ابن ادریس حلی
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
ابن ادریس حلی کیست و چه جایگاهی در حوزه علمیه شیعه دارد؟
ابن ادریس حلی | |
---|---|
نام کامل | فخرالدین ابوعبدالله محمد بن ادریس عِجلی حِلّی |
سرشناسی | فقیه قرن ششم |
تولد | ۵۴۳ق |
وفات | ۵۹۷ یا ۵۹۸ق |
تالیفات | السرائر |
مذهب | شیعه |
زمینه فعالیت | فقه و اصول |
محل دفن | حله |
ابن ادریس حلی، فقیه نامدار قرن ششم.
زندگینامه
اِبْنِ اِدْریس، فخرالدین ابوعبدالله محمد بن ادریس عِجلی حِلّی (ح ۵۴۳–۵۹۸ق)، از فقیهان بزرگ امامیه. در مورد وفات او نیز اختلاف است: کفعمیجمعه ۱۸ شوال ۵۹۸ق / ۵۹۷ق را ذکر کرده است.[۱]
حلّی، ابنادریس، فقیه مهم و تأثیرگذار امامی در قرن ششم. وی منسوب به شهر حلّه* در عراق است. او را عِجلی و رَبَعی نیز خواندهاند. نام او محمد و کنیه مشهور وی ابوعبداللّه و لقبش فخرالدین و شمسالدین است. از دیگر کنیههای او، ابومنصور، ابوجعفر و ابومحمد است.[۲]
جایگاه
...
صفدی وی را در فقه عدیمالنظیر دانسته، و ابن داوود حلی او را شیخالفقها خوانده است. شجاعت علمی وی در شکستن سنت تقلید از آراء شیخ طوسی، تحرک بخشیدن به فقه امامیه، خارج کردن آن از رکود و جمود و تشویق ابتکار و اندیشهٔ آزاد، بیانگر جلالت قدر اوست. تا ۱۰۰ سال پس از درگذشت شیخ طوسی همهٔ مسندنشینان فقاهت شیعه خوشهچینان آراء شیخ و در حقیقت فقط منعکسکنندگان نظرات او بودند تا جایی که میتوان گفت باب اجتهاد تا حدودی مسدود شده بود (نک: شهید ثانی، ۲۸). در چنین وضعی ابن ادریس پای از دائرهٔ تقلید بیرون نهاد و به احیای اجتهاد و اظهار نظر آزاد پرداخت. وی گاه در نقد آراء شیخ بسیار سرسختی به خرج میداد و شیخ را بهطور مستقیم و غیرمستقیم به تبعیت و پیروی از امام شافعی متهم میکرد (ابنادریس، جم) و گاه لحنش بسیار تند میشد (همو، ۴۳۲)، اما به هر حال احترام به شیخ را فرو نمینهاد و با عباراتی چون «الشیخ السعید الصدوق تغمّده الله برحمته» از او یاد میکرد (همو، ۵). مامقانی ادعا کرده که ابن ادریس در کتاب طهارت سرائر دربارهٔ شیخ طوسی گفته: «و خالی شیخ الاعاجم ابوجعفر الطوسی یفوح مِن فیه رائحةُ النجاسة» (۲ / ۷۷)، لیکن این عبارت در کتاب طهارت سرائر (چاپ موجود) دیده نمیشود و احتمال میرود تحریف این عبارتِ سرائر باشد: «... انّ اباجعفر یفوح من فیه رائحة تسلیم …» (ابن ادریس، ۹) که ابداً جنبه رکیکی ندارد.[۳]
به نظر محققان، بیشتر فقیهانِ پس از شیخطوسی، بهسبب اعتماد و حسن اعتقادی که به شیخ طوسی داشتند، در آرای فقهی و غیرفقهی، از او پیروی میکردند؛ ازاینرو استنباط و اجتهاد در فقه شیعه رو به افول نهاد. در این میان شماری معدود از فقها مانند ابنادریس، که به ضرورت استقلال فکری فقیه سخت پایبند بود، به تقلید از آرا و افکار گذشتگان خرده گرفتند و باب نقد آرای شیخطوسی را گشودند. این شیوه بر فقهای ادوار بعد تأثیر گذاشت و به حرکت اجتهادی در فقه شیعه جانی دوباره بخشید. آرای فقهی ابنادریس در منابع فقهی بعدی همواره مورد توجه قرار گرفته است.[۴]
فقها و شرححالنگاران، از اهل سنّت و شیعه، ابنادریس را به علو مقام و کثرت فهم و علم ستوده و از وی با اوصافی چون بینظیر در علم فقه، یگانه عصر خویش، محقق و رئیس مذهب یاد کردهاند. برخی رجالیان با استناد به عبارتی در سرائر، بر آناند که ابنادریس به شیخطوسی بیاحترامی نموده است. آنها حتی دلیل عمر کوتاه حلّی را همین امر دانستهاند. اما چنین تعبیر اهانتآمیزی در سرائر وجود ندارد و این نظر مردود شمرده شده است (برای نمونه رجوع کنید به خویی، ج ۱۵، ص ۶۴–۶۵)، حتی ابنادریس بارها از شیخطوسی با احترام یاد کرده و پس از ذکر نام او عبارت «رضیاللّه عنه» و «رَحِمَهاللّه» را آورده است. به نظر ابنداوود حلّی (ص ۲۶۹)، ابنادریس بهطور کلی از احادیث اهل بیت علیهمالسلام اعراض کرده، لذا از او در بخش ضعفا نام برده است. بحرانی (ص ۲۷۹) این دیدگاه را نپذیرفته و بر آن است که علو مرتبه علمی و فضل ابنادریس انکارناپذیر است و اشتباه او در برخی مسائل، موجب قدح او نیست. به نظر بحرانی (ص۲۸۰) باتوجه به اینکه خودِ ابنداوود حلّی (همانجا) ابنادریس را شیخ فقها و سرآمد در علوم وصف کرده است، بهتر بود نام وی را در شمار ممدوحان ذکر میکرد.[۵]
آرا و اندیشهها
ابن داوود حلی عدم پذیرش خبر واحد توسط ابن ادریس را به معنی اعراض کلی او از اخبار اهل بیت گرفته و وی را در زُمرهٔ ضعفا آورده، ولی در همانجا او را ستوده است (ص ۴۹۸). بحرانی مینویسد که محقق حلی و علامهٔ حلی به کرات به نقد و طعن او پرداختهاند (ص ۲۷۶)، ولی در دورههای بعد نظر علمای رجال در مورد ابن ادریس به تدریج تغییر یافت تا آنجا که مجلسی وی را توثیق کرده است (۱ / ۱۶، ۳۳). معاصران نظر حمصی را در مورد تخلیط ابن ادریس تنها از این جهت که وی در نقل اسناد روایات اندکی بیدقت بوده، صحیح دانستهاند (شوشتری، ۸ / ۴۵؛ خویی، ۱۵ / ۶۳). ابنادریس چنانکه از کتاب سرائر، به خصوص بخش مستطرفات آن برمیآید، برخی از اصول و مصنفات سلف شیعه را در اختیار داشته و وی آخرین کسی است که دربارهٔ برخی از آنها اطلاعاتی به دست میدهد، و برخی از اجازات نام وی در سلسلهٔ روایی صحیفهٔ سجادیه دیده میشود. همچنین نام وی در میان راویان کتب دیگر نیز آمده است (نک: ابنداوود، ۵–۶). ابنادریس بعضی از کتب سلف را استنساخ کرده، که به عنوان نمونه میتوان از مصباح المتهجّد شیخ طوسی (در جمادیالاولی ۵۷۰ق) و قرب الاسناد حمیری (در رمضان ۵۷۴ق) نام برد.[۶]
نسبت کنار نهادن تمامی روایات به ابنادریس را نیز نادرست شمردهاند، زیرا وی خبر متواتر و خبر مقرون به قراین قطعی را حجت میدانسته و فقط عمل کردن به خبر واحد را نفی میکرده است. ه برخی علمای پیش از او، مانند سیدِمرتضی علمالهدی (متوفی ۴۳۶؛ ج ۱، ص۵۰–۵۱) و نیز برخی از علمای دیگر قرن ششم، مانند ابنشهر آشوب (ذیل إسراء: ۳۶)، طَبْرِسی (ذیل حجرات: ۶) و ابنزهره (ص ۳۲۹) هم بدان قائل بودهاند و پذیرش این نظر به هیچوجه نمیتواند موجب طعن و ضعف ابنادریس باشد. هرچند ابنادریس در بسیاری موارد به خبر واحد استناد نکرده و آن را علمآور ندانسته است (همان، ج ۱، ص ۱۲۷، ۳۳۰)، آثار وی مملو از احادیث، همراه با استناد به آنهاست (خویی، ج ۱۵، ص ۶۴)؛ زیرا وی علاوه بر اخبار متواتر، استناد به اخبار آحادی را که با ادله دیگر مانند کتاب، سنّت یا اجماع تأیید شود، جایز شمرده است (برای نمونه رجوع کنید به ۱۴۱۰–۱۴۱۱، ج ۱، ص ۳۴۲، ج ۲، ص ۳۷۵، ج ۳، ص ۷۸، ۳۷۵). از جمله پیامدهای انکار حجیت خبر واحد از جانب ابنادریس، توجه بیشترِ او به ظواهر قرآن و سنّت، اتفاق فقها و اصول عملیه است.[۷]
آثار
آثار چاپی:
۱. السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، این کتاب از آثار بدیع فقهی است که ارزش و اعتبار آن پس از قرنها هنوز به قوت خود باقی است. سرائر افزون بر ارزش فقهی آن، به واسطهٔ آخرین بابش که او خود آن را «باب النوادر» نامیده و شامل گزیدهای از کتب مشیخه و روات است، ارزش حدیثی قابل توجهی دارد. چنانکه از دو موضع کتاب (صص ۱۷۰، ۴۰۱) برمیآید وی در خلال سالهای ۵۸–۵۸۸ق / ۱۱۹۱–۱۱۹۲م مشغول تألیف آن بوده است. سرائر در ۱۲۴۷و ۱۲۷۰ق در تهران چاپ سنگی شده، و «باب النوادر» آن با عنوان النوادر او مستطرفات السرائر جداگانه در ۱۴۰۸ق با مقدمهای تحقیقی و حواشی در قم به چاپ رسیده است؛ ۲. منتخب تبیان شیخ طوسی، این کتاب به کوشش سید مهدی رجائی در ۱۴۰۹ق در قم نشر یافته است.[۸]
مهمترین و تأثیرگذارترین اثر ابنادریس، کتابالسرائرالحاوی لتحریر الفتاوی، معروف به السرائر، شامل تمام ابواب فقه (عبادات، عقود، ایقاعات و احکام) است که آن را در ۵۸۷ و ۵۸۸ تألیف کرد. این کتاب از نظر تعداد ابواب و فصول جامعترین کتابی است که تا عصر ابنادریس نگارش یافته است (بناری، ص ۱۳۵، ۳۱۸). در پایان کتاب فصلی با نام زیادات آمده که به مُستَطرَفات السرائر شهرت یافته و در آن احادیث جالب توجهی از آثار متقدمان گردآوری شده است و در میان آنها، احادیث نادر و منحصر به فردی نیز دیده میشود. مستطرفات السرائر در ۱۴۰۸ در قم جداگانه چاپ شده است.[۹]
ابنادریس حلّی هدف از تألیف سرائر را نگارش کتابی مستند به دلایل و براهین صحیح و به دور از تقلید دیگران و بدون پیروی از اخبار آحاد ذکر کرده است. وی در این کتاب، علاوه بر بیان دیدگاههای خود، آرای فقهای معاصرش را نیز ذکر و احیانآ نقد کرده که گاه واکنش آنها را برانگیخته است. هرچند ابنادریس در سرائر اقوال فقهای بسیاری را نقل و احیانآ نقد کرده (برای نام فقها رجوع کنید به بناری، ص ۲۱۶–۲۲۳)، اما عمدتآ به نقد و بررسی آرای فقهی و احیاناً اصولی شیخطوسی پرداخته و با ذکر ادله و مستندات، برخی از آنها را پذیرفته و شماری دیگر را نپذیرفته است، بهطوری که میتوان سرائر را کتابی در نقد آثار شیخ بهشمار آورد. تألیف این کتاب و نیز کتاب غنیةالنزوع (اثر ابنزهره) در چند سال پیشتر، که به نقد آرای اصولی شیخطوسی در عدةالاصول پرداخته بود، بیانگر پیشرفت علم فقه و اصول تا مرحله مناقشهجویی و نقادی در آرای شیخ بود. کتابِ سرائر را در بهکارگیری قواعد اصولی و تکیه بر مبانی استنباط و نیز بهرهگیری از استدلال، برتر از کتاب المبسوط شیخ طوسی دانستهاند. بهرهگیری از اصول فقه در استنباط مسائل فقهی در سرائر بسیار چشمگیر است. در سرائر فتاوای نادری نیز دیده میشود، از جمله شرط نبودن فقر در استحقاق یتیم هاشمی برای دریافت خمس (ج ۱، ص ۴۹۶) و جواز شستن دست و صورت از پایین در وضو (ج ۱، ص ۹۹؛ علیهمت بناری، زندگی و اندیشههای ابنادریس، قم ۱۳۸۱ش؛[۱۰]
اساتید
مهمترین استادان و مشایخ روایی ابنادریس عبارت بودند از: عبداللّه بن جعفر دوریستی، علیبن ابراهیم علوی عُرَیضی، عربیبن مسافر عبادی، عمیدالرؤسا هبةاللّهبن حامد و پسرش حسینبن هبهاللّه سوراوی، ابوالمکارم ابنزهره حلبی (صاحب غنیةالنزوع) و ابنشهر آشوب[۱۱]
شاگردان
برخی شاگردان ابنادریس و راویان حدیث از او عبارت بودند از: فخاربن مَعْد موسوی.
نجیبالدین محمدبن جعفربن نما و پدربزرگش جعفربن نما
ابوالحسن علیبن یحیی خیاط
سیدمحییالدین حسینی حلبی، برادرزاده ابنزهره حلبی، جعفربن احمد قمرویه حائری.
بهاءالدین ورّام.
و حسنبن یحیی حلّی، پدر محقق حلّی[۱۲]
منابع
- ↑ محقق داماد، سید مصطفی، «ابن ادریس فخرالدین»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.
- ↑ حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابنادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.
- ↑ محقق داماد، سید مصطفی، «ابن ادریس فخرالدین»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.
- ↑ حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابنادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.
- ↑ حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابنادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.
- ↑ محقق داماد، سید مصطفی، «ابن ادریس فخرالدین»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.
- ↑ حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابنادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.
- ↑ محقق داماد، سید مصطفی، «ابن ادریس فخرالدین»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.
- ↑ حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابنادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.
- ↑ حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابنادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.
- ↑ حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابنادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.
- ↑ حسینی آهق، مریم، «حلّی، ابنادریس»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ص۱۳۹۳ش، ج۱۴، ذیل مدخل.