الهی نبودن ادیان

نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۰۴ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} می توان گفت مشکل محتوایی جدی ندارد ولی تقریبا باید از نو نوشته شود به لحاظ ادبیات و زیاده نویسی عنوان شبهه: دین اسلام کپی از یهودیت و شرح خاطرات محمد چکیده شبهه: ادیان كپی ناشیانه‌ای از هم با مانیفست خدای موهومشان هستند. مسیحی...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


می توان گفت مشکل محتوایی جدی ندارد ولی تقریبا باید از نو نوشته شود به لحاظ ادبیات و زیاده نویسی



عنوان شبهه: دین اسلام کپی از یهودیت و شرح خاطرات محمد

چکیده شبهه:

ادیان كپی ناشیانه‌ای از هم با مانیفست خدای موهومشان هستند. مسیحیت یك پروژه دولتی پیچیده، نوعی ورزش تبلیغاتی برای ساكت كردن افراد از امپراتوری روم بنیان گذاشته شد. رومیان برای جلوگیری از گسترش فعالیت‌های تبلیغی یهودیان متعصب به شیوه‌ای نه‌چندان مسالمت‌آمیز «داستان مسیح» را اختراع نمودند. قرن‌ها بعد در شبه‌جزیره عربستان با توسل به همین ایدئولوژی تبلیغاتی عصر رومیان و با توسل به همان گفتارهای یهودیان شخصی به نام محمد ایدئولوژی دیگری به نام اسلام را بنیان گذاشت و برای همین است كه قران هیچ‌چیزی از خود برای ارائه كردن ندارد تمام چیزهایی كه مسلمانان به‌عنوان معجزه علمی از آن نام می‌برند كپی ناشیانه‌ای از مطالب تورات و مابقی هم شرح خاطرات محمد در زمان ریاست خود است. بنابراین ادیان درواقع یك طح تبلیغاتی و یك پروژه مهارکننده طبقه متخاصم از دوران حضور خود برای قدرت‌طلبی و استثمار طبقه فرودست می‌باشند.

چکیده پاسخ

مستشکل هیچ دلیل و مستندی برای ادعای خود ذکر نکرده است. تردیدی در این نیست که ادیان توحیدی و آسمانی دارای مانیفست و بیانیه‌ واحدی هستند و این وحدت بیانیه که مبتنی بر توحید، نبوت و معاد است نه‌تنها هیچ خدشه‌ای بر این ادیان وارد نمی‌کند بلکه دلیل روشنی بر این است که همه این ادیان منشأ الهی دارند و توسط پیامبران اولوالعزم برای هدایت بشر آورده شده‌اند. این پیامبران قرن‌ها از هم فاصله داشته و این توهم که آنان ممکن است باهم تبانی نموده باشند تا بر یک مانیفست دینشان را برای مردم عرضه کنند غیرمعقول و ناصواب است. افزون بر دلایل عقلی که بر وجود خدای واحد و خالق اقامه‌شده، وجود همین پیامبران که از یک خدا سخن گفته و مردم را به‌سوی آن دعوت نموده دلیل مستقلی بر اثبات وجود خدا است.

مقدمه

در جامعه انسانی از گذشته تا حال بسیار بوده‌اند کسانی که با ادیان توحیدی و آسمانی خصومت داشته و به‌ویژه منکر خدای واحدی هستند که پیامبران را برای هدایت بشر مبعوث کرده است. درعین‌حال معمولاً از سوی آنان هیچ اعتراض و نقدی متوجه ادیان ساخته دست بشر و بت‌پرستی نشده و نمی‌شود. در این شبهه وحدت مانیفست و بیانیه واحد در بین ادیان الهی دلیل بر بطلان این ادیان تلقی گردیده و همچنین ادعاشده که دین اسلام از دین یهودیت گرفته‌شده و محتوای قرآن را خاطرات پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله) تشکیل داده و چیزی برای ارائه کردن ندارد. سپس ادعاشده که ادیان توحیدی برای قدرت‌طلبی و استثمار طبقه فرودست تأسیس گردیده‌اند. در این مقاله به این شبهه که شامل چند شبهه فرعی می‌شود پاسخ‌داده‌شده است.

پاسخ شبهه

در پاسخ شبهه اول گفته می‌شود که ادیان توحیدی و آسمانی در حقیقت یک دین است. زیرا ادیان توحیدی توسط پیامبران الهی از سوی خدای واحد ارسال‌شده و طبع مسئله اقتضا می‌کند که باید دارای یک مانیفست باشند که مبتنی بر توحید، نبوت و معاد است. طبق فرمایش علامه طباطبایی دین در پیش خدا یك دین است و هیچ اختلافی در آن وجود ندارد و آن دین اسلام است كه عبارت از تسلیم در برابر حق است. ولو ازنظر كمی و كیفی در شرایع انبیائش اختلاف وجود دارد، لكن درعین‌حال یک‌چیز بیش نیست و بین شرایع پیامبران اختلاف با تضاد و تنافی وجود ندارد.[۱] پس اسلام همان دین حنیف است كه بنایش بر توحید نهاده شده است و دین همه انبیاء، دین توحیدی بوده است. اگر این ادیان از مانیفست واحد برخوردار نبودند قطعاً الهی بودن این ادیان موردتردید قرارگرفته و زیر سؤال می‌رفت. پس وحدت مانیفست نه‌تنها هیچ خدشه‌ای بر این ادیان وارد نمی‌کند، بلکه دلیل واضح بر اثبات خدای واحد است که این ادیان را در زمان‌های مختلف بر پیامبران متعدد برای هدایت بشر ارسال نموده است.

اینکه ادعاشده رومیان برای جلوگیری از گسترش یهودیت حضرت مسیح (علیه‌السلام) را اختراع نمود، ادعای بسیار ناشیانه و غیر عالمانه است. زیرا حضرت مسیح(علیه‌السلام) برای تأیید شریعت حضرت موسی (علیه‌السلام) در معارضه با بت‌پرستان رومی مبعوث گردید. عموم خطابات حضرت عیسی(علیه‌السلام) پیرامون اصلاح جامعه یهودی بوده و شریعت که در دین یهود نقش بسیار پررنگی داشته است، به‌صورت کلی مورد تأیید عیسی مسیح(علیه‌السلام) قرارگرفته است. او به‌صراحت می‌گوید که تصمیمی بر رد تورات و شریعت ندارد: «گمان مبرید كه آمده‏ام تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم نیامده‏ام تا باطل‌نمایم بلكه تا تمام كنم * زیرا هرآینه به شما می‏گویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود * پس هر كه یكی از این احكام كوچک‌ترین را بشكند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملكوت آسمان كمترین شمرده شود؛ امّا هر كه به عمل آورد و تعلیم نماید او در ملكوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد».[۲]

بامطالعه عهد جدید به‌وضوح می‌توان فهمید كه نه‌تنها حضرت عیسی(علیه‌السلام) به براندازی شریعت حضرت موسی (علیه‌السلام) دست نزد، بلكه بر آن بسیار پافشاری کرده و آثار این پافشاری در گفتار و رفتار او آشكار بود و در اناجیل هم‌نوا به برخی از آن‌ها اشاره‌شده است.

اما کسی که مسیحیت را به نفع رومیان بت‌پرست در برابر دین یهودیت قرارداد پولس بود. او با داستانی که برای مسیحی شدن خود ساخت بیش از هر چیز دیگری جامعه جوان مسیحی را نگران ساخت؛ زیرا در این داستان کسی ظهور کرده بود که شاگرد مستقیم عیسی(علیه‌السلام) نبود. او که در آغاز به‌عنوان آزاردهنده مسیحیان شهرت یافته بود، در خوش‌بینانه‌ترین فرض، عیسی(علیه‌السلام) را از طریق سخنان مردم شناخته بود و درعین‌حال بر مبنای انگیزه‌ای کاملاً شخصی و ادعای اثبات‌ناپذیر، خود را شاگرد عیسی مسیح می¬دانست. رساله‌های منسوب به پولس و اعمال رسولان به‌عنوان تنها منبعی که از زندگی پولس خبر می¬دهند، بر این نکته توافق دارند که جامعه جوان مسیحی از نام پولس در هراس بود.[۳] مسیحیان اولیه معتقد بودند که پولس یک رسول معتبر و اصیل نیست بلکه او برای اینکه پیام خود را بهتر به غیر یهودیان برساند، از شرایط و مقتضیات مشروع و حقایق بنیادی دور شده است.[۴]

پولس بعد از اعلام مسیحیتش که در فاصله سالهای ۳۳-۳۷م اتفاق افتاد[۵] بی‌درنگ در دمشق در موعظه‌هایش ابراز داشت که عیسی پسر خداست.[۶] او بعدازاین تحول در مناطق مختلف آسیا و اروپا برای مسیحی کردن مردم به موعظه و تبلیغ پرداخت و تأکید بر این داشت که موانع دینی و اجتماعی میان یهودیان و غیر یهودیان برچیده شده است و این فرایند تنشی میان پولس و مسیحیان محافظه‌کار پدید آورد.[۷] او به این باور بود که اقوام غیر یهودی لزومی ندارد به دین یهودی درآیند(به شریعت حضرت موسی(علیه‌السلام) عمل کند) بلکه معتقد بود که مژده نجات و رستگاری الهی امری همگانی است. این در حالی است که مسیحیان اولیه معتقد بودند پذیرش شریعت و عمل به آن در دین مسیحیت ضروری است. این تباین اعتقاد بین پولس و حواریون و مسیحیان[۸] و اینکه پولس مسیحیت یونانی مآب را تأسیس نمود، این اجبار را به وجود آورد که شورای رسولان اورشلیم در سال ۴۸م. علیه او قطعنامه‌ای صادر کنند؛[۹] او به دلیل این‌که شریعت دین یهود برای غیر یهودیان خوش¬آیند نیست، کنار گذاشتن احکام و الزامات یهودی را ضروری و عقلانی دانسته و در اولین شورای کلیسا در اورشلیم در سال ۴۹م. باوجود اکراه مشایخ کلیسا با آنان به توافق رسید[۱۰] و موفق به کسب این رأی گردید که افراد غیر کلیمی اجازه داشته باشند بدون ختنه و پذیرش شریعت تورات به دین مسیح درآیند[۱۱] و به‌این‌ترتیب جدایی مسیحیت از یهودیت به دست پولس صورت گرفت[۱۲] و مسیحیت از قید شریعت آزاد شد تا بتواند به یک دین جهانی تبدیل شود و عنوان رسول امت‌های غیر کلیمی را به خود اختصاص دهد.[۱۳] درواقع پولس با این فعالیت خود، کافران را به دین مسیح دعوت نکرد بلکه با حذف شریعت و اعلام الوهیت حضرت مسیح(علیه‌السلام) مسیحیت را بر فرهنگ و عقاید آنان منطبق کرده و آن را جهانی نمود و درنهایت معمار مسیحیت کنونی شد به‌گونه‌ای که در نزد مسیحیان لقب دومین مؤسس مسیحیت را به خود اختصاص داد؟[۱۴] و بنیان‌گذار مسیحیت غیر یهودی به شمار آمد![۱۵]

اما این شبهه که پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله) ایدئولوژی خود را از گفتار یهودیان گرفته، نیز از عدم آگاهی نسبت به تاریخ ادیان ناشی شده است. زیرا اولاً هیچ دلیلی تاریخی بر این ادعا وجود ندارد. ثانیاً محتوای شرک‌آلود تورات به خاطر تحریفی که در آن صورت گرفته است نیز ادعای برگرفته شدن قرآن از تورات را باطل می‌کند. تورات در مورد خدا دیدگاه غیرتوحیدی و خداشناسی انسان انگارانه(دروغ[۱۶]،بخل[۱۷]،... ) و تشبیه[۱۸]و، شرک[۱۹] و تجسیم[۲۰] را بیان می‌دارد درحالی‌که قرآن نه‌تنها هیچ‌یکی از اوصاف یادشده را به خداوند نسبت نمی‌دهد بلکه خداوند متعال را بری از صفات مخلوق می‌داند و صفات کمالی و جلالی را برای خداوند متعال اثبات می‌کند.[۲۱] همچنین دیدگاه تورات نسبت به انبیاء الهی کاملاً با دیدگاه قرآن در تضاد است.

با توجه به اینکه همه کتب آسمانی منشأ وحیانی دارند، وجود تعالیم مشابه در کتاب‌های آسمانی دلیل بر این نمی‌شود که قرآن از تورات و یا انجیل نسخه‌برداری‌شده است؛ بلکه طبع مسئله اقتضا می‌کند که باید شباهت‌هایی در آموزه‌های آن‌ها وجود داشته باشد اگر این شباهت‌ها در این کتابها وجود نمی‌داشت دلیل بر این می‌شد که این کتابها از یک مبدأ صادر و نازل نشده است.

افزون بر این‌ها دلایل متعدد غیرقابل‌انکار بر عدم این تأثیرپذیری و بر وحیانی بودن دین اسلام وجود دارد که مجالی برای بیان آن‌ها در این مقاله نیست. افزون بر معجزه بودن قرآن و محتویات بلند آن، چیزی که در اینجا قابل‌توجه است این است که تاریخ زندگی پیامبر اسلام(صلی‌الله علیه و آله) و چگونگی بعثت و گرفتن وحی و تبلیغ آن به مردم به‌قدری روشن است كه هرگونه تأثیرپذیری پیامبر و دین او از هر دین و فرهنگی خارج از محدوده وحی الهی را نفی می¬كند و حتی در حد احتمال و تصور هم این پدیده قابل‌قبول نیست. زیرا دین اسلام و آموزه‌های آن در برابر دو دین یهودیت و مسیحیت قرار گرفت و آموزه‌ها و تعالیم انحرافی آن‌ها را مردود شمرد و منسوخ اعلام كرد و درعین‌حال یهود و نصارا برای شكست و تضعیف دین جدید محمد(صلی‌الله علیه و آله) از هر وسیله¬ای استفاده می‌کرد؛ ولی هرگز در راستای مقابله با پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) نتوانستند ادعا كند كه پیامبر از دین یهودیت یا مسیحیت مطلبی را جمع‌آوری نموده و به‌عنوان وحی به خورد مردم می‌دهند. اگر چنین چیزی ممكن بود قطعاً آن‌ها لااقل در حد احتمال به آن دامن می¬زدند.

اینکه ادعاشده است محتویات قرآن متشکل از شرح خاطرات پیامبر اسلام(صلی‌الله علیه و آله) است و قرآن چیزی برای ارائه ندارد، برای هیچ عاقلی قابل‌پذیرش نیست. زیرا اولاً هیچ خاطره‌ای نه در قرآن و نه در احادیث آن حضرت محتوای دین اسلام را تشکیل نمی‌دهد. ثانیاً از مراجعه به قرآن کریم و احادیث پیامبر اسلام(صلی‌الله علیه و آله) محتوای دین اسلام در ابعاد علمی، اقتصادی، حکومتی، معنوی، مسائل اعتقادی و... قابل‌دسترسی است و محتوای قرآن و احادیث معصومین در تمام جهات هدایت‌گری و سعادت دنیوی و اخروی مطالب بسیار بلند و غیرقابل خدشه برای بشر ارائه داده است.

اما این ادعا که هدف ادیان توحیدی قدرت‌طلبی و استثمار طبقه فرودست است، نیز غیر عالمانه است. البته این سخن را مارکس بسیار بی‌پرده گفته که دین توهمی محض است، دین حادترین مثال ایدئولوژی و مثال یک نظام عقیدتی است که هدف عمده آن تأمین دلایل و بهانه‌های حفظ امور جامعه به‌گونه‌ای است که ستم گران دوست دارند. او می‌گوید که اعتقاد به یک خدا و یا خدایان محصول نامیمون نزاع طبقاتی است، چیزی که نه‌تنها باید رها شود بلکه باید همراه با تحقیر رها شود.[۲۲]

اینکه مارکس می‌گوید دین در خدمت ستمگران و سرمایه‌داران بوده و گرایش به آن در جامعه از طرف آنان دامن زده می‌شود، تاریخ مسلم خلاف آن را ثابت می‌کند. یعنی ستمگران و صاحبان سرمایه در برابر ادیان توحیدی مخالفت آشکار نموده و در مقابل این ادیان استکبار می‌جسته و مانع از گرایش مردم به آن می‌شده‌اند. در قرآن کریم به این مطلب در آیات متعددی اشاره‌شده است.

در داستان حضرت صالح (علیه‌السلام)می‌فرماید: «قالَ الْمَلَأُ الَّذینَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَ تَعْلَمُونَ آن صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ، قالَ الَّذینَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذی آمَنْتُمْ بِهِ كافِرُونَ»[۲۳]؛ «اشراف متكبر قوم او، به مستضعفانى كه ایمان آورده بودند، گفتند: «آیا (براستى) شما یقین دارید كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده‌شده است؟» آن‌ها گفتند: «ما به آنچه او بدان مأموریت یافته، ایمان آورده‏ایم». در داستان حضرت شعیب می‌فرماید: «قالَ الْمَلَأُ الَّذینَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ یا شُعَیبُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْیتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی‏ مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهینَ، وَ قالَ الْمَلَأُ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیباً إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ»[۲۴]؛ «اشراف زورمند و متكبّر از قوم او گفتند: «اى شعیب! به‌یقین، تو و كسانى را كه به تو ایمان آورده‏اند، از شهر و دیار خود بیرون خواهیم كرد، یا به آیین ما بازگردید» كفت: «آیا (مى‏خواهید ما را بازگردانید) اگرچه مایل نباشیم؟! اشراف زورمند از قوم او كه كافر شده بودند گفتند: «اگر از شعیب پیروى كنید، شما هم زیانكار خواهید شد!». فرعون و اطرافیان او در برابر حضرت موسی(علیه‌السلام) نیز همین موضع را داشته است. هنگامی‌که حضرت موسی به فرعون گفت من فرستاده خدا هستم، مرفهین و سرمایه‌داران قوم فرعون او را به سحر و جادو متهم نمودند و پس‌ازآنکه که بر ساحران فرعون با معجزه غالب گردید، اشراف قوم فرعون (به فرعون) گفتند: «آیا موسى و قومش را رها مى‏كنى كه در زمین فساد كنند، و تو و خدایانت را رها سازد؟!» گفت: «به‌زودی پسرانشان را مى‏كشیم، و دخترانشان را زنده نگه مى‏داریم (تا به ما خدمت كنند) و ما بر آن‌ها کاملاً مسلّطیم!»[۲۵]

در آیات قرآن کریم بازگوه شده که پیامبران الهی هیچ مزدی را در قبال رسالت و هدایت بشر از مردم نخواسته و تأکید بر این داشته که مزد و اجرت آنان بر عهده خداوند است. آیه « وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ آن أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى‏ رَبِّ الْعالَمينَ» به صورت مکرر از سوی پیامبران در قرآن نقل گردیده است.[۲۶]

افزون بر این‌ها آموزه‌های ادیان حتی ادیان بشری و غیر ابراهیمی ظلم‌ستیزی و اجرای قسط و عدالت را از برنامه‌های اصلی خود قرارداده و با هر نوع ظلم و اجحاف در حق انسان از طرف هرکسی می‌خواهد باشد مخالف است.

نتیجه:

وحدت مانیفست در ادیان الهی نه تنها هیچ خدشه ای بر این ادیان وارد نمی کند بلکه دلیل روشنی بر این می شود که این ادیان دارای یک مصدر هستند که عبارت از خدای متعال باشد. همچنین با دلایلی روشن گردید که دین اسلام نه از دین یهودیت کپی شده است و نه از شرح خاطرات محمد(صلی‌الله علیه و آله) تشکیل گردیده است بلکه دارای آموزه های بسیار عالی در جهت رستگاری بشر برای ارائه دارد و این ستمگران و بالا دستان بوده و هستند که با این ادیان مخالفت کرده و می کنند.

منابع

  1. محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳صص۱۲۰و۱۲۱.
  2. انجیل متی، ۵: ۱۷-۱۹.
  3. هانس کونگ، متفکران بزرگ مسیحی، ترجمه: گروه مترجمان، ص۱۷.
  4. دایره المعارف کتاب مقدس(Holy Bible Encyclopedia)، مسئول ترجمه: بهرام محمدیان، ص۲۹۲.
  5. ریچارد بوش و دیگران، ادیان در جهان امروز(جهان مذهبی)، ترجمه: عبدالرحیم گواهی، ص۷۰۳.
  6. اعمال رسولان، ۹: ۲۰.
  7. جان ر. هینلز، فرهنگ ادیان جهان، ترجمه: گروه مترجمان، ص۱۶۶.
  8. ریچارد بوش و دیگران، ادیان در جهان امروز(جهان مذهبی)، ترجمه: عبدالرحیم گواهی، ص۷۰۴.
  9. هانس کونگ، متفکران بزرگ مسیحی، ترجمه: گروه مترجمان، ص۲۲.
  10. کارل کائوتسکی، بنیادهای مسیحیت، ترجمه: عباس میلانی، ص۴۴.
  11. رابرت هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه: عبدالرحیم گواهی، ص۳۴۷؛ جان بایر ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، ص۶۱۶.
  12. اکادمی علوم اتحاد شوروی، مبانی مسیحیت، ترجمه: از فرانسه به فارسی: اسدالله مبشری، ص۱۳۷.
  13. رابرت هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه: عبدالرحيم گواهي، ص۳۴۷ ؛ جان بایر ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، ص۶۱۶.
  14. جان بایر ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه: علی اصغر حکمت، ص۶۱۳؛ جوان ا.ُ گریدی، مسیحیت و بدعتها، ترجمه: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، ص۴۷.
  15. جان ر. هینلز، فرهنگ ادیان جهان، ترجمه: گروه مترجمان، ص۱۶۶.
  16. خداوند دروغ می گوید: خداوند گفت از این درخت نخورید كه می میرید ۲: ۱۷.
  17. خداوند بخل می ورزد: خداوند نمی خواست آدم و حوا از درخت علم و حیات بخورند و دانا شوند و زندگی جاویدان پیدا كنند
  18. فروم، اریك، همانند خدایان خواهید شد، ترجمه نادرپور خلخالی، تهران، جهاد دانشگاهی، ۱۳۷۷، ص۱۳۱؛ هاكس، جیمز، قاموس كتاب مقدس، ترجمه و تالیف مستر هاكس، تهران، اساطیر،۱۳۷۷، ص۵۰.
  19. برخی صاحب نظران الهیات مسیحی معتقدند كه اصل تثلیث به نحو تلویحی و به نوعی، آماده سازی بلندمدت در این جمله عهد عتیق بیان شده است ؛ ماسون، دنیز، قرآن وكتاب مقدس،پیشین،ص ۱۲۸؛ وجود شریك برای خداوند: آدم پس از خوردن از درخت نیك و بد مثل ما شده است
  20. نسبت جسمانیت به خداوند: عصر آن روز شنیدند خداوند در باغ راه می رود ۳: ۸
  21. ایزوتسو، توشیهیكو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمدآرام، تهران، شركت سهامی انتشار،۱۳۶۱،ص ۱۱۹.
  22. همان، ص۲۰۹-۲۱۰.
  23. الاعراف، ۷۵ و ۷۶.
  24. الاعراف، ۸۸ و۹۰.
  25. رک: آیات ۱۰۴-۱۲۷ سوره اعراف.
  26. رک: شعراء، آیات ۱۰۹، ۱۲۷، ۱۴۵، ۱۸۰، ؛ هود، ۵۱، سبأ ۴۷.