بررسی روایت عنوان بصری در مخالفت از تدبر و نهی از فتوا
این مقاله هماکنون به دست Rahmani در حال ویرایش است. |
حدیث عنوان بصری و مخالفت آن با تدبر در کارها و نیز نهی از فتوا دادن چگونه قابل توجیه است؟
در مورد فتوا دادن سه نوع حدیث داریم دسته اول روایاتی هستند که مطلقاً از فتوا دادن نهی میکنند مثل همین حدیث عنوان.
دسته دوم روایاتی است که از فتوای بدون علم نهی میکند مثل این حدیث که میفرماید:
«هر کس بدون علم فتوا دهد ملائک زمین و آسمان او را لعن میکنند.»[۱]
یا در حدیثی دیگر نقل شدهاست:
((هر کس بدون علم و هدایت الهی فتوا دهد ملائک رحمت و ملائک عذاب او را لعنت میکنند و وزر (گناه) کسی که به فتوایش عمل کند نیز به گردن اوست ))[۲]
دسته سوم روایاتی است که دلالت دارد بر جواز فتوا برای عده ای مثلاً در حدیثی نقل شده است که
امام باقر(ع) به آبان بن تغلب که یکی از شاگردانش بود فرمود: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده همانا من دوست دارم در میان شیعه افرادی مثل تو ببینم.»[۳]
و احادیث و روایاتی بدین مضمون که اهل بیت(ع) عده ای را تشویق بر این کار میکردند.
آنچه از جمعبندی این روایات به دست میآید این است که فتوا برای عالم نه تنها اشکال ندارد بلکه مورد تأکید اهل بیت(ع) و آنچه از آن نهی شده فتوای بدون علم و تحقیق و از روی هوی و هوس است.
حتی در این مورد در آیات ۴۴–۴۶ سوره حاقه قرآن خود پیامبر اکرم(ص) را نیز نسبت به این مطلب تهدید میکند که اگر پیامبر حرف دیگری غیر از آنچه ما وحی کردیم به خدا نسبت میداد رگ قلبش را قطع میکردم.
پس فتوا برای عالم جایز و لازم است ولی برای غیر عالم جایز نیست و از آن نهی شده.
اما تدبیر به معنی افتادن به دنبال کاری است. مثلاً وقتی میگوییم فلانی در مورد کارش تدبیر کرد به این معنی است که در پی کار خود است و آن را دنبال میکند و به عواقب کارش نظر دارد.[۴]
تدبیر برای زندگانی و معاش یکی از صفات نیکوست که مؤمن باید دارای این خصلت باشد.
در حدیثی نقل شده است که: «مؤمن به سه خصلت نیاز دارد، ۱. تفقه در دین؛ ۲. تدبیر برای زندگانی؛ ۳. صبر بر سختیها».[۵]
پس تدبیر امور زندگانی یکی از صفات مؤمن است؛ و مؤمن باید برای زندگی خویش برنامه داشته و به سوی هدف مشخصی قدم بردارد و زندگانی اش بر روی نظم و برنامه معینی در حرکت باشد. نه اینکه بدون برنامه و نظم قدم در مسیر حرکت بگذارد و بدون هدف و برنامه زندگی کند.
اما آنچه در این مورد مهم و لازم است که دانسته شود این است که در مورد تدبیر هم باید مثل سایر برنامههای اسلامی از افراط و تفریط پرهیز شود.
عده ای در این مورد معتقد به برنامهریزی برای زندگی هستند و برای تدبیرات خود استقلالی قائلند؛ و روی تدبیرات خود تأکید دارند و موفقیتها و ضررهای خویش را دستاورد تدبیر خویش میدانند.
در مقابل این افراد عده ای دیگر معتقدند انسان نباید هیچ تدبیری داشته باشد و فقط باید به خدا توکل کند؛ و از اسباب و علل مادی دست بردارد.
این دو دیدگاه هر دو غلط بوده و راه افراط و تفریط را پیمودهاند. آنچه از جمعبندی روایات وارد شده به دست میآید این است که تدبیر برای انسان لازم است؛ ولی به این شرط که انسان هیچ استقلالی برای تدبیر خویش قائل نشود و به تدبیر خویش و اسباب و علل مادی که در تدبیرش از آنها استفاده کرده خوش بین نباشد بلکه خدای متعال را مدبر خویش بداند و تصمیمات و تدبیرات خویش را با توکل به خداوند متعال و با استعانت از او بگیرد.
علامه طباطبائی (ره) در این مورد مینویسد:
«انسان جزئی از اجزای عالم است که همانند همه آنها در تحت تدبیر الهی است و هیچ موجودی از موجودات عالم دخالت و حکومت در تدبیر امور ندارد و اسبابی هم که بر حسب ظاهر مؤثر به نظر میرسند آثارشان همه از خداست و هیچیک از آن اسباب و علل مستقل در تأثیر نیست.»[۶]
ایشان همچنین در جای دیگری میفرمایند:
«رشد فکری آن است که وقتی انسان امری را اراده میکند و به منظور رسیدن به آن متوسل به اسباب عادی ای که در دسترس اوست میشود در عین حال چنین معتقد باشد که تنها سببی که مستقل به تدبیر امور است، خدای سبحان است و استقلال و اصالت را از خودش و از اسبابی که در طریق رسیدن به آن امر به کار بسته نفی نموده، بر خدا توکل و اعتماد کند.»[۷]
لازم است ذکر شود که یکی از اسباب ظاهری که انسان گاهی به آن استقلال میدهد و به آن دل میبندد تدبیر برنامهریزی خود است؛ که باید متوجه باشد تدبیر وی زمانی موجب رسیدن به مقصود میشود که در راستای تدبیر الهی و موافق آن باشد.
و باید متوجه باشد که همین تأثیری هم که تدبیرش دارد، از اسبابی است که خداوند متعال در اختیارش قرار داده و از خودش استقلالی ندارد.
پس خلاصه مطلب چنین میشود که انسان باید قبل از هر کاری فکر کند و برای زندگانی خویش برنامه داشته باشد و بداند هر کاری را برای چه منظوری و چه هدفی انجام میدهد.
ولی نباید تدبیرات و تصمیمات خویش را مستقل از اراده الهی بداند چه بسا انسان تدبیری میکند و برنامهریزی انجام میدهد ولی به برنامه و هدف خود نمیرسد در این صورت اگر خود را مستقل در تدبیر بداند. دچار یأس شده و احساس شکست میکند و از خود مأیوس میشود و….
و لی اگر خدا را مدبر بداند از شکستها ناراحت نمیشود و یقین دارد مصلحتی در تدبیر الهی است و غمها برایش گوارا میشود؛ و از زندگانی مأیوس نمیشود چون میداند مدبر اموراتش وجودی است حکیم و علیم بنابر این مراد از تدبیر نداشتن در حدیث عنوان بصری این میشود که انسان در تدبیرات خود از خود هیچ استقلالی ندارد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر
۱ـ معراج السعاده، صفت سی ام، توکل بر خدا.
۲ـ اخلاق شبر، قسمت توکل.
منابع
- ↑ ری شهری، محمد، میزان الحکمه، بی جا، مرکز نشر مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ ۱۴۱۶، ماده فتوا، حدیث ۱۵۳۵۵، صفحه ۴۰۱.
- ↑ همان، حدیث ۱۵۳۵۷، ص۴۰۱،
- ↑ همان، حدیث ۱۵۳۷۰، ص۴۰۴.
- ↑ قرشی، علی اکبر، قاموس قران، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، بی تا، ج۲، ص۳۲۶.
- ↑ طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الانوار، ترجمه هوشمند و مهدی، قم، ناشر دارالثقلین، ۱۳۷۹، ص۵۸۹.
- ↑ طباطبائی، محمد حسین، المیزان، مترجم موسوی همدانی، قم انتشارات جامعه مدرسین، چاپ پنجم، سال ۱۳۷۴، ج۸، ص۴۰۲.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۲۹۷.