جایگاه امامت در اندیشه شیعه

نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۸:۴۳ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{شاخه | شاخه اصلی = |شاخه فرعی۱ = |شاخه فرعی۲ = |شاخه فرعی۳ = }} {{سو...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

چرا شیعه به بحث امامت اهمیت ویژه می¬دهد، جایگاه امامت در اندیشه شیعه چیست؟

پرسش از منزلت و اهميت امامت در انديشه کلامي شيعه، ازمباحث مهمي است که مورد تصريح و تدوين قرار گرفته است و در روايات نيز به صورت هاي گوناگوني به ميان آمده است.}}[۱] قبل از بيان اهميت امامت از منظر شيعه، لازم است تعريف آن را از نظر متکلمان شيعه ارائه داد، تا بنابر نوع ديد و نگرش شيعه، به بحث امامت، به اهميت آن بهتر پي برد و به آنها اشاره کرد. از مجموع تعريف هاي گوناگوني که متکلمان شيعه از امامت کرده اند، به مولفه هاي زير مي رسيم:

الف) جانشيني پيامبر گرامي اسلام(ص) ؛ امام کسي است که پس از پيامبر اسلام(ص) بر مسند او مي نشيند.

ب) ولايت و سرپرستي همه مکلفان؛ که شامل ولايت در امور ديني و دنيوي آنهاست[۲] و اين به معناي رياست عامّه بر امت است و مراد اين است که امامت، عالي ترين منصب در جامعه ديني پس از پيامبر گرامي اسلام(ص) است.

ج) واجب الاطاعه بودن؛ امام، جانشين پيامبر اکرم(ص) و ولي امّت است، به گونه اي که اطاعت از فرمان او در حدّ اطاعت از فرمان پيامبر اکرم(ص) وجوب دارد. امام، صرفا يک راهنما و هدايتگر نيست که امت در قبال وي هيچ وظيفه اي نداشته باشد؛ بلکه امت، هم در امور دين و هم در امور دنيا بايد از وي اطاعت کند.[۳]

متکلمان شيعه، با ذکر سه قيد، نيابت از پيامبر اکرم(ص) ، رياست عامّه و رياست الهيّه يا رياست ديني، سعي کرده اند تفاوت حکومت هاي غير ديني ملوک و پادشاهان را با ولايت ائمه نشان دهند. اکنون مختصرا به ذکر اهميت امامت در انديشه شيعي مي پردازيم.

۱. اطاعت امام، در رديف اطاعت خدا و پيامبر اکرم(ص) است. چنان که قرآن اطاعت از ﴿اولوالامر[۴]، (فرمانروايان) را چنين قلمداد کرده است.[۵] پيغمبر اکرم(ص) نيز تعداد ايشان را با ذکر نام، در رواياتي، ذکر فرموده، و آنان را از فرزندان و نسل خود دانسته است.

۲. امامت، يک منصب الهي و فراتر از گزينش و انتخاب انسان¬ها است؛ هرگز فردي از طريق انتخاب مردم يا انتخاب اهل حلّ و عقد و دايره شورا به مقام امامت نمي رسد، همان طور که نبي چنين است و خداوند متعال بايد نبي و پيامبر را تعيين کند. در امامت هرگز انتخابات و فضيلت تراشيهاي بي مبنا و تعيين رسمي به وسيله عوامل داخلي و خارجي، ملاک نيل به اين مقام نيست.[۶]

۳. امامت، آخرين مرحله سير تکاملي انسان؛ قرآن مجيد، اهميت خاصي براي امامت قائل است و آن را آخرين مرحله سير تکاملي انسان شمرده است که تنها پيامبران اولوالعزم و کسانی که هم رتبه آنان است، به آن مي رسند: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ.[۷] ابراهيم را با وسايل گوناگون آزمود و او به خوبي از عهده آزمايش برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهيم عرض کرد: از دودمان من (نيز اماماني قرار بده) خداوند فرمود: پيمان من به ستمکاران نمي رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم هستند، شايسته اين مقامند). از آيه مورد بحث، چنين استفاده مي شود که مقام امامت اعطا شده به ابراهيم(ع) بعد از پيروزي در همه اين آزمونها، برتر از نبوت و رسالت او بوده است.[۸]

۴. امامت، يگانه راه خدا؛ درباره مودّت خاندان رسالت و امامت، در آيات قرآن مجيد، سه تعبير وجود دارد که معلوم مي شود پيروي از امامت، يگانه راه نزديک شدن به خداست: ۱. در يک مورد، خداوند به پيامبرش مي فرمايد: {{قرآن|قُل لَّا أَسْأَلُکمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّه فِي الْقُرْبَى[۹]؛ بگو: من مزد رسالت خود را از شما نمي خواهم، مگر دوستي نزديکانم را».

۲. در مورد ديگر، مي فرمايد: ﴿قُلْ مَا سَأَلْتُکم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّه....[۱۰]؛ بگو: مزدي که از شما مي خواستم، به سود شماست (نه به سود من)، مزد من فقط به عهده خداست».

۳. درمورد سوم، مي فرمايد: ﴿قُلْ مَا أَسْأَلُکمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاء أَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا[۱۱]؛ مزدي از شما نمي خواهم، مگر اين که کسي از شما خواسته باشد راهي، به پروردگار انتخاب کند».

پيامبر اکرم(ص) در آيه اوّل، مودّت ائمه حق را مزد رسالت خويش مي داند و در آيه دوم، تذکر مي دهد که سود اين تنها مزد، براي امت است، نه براي من. و در آيه سوم، توضيح مي دهد که فلسفه اين موّدت «مزد» اين است که يگانه راه پرورش و تکامل و حرکت به سوي کمال مطلق است. دعاي ندبه سه آيه مذکور را با هم جمع نموده، اين نتيجه را مي گيرد: «فکانوا هم السبيل اليک و المسلک الي رضوانک»؛ آنها (ائمه حق) راه به سوي تو و طريق وصول به رضوان تو بودند.[۱۲]

نتيجه آنکه، تنها امامان حق هستند که مي توانند ما را به خدا برسانند.

۵. شناخت امام، اساس خدا شناسي؛ چنانچه از حضرت سيد الشهداء(ع) نقل شده است؛ امام صادق(ع) مي فرمايد: حضرت امام حسين(ع) روزي بر يارانش وارد شد... در اين هنگام، کسي عرض کرد: اي فرزند رسول خدا! پدر و مادرم فداي تو باد! معرفت و شناخت خدا چيست؟ امام(ع) فرمود: معرفت خدا اين است، که مردم هر عصر و زمان، امام و رهبر دوران خود را شناسايي کرده، فرمان برداري و پيروي او را واجب بدانند.[۱۳]

۶. امام، واسطه فيض؛ هدف عالي انسان، نيل به کمالات ماوراي طبيعت و اتصال به عالم غيب و تخلّق به «اخلاق الله» است خداي متعال، کوشش و ميل را در فطرت انسان قرار داد و اگر هوي و هوس و شهوت هاي زميني انسان، مانع نشود، ميل فطري هر انسان، وصول به اين کمال است. طريق وصول به اين کمال، همان «صراط المستقيم» است که درجات و مراتبي دارد و هر مرتبه، فوق مرتبه نازلتر قرار گرفته و ميان مراتب آن، پيوند و اتصال ناگسستني برقرار است. در اين مسير، کسي مي تواند رهبر رهروان طريق مستقيم باشد که خود، اين مسير را پيموده و به هدف عالي، واصل شده باشد. و لازم است همواره در ميان انسان ها چنين فرد برگزيده اي که در ارتباط مستقيم با جهان غيب و عالم ربوبي است، وجود داشته باشد تا واسطه فيض ميان عالم ربوبي و نوع انساني گردد، وگرنه حرکت استکمالي افراد انساني، بي غايت است و ميان عالم ربوبي و نوع انساني، ارتباطي نخواهد بود. بديهي است که نوع بي غايت، محکوم به انقراض است، چنين فرد برگزيده اي، در اصطلاح شرع، «امام» ناميده مي شود. امام، فرد کاملي است که به تمام عقايد حقه الهي، معتقد و به تمام اخلاق و صفات نيک، آراسته است و همه کمالاتي که از جانب خداوند افاضه شده و ممکن است در افراد، تحقق يابد، در او فعليت يافته است.[۱۴]

در حقيقت، مقام امام، مقام تحقق بخشيدن به اهداف مذهب و هدايت به معناي ايصال الي المطلوب است. نه فقط ارائه طريق، علاوه بر اين، هدايت تکويني را نيز شامل است؛ توضيح اين که هدف از بعثت انبياء و ارسال رسل، هدايت جامعه بشري است و اين هدايت، دو بعد دارد: ۱. هدايت به معناي «ارائه طريق» يعني همان چيزي که وظيفه هر پيامبري است. ۲. ايصال به مطلوب و رساندن به مقصود، که اين نيز دو شاخه دارد:

الف) هدايت تشريعي و تحقق بخشيدن به برنامه هاي ديني، خواه از طريق تشکيل حکومت و اجراي حدود و احکام الهي و عدالت اجتماعي و خواه از طريق تربيت و پرورش نفوس به طور عملي که نياز به ويژگي هاي فراواني از نظر علم، تقوا، شجاعت و مديريت دارد.

ب) هدايت تکويني و رساندن به مقصود از طريق تأثير و نفوذ معنوي و روحاني و تابش شعاع هدايت در قلب انسان هاي آماده؛ که يک مسير معنوي و دروني است.[۱۵]

۷. جهان هستي و بقاي ساير ممکنات به وجود امام(ع) هم از طريق عقل، قابل اثبات است هم از طريق نقل، که جهت اختصار فقط يک دليل نقلي را بيان مي کنيم: کتاب کمال الدين و تمام النعمه از حضرت امام رضا(ع) روايت مي کند که آن حضرت مي فرمايد: « بنا يمسک السموات و الارض أن تزولا؛ بواسطه ما اهل بيت است که آسمان و زمين فرو نمي ريزند».[۱۶]

۸. امام، قطب امت؛ امامت به عنوان هسته مرکزي خلافت و نگه دارنده، نظم دهنده و کنترل کننده حرکت هاي انحرافي، نقش محوريت را در امت خواهد داشت و اگر امامت از جامعه برداشته شود، حرکت هاي تکاملي امت و جامعه در کل جريانات، مختل خواهد شد و در نتيجه جامعه دچار تفرقه و پراکندگي مي گردد. حضرت امير(ع) مي فرمايد: «الامامه نظام الامه، امامت نظام و عامل پایداری امت است».[۱۷]

حضرت علي(ع) در نهج البلاغه، دقيقا معناي «نظام» را روشن مي کند و مي فرمايد: «مکان القيم من الامر مکان النظام من الخرز يجمعه و يضمه فإذا انقطع النظام، تفرق الخرز و ذهب ثم لم يجمع بحذافيره أبدا» در اين سخن امام(ع) زمامدار را به «نظام» و جامعه را به «خرز» تشبيه کرده است. ابن ابي الحديد در شرح سخن امام(ع) مي گويد: نظام گردن بند، نخي است که آن را جمع مي کند و نظم خاصي به آن مي دهد، «خرز» به معناي دانه هاي سوراخ داري است که براي درست کردن گردن بند و يا تسبيح استفاده مي شود. بنابراين، معناي سخن امام(ع) چنين مي شود: زمامدار، رشته اي است که دانه هاي پراکنده يک جامعه را تحت نظام ويژه اي در مي آورد و آنها را به هم پيوند مي دهد. وقتي که اين نخ، پاره شود، دانه ها پراکنده مي شوند و هر يک به سويي مي روند و پس از آن، هيچ گاه به صورت اول، فراهم نمي شوند.

بر اين اساس، نظام ريشه اي است که پراکندگي ها را منسجم مي کند و در يک مسير و براي يک هدف، قرار مي دهد. با در نظر گرفتن معناي «نظام» معناي روايت مذکور نيز چنين مي شود. «امامت» رشته اي است که دانه هاي پراکنده امت مسلمان و ابعاد مختلف آن را منسجم مي کند و به هم پيوند داده، در يک مسير و براي يک هدف که تکامل و سعادت باشد، قرار مي دهد و با قطع شدن اين رشته، مسلمانان دچار تفرقه و پراکندگي و از هم گسيختگي مي گردند و هر گروه، يک بُعد از اسلام را مي گيرد و جامعه اسلامی، از اسلام، تهي مي گردد.[۱۸]

۹. عدم شناخت امام، موجب گمراهي: امام صادق(ع) مي فرمايد: زمين، آباد و اصلاح نمي شود، مگر به وجود امام، و هر کس بميرد و امام خود را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است. و تا هنگامي که هر يک از شما نفس مي کشيد، بيشتر از هر چيز، به شناسايي امام نيازمندتريد تا در اين حال بگوييد به کار خوبي پرداخته ايم.[۱۹]

تجلّي توحيد در نظام امامت؛ همچنان که پيامبر به عنوان انسان کامل و شايسته به نيابت و خلافت خدا، حاکم جامعه است، پس از پيامبر اکرم(ص) امام حاکم است، لذا نظام امامت و ولايت بايد از جانب خدا انفاذ تا حکومت شرعي و اطاعت از اوامرش، واجب باشد. در اين نظام امامت است که عقيده توحيد ظاهر مي شود و با اين امتياز توحيدي، امت واحد، قانون واحد و حکومت واحد جهاني و هميشه نو و مترقي را تحقق مي بخشد.[۲۰]

۱۱. وجود امام، عامل بقاي اسلام؛ اثبات اين امر، متوقف بر چند امر است که مختصرا به آنها اشاره مي شود:

۱. انسان براي تکامل اختيار آفريده شده است. از طرف ديگر، عقل و حس و بقيه قواي ادراکي انسان، براي شناخت صحيح سعادت و شقاوت کافي نيست؛ بنابراين، حکمت خداوند اقتضاء دارد که راه ديگري (وحي) در اختيار انسان قرار بدهد تا به سعادت دنيا و آخرت پي ببرد، و الاّ نقض غرض لازم مي آيد. ۲. با نبوت پيامبر اکرم اسلام(ص) دستگاه نبوت، خاتمه يافته، و دين اسلام، خاتم اديان است. از طرف ديگر، ختم نبوت، در صورتي صحيح است که دين اسلام تا پايان جهان، پاسخگوي نيازهاي همه مردم باشد، و دين او هم تحريف نشود.

۳. ممکن است افرادي، مغرضانه يا ناآگاهانه، از دين، چيزي کم کنند و يا به آن، چيزي به عنوان بدعت، اضافه کنند، بنابراين بايد يک حافظ و نگهبان باشد که تمام دين را بشناسد و بتواند از حريم دين دفاع کند و مانع تصرف و نفوذ اشخاص ناآگاه يا مغرض شود؛ از اين جاست که اهميت ولايت و امامت به خوبي ظاهر مي شود و در فقدان آن، ديني باقي نمي ماند.[۲۱] با توجه به آنچه گفته شد، امامت در مکتب شيعه طبق نظر بسياري از بزرگان، از جمله اصول مذهب قرار گرفته است و عدم اعتقاد به آن، به نحوي که در سطور بالا بيان شد، باعث خروج از مکتب و مسلک شيعه مي گردد. در اهميت و خصوصيات امام، در شناخت بيشتر ايشان، اين مختصر ديگر مجال گفتار بيشتر ندارد و در اين مورد بايد به کتب مربوطه مراجعه شود.

۱۲. يکي از طرقي که اهميت و منزلت امامان شيعه توسط آن شناخته مي شود، جايگاه و مقام امامان شيعه در قرآن است که به عنوان ولي و سرپرست معرفي شده اند. گرچه به صورت صريح در قرآن ذکر نشده، ولي با وجود روايات فراوان و مؤيدات تاريخي که وجود دارد، اين مسأله، از امور قطعي است که سخن در اين مورد نياز به يک کتاب مستقل دارد. در اينجا به يک نمونه مختصرا اشاره مي شود؛ «خداوند متعال در سوره مائده آیه ۶۷ تمام زحمات دوران رسالت پيامبر اکرم(ص) را بر ابلاغ ولايت، تعليق نموده و فرمود است: «اي پيامبر: آنچه را از پروردگارت به سوي تو نازل شده، ابلاغ کن، وگرنه رسالت خويش را ابلاغ نکرده اي» و مراد از «ما انزل اليک» ابلاغ ولايت حضرت علي(ع) است که عدم ابلاغ آن، به منزله عدم ابلاغ تمام رسالت پيامبر اکرم(ص) است».[۲۲]


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱ـ امامت پژوهي، گروه مؤلفان.

۲ـ مرجعيت ديني اهل بيت(ع) و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۵.

۳ـ اهل بيت در قرآن و حديث، محمدي ري شهري، ترجمه: حميد رضا شيخي و حميد رضا آژير، ۱۳۸۳.

۴ـ سيماي ائمه اطهار در آيينه اخبار، سيد عبدالاحد رضوي تويسرکاني، چاپ قدس، قم، ۱۳۸۳.

«حضرت امام صادق(ع) مي فرمايد: کبر اين است که مردم را خوار شماري و حق را سفاهت داني».[۲۳]


منابع

  1. امامت پژوهي، به کوشش جمعي از نويسندگان، نشر دانشگاه علوم اسلامي رضوي، ۱۳۸۱ش.
  2. همان، ص۴۹.
  3. همان، ص۵۱.
  4. نساء / ۵۹.
  5. امامت پژوهي، ص۹۲.
  6. همان، ص۷۸.
  7. بقره / ۱۲۴.
  8. امامت پژوهي، ص۷۹.
  9. شوري / ۲۳.
  10. سباء / ۴۷.
  11. فرقان / ۵۷.
  12. امامت پژوهي، ص۸۵.
  13. همان، ص۸۵.
  14. امامت پژوهي، ص۸۵ و ۸۶.
  15. همان، ص۸۰.
  16. همان، ص۹۰.
  17. غررالحکم، ص۱۲۱.
  18. امامت پژوهي، ص۹۸.
  19. همان، ص۹۸.
  20. همان، ص۹۴.
  21. امامت پژوهي، ص۹۵ و ۹۶.
  22. همان، ص۱۷۸.
  23. اصول کافي، ج۵، ص۲۱۹.