس مردد بود. پس نامه به عمر نوشت و خلیفه به توصیه علی(ع) دستور داد روانهٔ بیت المقدس شود. ابو عبیده نیز پی در پی سپاهیانی به آن جا فرستاد و شهر را به محاصره گرفت.[۷] چندی بعد، ابو عبیده، مردم شهر را به تسلیم دعوت کرد و کار سرانجام به صلح انجامید و خلیفهٔ دوم خود به درخواست مردم شهر بیامد و صلح نامه نوشتند و دروازه‌های شهر را گشودند. مطابق این عهد نامه، مردم بر جان و مال و دین خود ایمن شدند؛ بدین سان که اگر می‌ماندند، بایستی جزیه می‌دادند و زیر حمایت مسلمان‌ها قرار می‌گرفتند. و اگر می‌خواستند، می توانستند اموال منقول خود را برداشته، به جای دیگر بروند.[۸]

جریان فتح بیت المقدس توسط مسلمانان در ربیع الآخر سال ۱۶ هـ. ق[۹] و به روایتی در سال ۱۷ هـ. ق اتفاق افتاد.[۱۰]

چنان‌که از آن صلحنامه و گزارش‌های مربوط به سالهای بعد، پیداست، مسلمان‌ها رفتاری تساهل آمیز با صاحبان ادیان، بویژه یهودیان که از سوی رومی‌ها در زحمت و آزار بودند، پیش گرفتند و بدین سبب، بیت المقدس به مرکز ادیان بزرگ الهی و شهر صلح و آرامش تبدیل شد.

از این زمان تا دههٔ ۷۰ هـ. ق، حادثهٔ بزرگی در این شهر اتفاق نیفتاد.[۱۱] به روز گار قیام عبدالله بن زبیر در حجاز و بازگویی کارهای زشت مروانیان که شامیان را نسبت به خلفا بد بین می‌کرد، عبدالملک بن مروان برای جلوگیری از سفر مردم به حجاز برای حج، به بنای قبه الصخره و جامع الاقصی دست زد تا شامیان برای حج به آن جا بروند. در تمام سالهایی که ابن زبیر به حجاز تسلط داشت، شامیان در موسم حج به طواف آن قبه می‌رفتند و همان‌جا قربانی می‌کردند.[۱۲] فرزند و جانشین او، ولید هم چند قبهٔ دیگر در بیت المقدس بنا کرد.[۱۳]

مسجد الاقصی بنایی سخت با شکوه بود و به نام هر پیامبر بزرگ، محرابی داشت. بیت المقدس در این زمان، یکی از شهرهای مهم ولایت فلسطین به‌شمار می‌رفت.[۱۴] اما این شهر در اواخر حکومت امویها و در پی شورش بر ضد مروان بن محمد، آسیب دید. منصور عباسی در سال ۱۴۰ ق به قدس رفت و مسجد و قبه را که خرابی‌ها در آن راه یافته بود، آباد ساخت و تغییراتی در نقشهٔ مسجد داد.[۱۵]

بیت المقدس در طی سه قرن اول خلافت عباسی، نقش تاریخی قابل توجهی نداشت. ظهور فاطمیان و تسلط آنان بر این شهر در سال ۳۵۸ هـ. ق، آن را وارد مرحله ای جدید از تاریخ حیات خود کرد.[۱۶] مقدسی در نیمهٔ دوم قرن ۴ ق ازآن به عنوان شهری کثیف و گران با حاکمانی نالایق و ستمگر یاد کرده است.[۱۷]

تسلط فاطمیان بر بیت المقدس با ظهور سلاجقه، مدتی خاتمه یافت ملکشاه در سال ۴۷۷ هـ. ق یکی از غلامان خود به نام ارتق بن اکشک را به موصل فرستاد و او از آن جا به شام رفت و از سوی تاج الدوله نقش بیت المقدس را به اقطاع گرفت. ارتقیان تا سال ۴۹۱ هـ. ق، بر آن جا حکومت کردند و در این سال بر اثر هجوم الافضل، وزیر فاطمیان، شهر را رها کردند و مصریان دوباره بر آن جا مسلط شدند.[۱۸]

اما این تسلط دوامی نیافت و جنگجویان صلیبی در روز جمعه ۱۳ شعبان ۴۹۲ هـ. ق، قدس را از مصریها گرفتند و دست به قتل و غارت زدند.[۱۹] بیت المقدس تا سال ۵۸۳ هـ. ق در دست صلیبیان بود. در این سال صلاح الدین ایوبی آن را باز پس گرفت. به دستور وی مسجد الاقصی را باز سازی کردند و در آن نماز خواندند.[۲۰]

کوشش‌های فرنگی‌ها برای تسخیر مجد شهر در عصر صلاح الدین ایوبی به جایی نرسید.[۲۱] در سال ۶۰۰ ق نیز فرنگی‌ها برای باز پس‌گیری بیت المقدس کوشش‌های بی‌نتیجه ای کردند.[۲۲] اما پس از مرگ العادل ایوبی، صلیبیان پس از تسخیر دمیاط رو به بیت المقدس نهادند. المعظم که تاب مقاومت نداشت در محرم ۶۱۶ هـ. ق دیوارهای شهر را ویران کرد تا فرنگی‌ها پس از چیرگی نتوانند از آن جا به عنوان پایگاهی برای حمله به دیگر نقاط استفاده کنند.[۲۳]

از این پس، بیت المقدس میان مسلمان‌ها و فرنگی‌ها، دست به دست می‌شد. در سال ۶۲۶ هـ. ق، بیت المقدس در دست مصریها بود. در همین تاریخ شهر مطابق معاهده ای به فرنگی‌ها واگذار شد و فریدریک دوم، شاه آلمان در کلیسای قیامت تاجگذاری کرد. در سال ۶۴۱ هـ. ق، ایوبیان مصر به توسط ممالیک ترک، باز بر آنجا مسلط شدند. گرچه مدتی بعد بر اثر کشمکش‌های محلی و تهاجم خوارزمیان، شهر به دست صلیبیان افتاده ولی خوارزمیان به سرعت بر شهر چیره شدند. در سال ۶۵۱ هـ. ق که ممالیک مصر رشتهٔ کارها را در دست گرفتند، خواستند برای مقابله با شامی‌ها، بیت المقدس را به فرنگی‌ها بدهند ولی وساطت خلیفهٔ عباسی، کار را به صلح کشاند و بیت المقدس در دست مصریها بازماند.[۲۴]

عصر عثمانی

از سال ۱۵۱۷ م بیت المقدس تحت ادارهٔ حکومت عثمانی درآمد و همچنان در دست آنان قرار داشت تا آن که در سال ۱۹۱۷ م ۱۳۳۷ هـ امپریالیسم انگلیس به همکاری نیروهای متفقین و سربازان «انقلاب عربی» آن جا را تصرف کردند.[۲۵] بعد از فتح بیت المقدس، فرمانده سپاه انگلستان اعلام کرد که این منطقه ازاین به بعد توسط یک حکومت نظامی به نام «ادارهٔ جنوبی متصرفات دشمن» تابع فرماندهی لشکر، اداره خواهد شد.[۲۶]

در دوران قیمومیت انگلستان بر این شهر، تلاش زیادی برای یهودی سازی این شهر (با مهاجرت‌های ترغیبی یهودیان از سراسر جهان) صورت گرفت و اعتراضات و درگیری‌های زیادی به دنبال داشت تا این که در سال ۱۳۲۶ هـ. ق، ۱۹۴۷ م دولت بریتانیا اعلام کرد که قیمومت خود را در ۱۵ آوریل ۱۹۴۸ ملغی خواهد ساخت و سرانجام در ۱۴ ماه مه، آخرین فرمانده عالی بریتانیا از فلسطین خارج شد و قیمومت این کشور عملاً ملغی گردید. در همین سال، سازمان ملل، این مسئله را مطرح ساخت که بیت المقدس به صورت شهری بین‌المللی در آید. با رد این پیشنهاد از سوی دولت‌های عربی، بر اساس قطعنامهٔ سازمان ملل، بیت المقدس به دو نیم شرقی (شامل شهر کهن در اختیار عربها) و غربی (در دست یهودیان) تقسیم شد.

طی جنگ ۶ روزه در ۷ ژوئن ۱۹۶۷م اسرائیل، بخش شرقی را نیز تصرف کرد. حادثهٔ دیگری که در این سال اتفاق افتاد، آتش‌سوزی مسجد الاقصی بود که موجب برانگیخته شدن احساسات مسلمانان شد. به دنبال آن و برای رسیدگی به این موضوع، سازمان کنفرانس اسلامی در رباط (پایتخت مراکش) برگزار شد و کشورهای اسلامی، اسرائیل را مسئول این آتش‌سوزی اعلام کردند.[۲۷]

خلاصه: از زمان اشغال فلسطین و بویژه بیت المقدس تا کنون قیام‌ها و مبارزات بسیار خونباری شکل گرفته است. در سال‌های اخیر نیز به دنبال ورود «شارون» به مسجد الاقصی درگیریهای خونین بین فلسطینیان و صهونیست‌ها به وجود آمده است که هر روز هم ادامه دارد.

مطالعه بیشتر

۱. کتاب سرگذشت فلسطین، تألیف اکرم زعیتر ترجمهٔ آیه الله هاشمی رفسنجانی مراجعه شود.

منابع

  1. دایرةالمعارف تشیع، مؤسسهٔ دایرة المعارف تشیع با همکاری شرکت نشر یادآوران، چاپ اول، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۵۵۸.
  2. دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ هـ ش، جلد سیزدهم، ص۳۰۰ و ۳۰۱.
  3. پرفسور محمد آ. دندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ترجمهٔ خشایار بهاری، تهران، نشر کارنگ، ۱۳۸۱ هـ ش، چاپ اول، ص۸۴ و ۸۵.
  4. دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، پیشین، جلد سیزدهم، ص۳۰۱.
  5. تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمهٔ زریاب، عباس ، انتشارات انجمن آثار ملی، چاپ اول، ۱۳۵۸هـ. ش، ص۴۳۱ و ۴۳۲.
  6. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، فتوح البلدان، ترجمه و تعلیقات و مقدمه از دکتر توکل، محمد نشر نقره، چاپ اول، ۱۳۳۷ هـ. ش، ص۲۰۰.
  7. واقدی، فتوح الشام، جلد اول، ص۳۱۸.
  8. تاریخ طبری، چاپ چهارم، قاهره، دار المعارف، ۱۳۸۲ هـ. ق، جلد سوم، ص۶۰۸ و ۶۰۹.
  9. تاریخ طبری، بیروت، دار القاموس الحدیث، جلد چهارم، ص۱۶۰.
  10. یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ هـ. ق، جلد پنجم، ص۱۹۹.
  11. دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، پیشین، جلد سیزدهم، ص۳۰۲.
  12. ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، دار الکتب العلمیه، جلد ۸، ص ۲۸۳.
  13. همان، جلد ۹، ص۱۶۵.
  14. ابو الفداء، تقویم البلدان، ترجمهٔ عبدالمحمد آیتی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول، ۱۳۴۹ هـ. ش، ص۲۴۴.
  15. البدایه و النهایه، جلد ۸، ص۲۸۱.
  16. دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، پیشین، جلد سیزدهم، ص۳۰۲.
  17. مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ترجمهٔ نقی منزوی، دکتر علی، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، ۱۳۶۱ هـ. ش، ص۲۳۴ و ۲۳۵.
  18. ابن میسر، اخبار مصر، قاهره، ص۶۵ و ۶۶.
  19. البدایه و النهایه، جلد ۱۲، ص۱۵۶.
  20. همان، ج۱۲، ص۳۲۲–۳۲۴.
  21. همان، جلد دوازدهم، ص۳۴۶.
  22. همان، جلد سیزدهم، ص۳۶.
  23. همان، جلد سیزدهم، ص۸۳.
  24. دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، پیشین، ص۳۰۳.
  25. خسروشاهی، سید هادی تاریخ بیت المقدس و مسألهٔ فلسطین، ۱۳۵۴ ش، چاپ اول، ص۲۵.
  26. زعیتر، اکرم، سرگذشت فلسطین یا کار نامهٔ سیاه استعمار، ترجمهٔ هاشمی رفسنجانی، اکبر، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۲ هـ. ش، ص۱۱۹.
  27. دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، پیشین، جلد سیزدهم، ص۳۰۴ و ۳۰۵.