مجازات اهانت به پیامبر اسلام(ص) و اهل‌بیت(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|حکومت دینی}}
{{درگاه|حکومت دینی}}
مجازات شخص اهانت‌کننده به مقدسات اسلامی دارای دو نوع ماهیت حدی و تعزیری است. هرگاه جرم، [[سبّ النبی]] و اهانت به [[ائمه(ع)]] و [[حضرت زهرا(ع)]] باشد، مجازات آن قتل است. اجرای این مجازات از نظر مشهور فقها نیازی به طی مراحل دادرسی و محاکمه ندارد و بلکه بدون آن بر شنونده سب تحت شرایطی، مثل عدم وجود خوف بر نفس، عرض و مال معتد، قتل مرتکب سبّ واجب است.<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر کلام، داراحیا التراث العربی، ج۴۱، ص۴۳۲، خویی، ابوالقاسم، تکمله المنهاج، کتاب الحدود، چاپ سازمان مهر، ۱۳۶۳، ص۴۵، مسئله ۲۱۴.</ref> منتهی در صورت دستگیری باید اتهام در دادگاه بر اساس موازین حقوقی ثابت شود.


== سَبّ النبی ==
== سَبّ النبی ==
بر اساس اخبار و روایات، مجازات سب‌کنندۀ پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) قتل است. صاحب جواهر ادعای اجماع محصّل و منقول دارد.<ref>جواهر الكلام، ج ۴۱، ص ۴۳۲. به نقل از آئين كيفرى اسلام،  ترابى شهرضايى، اكبر، ج۲، ص ۳۳۷</ref> فقيهانی چون شيخ مفيد بر اساس روایات معتقد به ضرورت اذن امام در اجرای اين حکم‌اند.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، نویسنده (ها): احمد پاکتچی - محمدصادق لبانی مطلق، ج۹، ص۴۵۳</ref> در قانون مجازات اسلامی هم آمده است که هر کس به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیاء عظام یا ائمه طاهرین(ع) یا حضرت صدیقه طاهره(س) اهانت نماید اگر مشمول حکم‌ ساب‌النبی باشد اعدام می‌شود و در غیر این صورت به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.<ref>ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی</ref>
بر اساس اخبار و روایات، مجازات سب‌کنندۀ پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) قتل است. صاحب جواهر ادعای اجماع محصّل و منقول دارد.<ref>جواهر الكلام، ج ۴۱، ص ۴۳۲. به نقل از آئين كيفرى اسلام،  ترابى شهرضايى، اكبر، ج۲، ص ۳۳۷</ref> در قرآن چنین حکمی نیامده است. فقيهانی چون شيخ مفيد بر اساس روایات معتقد به ضرورت اذن امام در اجرای اين حکم‌اند.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، نویسنده (ها): احمد پاکتچی - محمدصادق لبانی مطلق، ج۹، ص۴۵۳</ref> در قانون مجازات اسلامی هم آمده است که هر کس به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیاء عظام یا ائمه طاهرین(ع) یا حضرت صدیقه طاهره(س) اهانت نماید اگر مشمول حکم‌ ساب‌النبی باشد اعدام می‌شود و در غیر این صورت به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.<ref>ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی</ref>
 
هرگاه جرم، [[سبّ النبی]] و اهانت به [[ائمه(ع)]] و [[حضرت زهرا(ع)]] باشد، مجازات آن قتل است. اجرای این مجازات از نظر مشهور فقها نیازی به طی مراحل دادرسی و محاکمه ندارد و بلکه بدون آن بر شنونده سب تحت شرایطی، مثل عدم وجود خوف بر نفس، عرض و مال معتد، قتل مرتکب سبّ واجب است.<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر کلام، داراحیا التراث العربی، ج۴۱، ص۴۳۲، خویی، ابوالقاسم، تکمله المنهاج، کتاب الحدود، چاپ سازمان مهر، ۱۳۶۳، ص۴۵، مسئله ۲۱۴.</ref>


طبق فتوای فقیهان اگر كسى نبىّ اكرم (ص) را سبّ كند، بر شنونده واجب است دشنام‌دهنده را به قتل برساند؛ و نياز به مراجعه‌ى به امام (ع) و حاكم شرع ندارد. اين يك حكم تكليفى است و شنونده بايد آن را اجرا كند؛ به شرط اين كه خوفى در كار نباشد. موارد خوف دو نوع است و هركدام حكم خاصّى دارد: یک: بر جان خود يا جان ديگرى، و يا بر آبروى خود يا آبروى مسلمان ديگر ترس دارد. در اين صورت، نه‌تنها كشتن دشنام‌دهنده واجب نيست، بلكه جايز نبوده و ترك آن واجب است. دو: بر مال خطير و داراى اهميّتى بيم دارد؛ يعنى مى‌ترسد با قتل دشنام‌دهنده، ضرر عظيمى به مالش يا مال برادر مسلمانش وارد آيد. در اين صورت، كشتن دشنام‌دهنده واجب نيست؛ بلكه جايز است؛ يعنى مى‌تواند متحمّل ضرر شده و او را به قتل برساند؛ يا آن كه متعرّض او نگردد و مالش را حفظ كند.<ref>آئين كيفرى اسلام، ترابى شهرضايى، اكبر، ج۲، ص ۳۳۷</ref>
طبق فتوای فقیهان اگر كسى نبىّ اكرم (ص) را سبّ كند، بر شنونده واجب است دشنام‌دهنده را به قتل برساند؛ و نياز به مراجعه‌ى به امام (ع) و حاكم شرع ندارد. اين يك حكم تكليفى است و شنونده بايد آن را اجرا كند؛ به شرط اين كه خوفى در كار نباشد. موارد خوف دو نوع است و هركدام حكم خاصّى دارد: یک: بر جان خود يا جان ديگرى، و يا بر آبروى خود يا آبروى مسلمان ديگر ترس دارد. در اين صورت، نه‌تنها كشتن دشنام‌دهنده واجب نيست، بلكه جايز نبوده و ترك آن واجب است. دو: بر مال خطير و داراى اهميّتى بيم دارد؛ يعنى مى‌ترسد با قتل دشنام‌دهنده، ضرر عظيمى به مالش يا مال برادر مسلمانش وارد آيد. در اين صورت، كشتن دشنام‌دهنده واجب نيست؛ بلكه جايز است؛ يعنى مى‌تواند متحمّل ضرر شده و او را به قتل برساند؛ يا آن كه متعرّض او نگردد و مالش را حفظ كند.<ref>آئين كيفرى اسلام، ترابى شهرضايى، اكبر، ج۲، ص ۳۳۷</ref>